eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
578 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان را غمِ سر نیست که سر ناچیزست داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست تیر این راه بر آیینه نشستن دارد سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست ذرّه را جذبه‌ی خورشید قمر خواهد کرد در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟ سر خورشید به نیزه‌ست بزرگ است خبر راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست راوی قصّه‌ی دردست سخن کوتاه است بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست او چه کرده‌ست که از سنگ عرق می‌ریزد پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست رد شدن از دل این شام بسی طولانی‌ست گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست @raziolhossein
ام کلثومم و صد داغ به پیکر دیدم از همان کودکی ام داغ مکرر دیدم طفل بودم که ز خانه پدرم را بردند ریسمان دور سر فاتح خیبر دیدم مادرم حامله بود و پسرش را کشتند میخ را دوخته با سینه ی مادر دیدم پدرم در دل محراب دو تا شد فرقش جای یک ضربه ی شمشیر روی سر دیدم بعد بابا وسط طشت ز ظلم جعده پاره های جگر و خون برادر دیدم هر چه را دیده دو چشم تر من از طفلی بخدا کرب و بلا چند برابر دیدم ارباً اربا شدن ماه حرم کشت مرا مثل تسبیح تن پاره ی اکبر دیدم چه بگویم که چه دیدم که سه شعبه تیری گیر کرده به گلوی علی اصغر دیدم سخت تر از همه نحر گلوی آقا بود نیزه را در وسط گودی حنجر دیدم @raziolhossein
گلوی هجر فشردم که داده آزارم فراق یار چه کرده است با دل زارم سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر هنوز منتظر صبح روز دیدارم برای من که گدایم جهان نمی ارزد اگر ز دامن لطف تو دست بردارم به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم گره به کار من افتاده است بازش کن مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم کسی نبودم و قدر و بها به من دادی کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم تمام نوکریم را به روضه مدیونم تمام زندگیم را به تو بدهکارم صدای خواهر زینب می آید از کوفه دوباره سینه زن خواهر علمدارم هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود هنوز مضطر راه شلوغ بازارم @raziolhossein
اسیر و زخمی و غم‌دیده سرشار از تالم تو! به روی کودکان در اوج غمگینی تبسم تو! رباعی ساخت در اوج‌ بلاغت حضرت زهرا برای این رباعی چیست مصراع چهارم، تو! تو هم چون خواهرت محبوس زندان همان حاکم عزیزِ بین مردم او، غریبِ بین مردم تو! غریبی مثل مولایم علی بعد از رسول الله سلام ما به تو آه ای سلام بی علیکم تو! سلام ما به تو ای مهر پشت مهربان پنهان سلام ما به تو ای برف ساکت دختر باران سلام ما به غم وقتی که همراه شما باشد به صحرایی که با آل محمد آشنا باشد نمی‌دانیم و در این جهل ما تاریخ محکوم است تو زینب بوده‌ای یا خواهر تو ام‌کلثوم است؟ ستیغ خطبه‌ات دارد گواهی می‌دهد مارا کلامی این چنین از کیست غیر از دختر زهرا الا ای شعرهایت مطلع مرثیه‌خوانی‌ها! الا ای مهربان در کثرت نامهربانی‌ها! چرا مارا به بغضی ناگهانی می‌برد تاریخ و نامت را کنار آن فلانی می‌برد تاریخ معاذالله! وصل نور با ظلمت؟ چه می‌گویند؟ ببین پشت سر دخت علی ملت چه‌ می‌گویند؟ چه جای شکوه از بعضی روایت ها که می‌بینم مگر یک‌عده در تاریخ جز تهمت چه‌ می‌گویند؟ بگو آن را که می‌گویید نسبت داشت با مولا به او اولاد پیغمبر به جز لعنت چه‌ می‌گویند؟ چه پرسم بعد از این از عامّه وقتی که می‌بینم میان شیعیان یک‌ عده بی‌غیرت چه می‌گویند چه نسبت داشت کلثوم علی با قاتل زهرا چه نسبت بود کفر محض را با زینب صغری توحش را چه نسبت با حریر فاطمی اصلاً چه نسبت زاده‌ی صحاک را با زاده‌ی گلشن ببخشا شیعیانت را اگر کم گفته‌اند از تو فقط گه‌گاه در ماه محرم گفته‌اند از تو تو خود در سایه‌ی خورشید زینب مستتر بودی نبودیم اهل کشف امّا تو هم از اهل سر بودی مرا بشناس من کوهم که نزد تو حقیر آمد منم آن ابر پر باران که در باب‌الصغیر آمد به قربان برادر خواهرت، بانو مرا دریاب! فدای خاک پای مادرت، بانو مرا دریاب! اگر شعر مرا دیدند از حسن کلام توست که پای شعر شیعی تا ابد امضای نام توست @raziolhossein
این قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟ از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟ زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟ پنهان شده نام امّ کلثوم چرا؟ @raziolhossein
شام از نفس گرم تو محروم نشد آثار تو تازه ماند و معدوم نشد تو دختر بانوی خلافت شکنی! یک شام حریف ام کلثوم نشد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷جمادی الثانی سالروز شهادت حضرت علیه السلام در اردهال عطر حضور داشت نفس های آخرش آغوش جان گشود جنان در برابرش تنگ غروب "درهء ازناوه " شوق وصل پیچید شور نعرهء الله اکبرش سلطانعلی ادامهء خط حسین بود در این مسیر خون خدا بود رهبرش جان داد یک قبیلهء عاشق به پای او در غربتی عجیب که سخت است باورش کرب و بلای دیگر شیعه شد اردهال یک باغبان و این همه گلهای پرپرش حُسن ختام بهتر از این می شود مگر ؟ در سجده بود کز تن او شد جدا سرش در جمعه ای که جلوهء شور و شعور بود پیچیده شد به قالی اندوه پیکرش جان ها فدای غربت جدش که بارها سیلی زدند بعد شهادت به دخترش اشک "کمیل" اگر که نمی‌شد روان ز چشم می‌سوخت در شرارهء اندوه دفترش... @raziolhossein
حریم حضرت سلطانعلی صفا دارد نسیم تربت او عطر کربلا دارد به پایبوسش اگر با نیاز روی آری خدا به خاطر او حاجتت روا دارد گشوده بر قدم زائران خود آغوش چقدر عاشق دیدار آشنا دارد ز آستان ملک پاسبان تو مولا کجا روم که دلم کار با شما دارد حدیث غربت تو در دل زمان جاری است هنوز جلوه به قالی و چوب ها دارد به اشک دیده بشوییم گرد قالی را که هر چه دارد از آن قطعه بوریا دارد بسان چشمه ی فین عاشقانه می گرییم حساب گریه ی ما را فقط خدا دارد به کربلای علی ابن باقر از سر درد "کمیل" نای دلم شور نینوا دارد @raziolhossein
سلام اي سيد وسلطان دلها درود اي عشق تو مهمان دلها سلام اي سبز پوش دشت اشراق به پابوست ملك پيوسته مشتاق زلال چشمه سار كوثري تو علي ابن امام باقري تو حديث عشق را فصل الخطابي گل صدبرگ عصمت وگلابي فروغ پنجمين مهر كمالي صفاي سرزمين اردهالي به باغ آرزوي ما بهاري حريم نور را آيينه داری سخاوت آبرومند عطايت شجاعت بوسه زد بر خاك پايت قيامت امتداد كربلا بود كه خونت جوشش خون خدا بود شهادت وامدار خون پاكت بهشت از عاشقان سينه چاكت گل توحيد شد خون جبينت فداي آن نماز آخرينت شكسته خاطريم از ماتم تو چه سنگين است انبوه غم تو غمت ياﺩ آور داغ حسين  است كه جاري اشك زهرا از دوعين است دهد بوي مدينه مشهد تو دلم شمع مزار و مرقد تو جلاي مهر ﺑﺮ آیينه ام زن مدال نوكري بر سينه ام زن نگاه خواهشم سوي  تو باشد « كميل » از جان ثناگوي تو باشد @raziolhossein
سفره ی نذری مادر بازهم برکت گرفت نامت آمد جبرییل از زایران سبقت گرفت هرکسی از یک طریقی آمدوحاجت گرفت قالی کاشان به پایت بوسه زد قیمت گرفت خوب فهمیدی که عشق مردم ایران علی ست این همه راه آمدی گفتی فقط سلطان علی ست عشق از نور علی نوری مجدد آفرید ازهمان دم که علی ابن محمد آفرید مستی ماراخدا اینگونه بی حد آفرید حال مارا دید درایران دومشهد آفرید ازسرایران الهی کم نگردد سایه ات خوش به حال هرکسی که می شود هم سایه ات خوب بابایت برایت ماجرا را گفته بود داغ هارا دیده بود و روضه هاراگفته بود داغ سرهایی که شد از تن جدا را گفته بود باتو حتما ماجرای بوریاراگفته بود آمدی تامثل جد تشنه ات پرپرشوی دورازشهرخودت باشی و بی لشکر شوی . . . یاحسینی گفت و آنجا روضه را از سر گرفت تشنه بود و جام را از چشمه ی کوثر گرفت آنقدر کرب و بلا شد تا مدینه پر گرفت طبق رسم هاشمیون روضه ی مادر گرفت درنگاهم این پسر یک فرق دارد با پدر آه در اینجا حرم دارد پسر اما پدر. @raziolhossein
در سجده ی حضور سرش چون بریده شد زیباترین حماسه ی عشق آفریده شد فریاد و شور و رزم و عطش چون حسین داشت سلطانعلی شهید مرام و عقیده شد اندوه او تداعی داغ محرم است پشت فلک دوباره ز ماتم خمیده شد یک دشت در برابر او پرپر از خزان او باغبان این همه گلهای چیده شد تا شد دلش هوایی دیدار روی دوست بر قامتش لباس شهادت بریده شد جریان گرفت در رگ خشکیده ی زمین خون خدا ز حنجر سرخش چکیده شد خورشید سر بریده بر آمد ز کوهسار در گوش شب پیام رسان سپیده شد در آن غروب تا که غریبانه پر کشید خطی ز خون به صفحه ی صحرا کشیده شد آغوش جان گشود به رویش بهشت قرب آوای" ارجعی" ز ملائک شنیده شد  @raziolhossein