eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بر غربت غریب شهیدان گریستم سرشار تر ز چشمه و باران گریستم چل سال بر مصیبت جانسوز کربلا از دل کشیده ناله ی سوزان گریستم چون شمع نیمه سوخته در مجلس عزا پیدا گریستم من و پنهان گریستم با خاطرات ، زندگی من گذشت ، آه هر لحظه ای به قصه ای از آن گریستم تا آب خوشگوار به لبهای من رسید بر تشنه جان سپردن مهمان گریستم ششماهه دیدم آب شدم از غم علی بر آن شهید کوچک عطشان گریستم مانند خیمه ها دلم آتش گرفت ، آه بر ماجرای شام غریبان گریستم دیدم سر بریده ی خورشید نینوا بر نی کند تلاوت قرآن گریستم وقت مرور واقعه ی کربلا به شام بر قحطی عدالت و ایمان گریستم هرچند حق روضه ی داغش ادا نشد در ماتم حسبن فراوان گریستم @raziolhossein
مولای ما گریه کرده، بی‌آشنا گریه کرده مانند شمعی شده ّآب، چه بی‌صدا گریه کرده گریه کنم بر غریبی کز غصه بی‌حبیبی با ناله نینوایی بر کربلا گریه کرده سجاده‌اش خیس اشک و محراب هم‌ناله‌ی او در شور حال تهجد وقت دعا گریه کرده بر قد رعنای اکبر بر اربا اربای اکبر بر اشک بابای اکبر یا ناله یا گریه کرده بر کودک التهاب و بر گریه‌های رباب و بر روضه قحط آب و دست جدا گریه کرده بر زخم بی‌التیام و بر سیلی و سنگ و بام و  بر ماجراهای شام و شهر بلا گریه کرده بر عمه قد خمیده بر رنگ‌های پریده بر آن سری که بریده شد از قفا گریه کرده @raziolhossein
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست ببين كه غرقه ی درياى اشك شد دل من به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد كه قرن‎ها غم و دلواپسى ما كم نيست اگر که حال من خسته را سوال کنی به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست عنایتی که تحمل کنیم هجران را مقدمات وصالت اگر فراهم نیست براى منتظران ظهور تو مولا جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست @raziolhossein
افتاده بودی از نفس بال و پرت می سوخت در شعله های زهر از پا تا سرت می سوخت خون دل تو طشت را باغ شقایق کرد هر آه کز دل می کشیدی حنجرت می سوخت چل سال از آن ماجرای تلخ بگذشته اما به یاد کوچه قلب مضطرت می سوخت لرزیدی و دیدی در آن بلوای نافرجام که پشت در چادر نماز مادرت می سوخت از بسکه طاقت سوز بود آن غصۀ قصه در قطره های اشک چشمان ترت می سوخت تابوت و تن با هم یکی شد در هجوم تیر وقتی شنید این روضۀ غم ، خواهرت می سوخت داغ تو را طاقت نیاورد این غزل مولا روح قلم در دستهای شاعرت می سوخت @raziolhossein
ای امام صبر صبرت را سلام غربت خاموش قبرت را سلام صبر ، یک جلوه ز آقایی تو آسمان مات از شکیبایی تو حلم با حلم تو معنا می شود قطره با لطف تو دریا می شود مشرق الانوار ایمان سینه ات صد بغل خورشید در آئینه ات بوسه گاه مصطفی لعل لبت شاخۀ ختم رسل شد مرکبت سومین آئینه از نسل کمال مصطفایی صورت و زهرا مثال ای سیادت رشته ای از شال تو عالم آرا کوکب اقبال تو دشمن از تو غیر آقائی ندید ناسزا گفت و سلام از تو شنید آه ای ایوب آل مصطفی جلوۀ حُسن و کمال مصطفی بر سر تو تاج کرّمنا حسن تو کریم اهل بیتی یا حسن هرچه می‌گویم از آن والاتری حیدری زهرایی و پیغمبری معرفت در سینه‌ات گل می‌کند نور در آیینه است گل می‌کند هرکه در کوی تو سائل می‌شود سفره‌اش از فیض کامل می‌شود در سخاوت در شجاعت یکه‌تاز قهر تو خونریز و مهرت دلنواز فرصت صفین شور رزم تو شد جمل مقهور تیغ عزم تو حسن تحلیل تو عالم‌گیر شد صلح تو با کربلا تفسیر شد جوهر فتح از مداد صلح توست کربلا در امتداد صلح توست دردها پیش تو کم می آورند هرچه بر قلب تو غم می‌آورند روضه‌خوان‌ها گفته‌اند از غربتت گوهر غم سفته‌اند از غربتت روضه‌ی تو زهر و سوز سینه نیست قاتل تو همسری بدکینه نیست روضه‌ی تو ماجرای کوچه شد قاتل تو لحظه‌های کوچه شد دست تو در دست مادر وای وای بسته شد یک لحظه معبر وای وای روی مه را پرده نیلی زدند پیش تو بر مادرت سیلی زدند گوش پاره گوشواره کنده شد مادرت یک لحظه مرد و زنده شد شانه‌ی تو شد عصای مادرت سوختی بر لحظه‌های مادرت @raziolhossein
غنچه ی دامان کوثر جلوه ی طاها حسن در بنی آدم دلیل تاج کرمنا حسن بر کتاب اهلبیت مصطفی عنوان علی است فاطمه مضمون ، حسین آرایه و معنا حسن کشتی صبر و رضا در موج خیز ابتلا بهترین غواص اقیانوس استغنا حسن بعد ذکر یا محمد یا علی یا فاطمه شور می گیرم به ذکر یا حسین و یا حسن ای که دست غیر هم از دامنت کوتاه نیست نا امید از لطف خود کی می کنی ما را حسن ؟ پاسخ دشنام را دادی به لبخند و سلام  کیستی ای در  ادب مهر جهان آرا حسن پای تا سر حیدر از سر تا به پا پیغمبری حق تمام حُسن را داده به تو یکجا حسن نه فقط اهل زمین دلداده ی روی تواند حُسن تو دل می برد از آسمانی ها حسن دوستان غافلت هرگز نفهمیدند که ... شد مداد صلح تو شمشیر عاشورا حسن در نُخَیله نخل ها بر غربتت خون گریه کرد  من خبر دارم که حتی ماهی دریا حسن  @raziolhossein
چجوری خاطره هام یادم بره               دست بسته ی بابام یادم بره مگه میشه لحظه ای که مادرم              سیلی خورد پیش چشام یادم بره وسط کوچه من و مادر غریب             وقتی بر ما راه چاره بسته  شد یه جوری زد توی گوش مادرم            گوشواره توی گوشش شکسته شد بغض غم تو چشمای ترم شکست          پهلوی کبوتر حرم شکست دست سنگینش الهی بشکنه                 گوشواره نه ، قلب مادرم شکست هرچی رو پنجه ی پا بلند شدم              نتونستم سپر بلا بشم موندم و نمردم این که تُو کوچه           واسه ی مادر خود عصا بشم یه سیلی هم از دیوار کوچه خورد        دیگه چشم خسته ی او تار می دید دستشو گرفتم از زمین پاشه               انگاری که کوچه رو دیوار می دید دم خونه مادرم گفت : پسرم به بابات نگی که مادرو زدن علی می میره اگه بفهمه که                دوباره یاس پیمبرو زدن  @raziolhossein
آهم از غصه‎ها پر شراره شد چاره دلم دیگه بی چاره شد هرکی می‎پرسه بگید که قاتلم کوچه و سیلی و گوش پاره شد    چل ساله غربت حیدر یادمه شد ادا حق پیمبر یادمه سیلی بی هوا خیلی درد داره صورت کبود مادر یادمه صحنه‎ای که من دیدم کسی ندید بعد از اون از دنیا دیگه سیر شدم گوشواره تو گوش مادرم شکست به خدا از غم کوچه پیر شدم مردم از خجالت اونجا که نشد بکنم کاری برای مادرم شد فقط از بین کوچه تا خونه شونه‎های من عصای مادرم    حالا حق بدید حسن گریه کنه مثل شمع انجمن گریه کنه عالم و آدم باید به غربتِ این غریبِ در وطن گریه کنه @raziolhossein
جلوه ی هل اتی امام حسن لطف و مهر و صفا امام حسن حسن و حجب و حیا امام حسن چشمه سار سخا امام حسن پای تا سر کرامتی مولا در محبت قیامتی مولا سکه ی معرفت به نام شماست کرم و جود در مرام شماست جوهر نور در کلام شماست صلحتان پایه ی قیام شماست تو حسینی حسین هم حسن است سبز و سرخ عقیق از یمن است خانه ی تو بهشت دل ها بود باغ سبز خدا شکوفا بود در نگاهت حضور پیدا بود درِ دار الضیافه ات وا بود هر کسی سائل درت می شد مست از فیض محضرت می شد جاهلی بد شروع و نیک انجام با دلی پُر رسیده بود از شام بی ادب لب گشود بر دشنام خنده کردی به روی او که : سلام ای مسافر ز راه آمده ای ؟ خسته و بی پناه آمده ای ناسزا گفتی ام ، ثنا بدهم مرکب و آب یا غذا بدهم دردمندی اگر ، دوا بدهم هرچه خواهی بخواه تا بدهم ... آب شد از خجالت آن شامی گفت : الحق که اصل اسلامی به سوی حج چه ساده می رفتی خسته پای پیاده می رفتی که دل از دست داده می رفتی با شکوه و اراده می رفتی کعبه مشتاق استلام تو بود حجرالاسودش غلام تو بود صبر ، مبهوت بردباری تو کس ندیده است بیقراری تو کوثر و زمزم ، اشک جاری تو سیلی کوچه زخم کاری تو جگرت را نه همسرت سوزاند داغ جانسوز مادرت سوزاند @raziolhossein
هواى سامره مثل غروب پائيز است  سياهپوش عزا گشته و غم‏ انگيز است ز كوچه كوچه ی آن بوى درد مى‏ آيد صداى غربت يك مرد مرد مى‏ آيد ميان حجره غريبانه زار مى‏ گريد  و كودكى كه بر او بيقرار مى‏ گريد چه كودكى كه همه انبيا به قربانش  عزيز فاطمه در بر گرفته چون جانش شرار زهر و عطش در سكوت غوغا كرد  امام عسکرى آخر به ناله لب وا كرد : كه اى اميد دلم ، لحظه ی جدايى شد  براى ديدن زهرا دلم هوايى شد   چو مادرم به جوانى از اين جهان سيرم  زمان زمان فراق است و سخت دلگيرم ز تاب رفته دلم صبر و تاب مى‏ خواهم  ز دست كوچك تو جام آب مى‏ خواهم اگر چه از شرر زهر كينه جانش سوخت  غريب بود و ز غم قلب مهربانش سوخت ولى چو جدّ غريبش حسين ، تشنه نرفت  و در برابر خواهر به زير دشنه نرفت @raziolhossein
دامن دامن گل معطر بفرست بر فاطمه و احمد و حیدر بفرست با صوت جلی به عشق اولاد علی ذکر (صلوات) را مکرر بفرست @raziolhossein1
مكه را امشب شكوهى ديگر است مروه امشب با صفا پا تا سر است نور باران باختر تا خاور است دامن بانوى شب پر اختر است آسمان گشته زمين بوس زمين دفتر شوق است قاموس زمين سبز در سبز است صحراى حجاز وه چه رؤيايى است غوغاى حجاز بوسه زد خورشيد بر پاى حجاز يا محمد گشته آواى حجاز وسعت ام القرى لبريز راز مى فروشد بر بهشت و عرش ناز آمنه خاتون مهر و آفتاب روح پاكش پاكتر از روح آب درد او را ميكشد در پيچ و تاب شعله ور پا تا سرش در التهاب درد را اما تحمل ميكند در دلش ياد خدا گل ميكند آمنه امشب پسر مى آورد آفرين قرص قمر مى آورد مژده صبح سحر مى آورد مرد ايمان و ظفر مى آورد از تبار بت شكن نسل خليل گمرهان وادى شب را دليل اين پسر درّ يتيم انّماست بين خوبان دو عالم مصطفاست سينه ی او ساحت صدق و صفاست قلب او آئينه ی وحى خداست دين حق از فيض او تكميل شد معجز ميلادش عام الفيل شد او بود حسن ختام انبيا اول و آخر كلام انبيا آخرين جرعه ز جام انبيا سيد خلقت امام انبيا در صف نوبت اگر چه خاتم است ليك در رتبه رسول اكرم است با شمايم آى بت ها بشكنيد اى هبل اى لات و عزى بشكنيد تخت خسرو ، طاق كسرى بشكنيد دستهاى فتنه آرا بشكنيد جان هستى ، عشق سرمد مى رسد جلوه ی حسن محمد مى رسد @raziolhossein