eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
758 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قربان آن سری که به زانو نهاده است امشب امام ما پدر از دست داده است @raziolhossein
باز اگر در زده این عبد، گرفتار شده به خودش آمده و دیده که سربار شده گرچه بیچاره ام و چهره ی من تکراری است راه من وا شده با توبه ی تکرار شده یار، فکر من و من فکر گناهم شب و روز در دل سوخته اش، غصه تلنبار شده نبریدم ز در خانه ی او جای دگر گرچه آلودگی ام مانع دیدار شده او کریم است که فکر نمکِ آش من است او بغل کرده گدا را که طلبکار شده آمده یوسف ما بر سر بازار، امروز می خرد آبروی هرکه دل آزار شده سامرا پرچم مشکی زده از داغ حسن به فدای گل نرگس که عزادار شده برسانید مرا پای پیاده به حرم به امامی که اسیر غم اشرار شده بنویسید حسن، مثل حسن مظلوم است این حسن نیز شهید دم افطار شده گرچه با زهر جفا هر دو حسن سوخته اند یک حسن سوخته ی کوچه و دیوار شده شاید این لحظه که تب کرده، تنش می سوزد ... آخرین روضه ی او روضه ی مسمار شده با لب تشنه زمین خورد، ولی گفت حسین ... از غم کرببلا کار دلم زار شده سر بریدن ز تنت، حوصله ها را سر بُرد غصه ام آنهمه جان کندنِ دشوار شده هیچکس مثل تو تحقیر نشد پیش همه ای که بر غارت پیراهنت اصرار شده تو مصیبت زده ی اهل و عیالت شده ای ای که بد با زن و فرزند تو رفتار شده خواهرت دید سرت را روی سر نیزه و گفت: «تو کس و کار منی، شمر جلودار شده» @raziolhossein
ای آفتاب، سایه نشین جمال تو ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو ای نیستی خلق دو عالم، زوال تو ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو ماییم در حریم تو، داریم چشم لطف از دامن کریم تو داریم چشم لطف اینجا مقربان، صُلحا صف کشیده اند پیغمبران حق، شهدا، صف کشیده اند آقا ببین چقدر گدا صف کشیده اند در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیده اند تا که شوند جزو گدایان حضرتت روزی خورند از نمک و نان حضرتت ای سامرات، گلشن زیبای اهل بیت گلدسته ات، بهشت دِلارای اهل بیت دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت امشب که ما به روضه ی تو مشتری شدیم مشغول ذکر یاحسن العسگری شدیم کعبه در این دیار به دورت طواف کرد پای همین مزار به دورت طواف کرد روزی هزار بار به دورت طواف کرد با قلب داغدار به دورت طواف کرد ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ ای آنکه چشم دهر برایت گریسته در آسمان دو نهر برایت گریسته جبرییل بحر بحر برایت گریسته مسموم زهر، زهر برایت گریسته آقای من، نلرز، به دور خودت نپیچ بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ آقا تو هم ز سمِ جفا تشنه لب شدی آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی رفته دلت به کرببلا، تشنه لب شدی در ظلّ آفتاب لبش تشنه مانده بود بین دو نهر آب، لبش تشنه مانده بود آقا بنوش آب گوارا، بگو حسین بگذار سر به دامن مولا، بگو حسین آسوده سیر کن به ثریّا، بگو حسین مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین او آمده است رخت عزا را به تن کند آماده است تا به تن تو کفن کند کرببلا، حسین، دریغا کفن نداشت اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت جز زخم و زخم و نیزه شکسته، به تن نداشت "هذا قلیل"، پس به گمانم بدن نداشت جسمی که پایمال سم اسب ها شود باید که سهم خاک شود، بوریا شود @raziolhossein
ز چشمِ پُر گُهَرِ من، خدا خبر دارد ز جانِ پُر شررِ من، خدا خبر دارد که بود معتمد و ظلم او؟ چگونه شکست، ز کینه بال و پر من؟ خدا خبر دارد ز هم‌زمانیِ با سه خلیفه در شش سال چه آمده به‌ سر من، خدا خبر دارد ز سوزِ زهرِ شرر زا، چگونه می‌گذرد ز شام تا سحر من، خدا خبر دارد شرارِ زهرِ ستم، هم چو شمع آبم کرد ز سوزش جگرِ من، خدا خبر دارد میان این همه دشمن چه‌ها کند مهدی؟ ز غربت پسرِ من، خدا خبر دارد ز بعد من برسد غیبت خدایی او ز صبر منتظَر من، خدا خبر دارد مرحوم @raziolhossein
چیه ذکر هر گدا نام حسن چیه آرامش ما نام حسن ولی من نمیدونم چه سِرّیه تنهایی عجینه با نام حسن اونی که صبورتر و نجیب تره ماجرای زندگیش عجیب تره توی اولاد علی و فاطمه هر کی نامش حسنه غریب تره یه حسن توی کوچه شهید شده شاهد یه ضربه شدید شده من نمیدونم چرا ولی میگن توی بچگی موهاش سفید شده چی گذشت به آقا قصش درازه هر کسی بجاش باشه جون میبازه خیلی سخته ببینی بابات داره با چوب گهواره تابوت می سازه یه حسن غریب شهر سامراس همونی که نوه امام رضاس توی خونه ی خودش زندونی بود اونی که قبله ی خونه خداس توی ایام جوونی کشتنش خیلی با نامهربونی کشتنش آقامون دل نگرون مهدی بود آخرم با نگرونی کشتنش قربون اون بدن نیمه جونش فدای صاحبْ عزای گریونش پسرش آتیش گرفت وقتی که دید میخوره کاسه آب به دندونش تنشو تو خون میدید چیکار میکرد اگه خیزرون میدید چیکار میکرد اگه باباشو یه روز تو قتلگاه پشت به آسمون میدید چیکار میکرد @raziolhossein
تو کریمی و ما گدا هستیم آسمانی... شبیهِ بارانی گرچه عنوانِ عسگری داری حَسنِ دومِ  کریمانی ای که مافوق این و آن هستی لشکرت صف کشیده در بالا عرش تا فرش تحتِ فرمانت همه مادونِ شوکتت آقا!!! ما کنارِ مزارِ تو دیدیم در ضریحِ تو عشق، لبریز است تجربه کرده‌ایم و می‌گوییم در حریمت بهشت، ناچیز است به صفایِ حریمِ قُدسیِ تو دلِ ما جملگی شده پا بَست چون گدایانِ سامرا ما نیز... جَمعمان جمع، پیشِ سرداب است تو و ایل و تبارتان هستید... تا ابد  باعثِ نجاتِ بشر پسرِ توست آنکه از اول... بوده مقصودِ آلِ پیغمبر حیف از روزگار و بَد عهدی قَدرِ  تو ماند غافل از این دَهر در عزایِ تو ابرِ  بارانیم جگرت پاره پاره شد از زهر خونِ دل، از لبت چکید آخر رویِ لبهایِ تو که چین افتاد... رَمَقت رفت از تنِ بی حال عرش آن لحظه بر زمین افتاد جگرت جایِ خود که از آن زهر به تنت استخوان، تَرَک برداشت ضعف افتاد رویِ پاهایت طاقِ  هفت آسمان، تَرَک برداشت هر که رفته به سامرا گفته غُربتِ تو هنوز پا بر جاست لحظه هایِ غروب در حَرَمت سخت دلگیر، مثلِ عاشوراست حج نرفتی و جَدِ مظلومت آخرش حَجِ  نا تمامی داشت ای به قربانِ آن تن مجروح... آخرین دم عجب قیامی داشت از قیامش به سجده ای افتاد جدتان تشنه بود در گودال خواهرش خیره شد به جسمی که با سُمِ اسبها شده پامال لحظه هایِ غروبِ عاشورا رفت خورشید، بر سرِ نیزه وَ سرِ سنگ خورده قرآن خواند... پیش زینب، به منبرِ نیزه @raziolhossein
دو حسن بودند در آل عبا این امام عسکری آن مجتبی دو ولی الله اعظم دو امام از رسول الله بر هر دو سلام هر دو تا بودند فرزند علی بضعه زهرا و دلبند علی دو کریم و سفره دار و محترم این حرم دارد ولی آن بی حرم این یکی از آن یکی مهموم تر آن یکی از این یکی مظلوم تر دو غریب و بی کس و بی آشنا آه اما این کجا و آن کجا هر دو تا شد آزموده صبرشان شد جسارت بر مزار و قبرشان این حسن آباد گشته تربتش آن حسن قبرش گواه غربتش این حسن در سامرا یاری نداشت آن حسن در خانه غمخواری نداشت این حسن از دشمنان بیداد دید ان حسن از دوستان طعنه شنید این حسن را کینه بیگانه کشت آن حسن را همسرش در خانه کشت این حسن تشییع شد با احترام آن حسن تشییع او شد ناتمام این حسن شد لاله باران آخرش آن حسن شد تیرباران پیکرش این حسن فصل جوانی شد شهید آن حسن در کودکی شد موسفید این حسن هرچه که آمد بر سرش پیش او سیلی نخورده مادرش آن حسن در پیش چشمان ترش بی حیایی بست راه مادرش تا جلو آمد دل عالم گرفت دست مادر را حسن محکم گرفت زد چنان بر روی مادر بی هوا دست مادر شد زدستانش رها مادری پیش پسر افتاده بود گوشوارش زودتر افتاده بود @raziolhossein
دُوستان بَر مَن و سُوزِ جِگرَم گِریِه کُنِید به شَرارِ دِل و اَشگِ بَصَرَم گِریِه کُنِید مَن جَوان بُودَم و دَر سِنِ شَبابَم کُشتَند بَر دلِ سُوختُه و چِشمِ تَرَم گِریِه کُنِید حَسَنَم، پارِه جِگَر مِثلِ عَمُویَم حَسَنَم بَر مَن و بَر عَمُویِ خُون جِگَرَم گِریِه کُنِید مَن و جَدّ و پِدَرَم را به جَوانِی کُشتَند دَر عَزای مَن و جَدّ و پِدَرَم گِریِه کُنِید مَن شَهِیدَم وَلی از خَصَم نَخُوردَم سِیلِی هَمِه بَر مادَرِ نِیکُو سِیَرَم گِریِه کُنِید سال ها بُود کِه دَر تَحتِ نَظَر بُودَم حَبس هَمِه بَر قِصّهء تَحتِ نَظَرَم گِریِه کُنِید قَبرِ وِیران شده ام گشت بقیعِ دِگری داغداران بِه بَقِیعِ دِگرَم گِریِه کُنِید بَعدِ مَن مَهدیِ مَن بِی کَس و تَنها مانَد بِه غَرِیبِیِ یِگَانِه پِسَرَم گِریِه کُنِید گِریهء مُنتَظِران مَرحَمِ زَخمِ دِلِ اوُست بَر ظُهُور خَلَفِ مُنتَظِرَم گِریِه کُنِید به مُحبانِ مَن اِعلام کُن اِینَکَ میثم هَمِه بَر حُجَتِ ثانی عَشَرَم گِریِه کنید @raziolhossein
لاله لاله خون شده قلب چمن یابن الحسن شد جدا از باغ یاسین ، یاسمن یابن الحسن از مدینه ناله های تسلیت آید به گوش کشته شد بابای تو دور از وطن یابن الحسن روضه خوان سامرا ، از تشنگیِ او بگو لرزه افتاده ه چرا بر آن بدن یابن الحسن از شرار زهر جسم نازنینش گشته آب اشک ریزد بر تن او  پیرهن یابن الحسن مثل جدش مجتبی خون شد دل او ، دم نزد سامرا حیران شد از صبرِ حسن یابن الحسن آه ای پروانه ی دلسوخته ، بالینِ شمع روضه خواندی از کدامین سوختن یابن الحسن جسم جدت در بیابان جسم مادر پشت در از گلویت می‌برد تابِ سخن یابن الحسن تا کفن شد پیکر بابای مظلومِ شما یادت آمد ماتم آن بی کفن یابن الحسن یادت آمد از تنی که تیر خورد و نیزه خورد باز هم ، با سنگ او را میزدن یابن الحسن @raziolhossein
گرچه پایین‌تر از ابراز وجود است حدم.. منِ ناچیز فقط از تو نوشتن بلدم چه بگویید بمانم! چه بگویید ردم! به خدا هیچ دری را به جز این در نزدم سالیانیست که جاروکش این درگاهم نمک آش خودم را ز شما می‌خواهم چون تویی معنی اسلام‌ِ من و توحیدم دوجهان را به سر موی شما بخشیدم خواستم حج بروم دور سرت گردیدم من خدارا به خدا در حرم تو دیدم بوی خاکِ کف پای تو گرفته دهنم سامرایی شده ی دست امام حسنم! مظهر صبر خدا چشم تو شد بارانی ما بمیریم و نبینیم که تو گریانی زخمیِ کینه ی هرروزه ی سربازانی احترام تو شکسته ست به هرعنوانی بارها در وسط نافله دیدند تورا.. نانجیبان طرف قصر کشیدند تورا اثر زهر چنان بر جگرت سنگین است بدنت آب شده باز سرت سنگین است بنشین راه مرو،بال و پرت سنگین است داغ این بارِ گران بر جگرت سنگین است.. کاسه روی لب و دندان تو میگفت حسین آن دقایق لب عطشان تو میگفت حسین زهر تلخ است ولی تلخ تر از خنجر نیست حجره تنگ است ولی گودیِ پر لشکر نیست پیکرت خاکی و سر نیزه بر این پیکر نیست قاتلت هست ولی زیر عبایش سر نیست بگذارید در این حال بگوییم حسین از غم تشنه ی گودال!بگوییم حسین ای به قربان همان سر که به خورجین رفته به روی سینه او چکمه سنگین رفته لب گودال لگد خورده و پایین رفته کس نپرسید که ذبحش به چه آیین رفته؟! اسب ها عضو به عضو بدنش را بردند جامه اش را جلوی حضرت زهرا بردند @raziolhossein
در این قبیله نام هر آنکس حسن شود تنهاترین امیر غریب وطن شود تقدیر زندگی حسن در جوانی است مویش سپید از غم و رنج و محن شود ارث قبیله است هر آنکس غریب شد در وقت احتضار چوخونین دهن شود فرصت نداد زهر که تشتی بیاورند فرصت نداد پاره جگر چون حسن شود تا زهر خورد رنگ رخش ناگهان پرید در نجف که دیده عقیق یمن شود میراث مادر است که پسرهای فاطمه است هنگام مرگ قسمتشان سوختن شود در هرم زهر سوخت و پروانه‌ای رسید تا التیام شمع در این انجمن شود آمد که رو به قبله کند باب خویش را  یاکعبه سوی قبله‌گه خویشتن شود طفلش سریع دکمه پیراهنش گشود تا سینه‌اش سبک ز پر پیراهن شود اما کسی به جد غریبش امان نداد آسوده لحظه‌ای دم جان باختن شود تا خواست دست و پا بزند نیزه ای رسید راحت نشد که یک نفس آن پاره تن شود با چکمه روی سینه او قاتلش نشست اما قرار بود که نحر آن بدن شود چرخاند پاره پاره تنش را به روی خاک تا ضربه ضربه کشته دور از وطن شود ختم تمام مرثیه‌ها می‌شود حسین گر بانی مجالس روضه حسن شود @raziolhossein
شمع سان ، بر دامن پروانه اش جان می‌دهد تا سحر ، با اشک دانه دانه اش جان می‌دهد آه چه تصویرِ غمناکی ، که بابایی جوان سر به روی سینه ی دردانه اش جان می دهد تا ابد این داغ می‌ماند برای کودکی که سر باباست روی شانه اش جان می‌دهد قصه ی تلخی است ای دنیا که مظلومی دگر در بهارِ عمرِ مظلومانه اش جان می‌دهد ای صبا بنما خبر زهرا می‌آید سامرا باز پیش مادری ریحانه اش جان می دهد مثل مادر از سقیفه شعله ور شد جان او مثل مادر در میان خانه اش جان می‌دهد @raziolhossein