eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم وآيينه دار طلعت خورشيد پنجمم چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش ازموج موج جذبه ی تو در تلاطمم آن شمع کوچکم که بیفروزی ام اگر فخر است با چراغ قبولت به انجمم از آفتاب بیشترم با ولای تو آیینه ام ،فروغ تو را در تجسمم حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم آری سلام بر تو اماما! که می پرد از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم طفل چهارساله و طوفان کربلا؟ حیران این تداعی ام و آن تالمم از آن ستم که سوخت در آن ،خاندان تو هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس الا تویی که مدح تو را در تکلمم هرچند لب به خنده گشایم برابرت ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم ای علم را شکافته و رفته تا به عمق حیران آنچه یافتی از این تعلمم آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم @raziolhossein
  ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد(ع) را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را * تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ * جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ * خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را @raziolhossein
ای جلوۀ جلال مبین در جبینِ تو دست خدا برون زده از آستینِ تو ای هفتمین امام که هفت آسمان حق هفتاد بار گشته به گرد زمین تو تو خرمنِ جمال و جلالیّ و آفتاب با آن سَخاش، خُردترین خوشه‎چین تو وی شب گرفته آینه‎ها از ستارگان در پیش روی شعشعۀ راستین تو ای کاظمی که غیظ و غضب هر دری که زد پیدا نکرد راه به حصنِ حصین تو نشنیده از زبانِ تو نفرین و ناسزا هرچند بسته خصم، کمرها به کین تو ای مژدۀ بهشت رسانده به شیعیان حق با حدیثِ «عاقبه المتقین» تو زندان، نمازگاهِ تو بود و سپرده گوش افلاکیان به صوتِ دعای حزین تو دیوارها به ذروۀ توحید می‌رسند از بانگِ نعبدوی تو و نستعینِ تو لرزاند سنگ سنگ ستون‎های عرش را ظلمی که بر تو رفت ز خصم لعین تو ای هفتمین امام همام! ای جهان و جان جمع آمده تمام به زیر نگین تو رنگین کمانِ شعرِ من اینک زده است پُل در پیشگاهِ کوکبۀ‎ راستین تو @raziolhossein
علی ای میر پهلوان عرب زیر تیغت سر یلان عرب ای در خیبر از تو کنده شده! وز تو لات و هبل فکنده شده! خصم شد هر که کردگار تو را بوسه زد تیغ ذوالفقار تو را ای مناجاتی شبانه! علی! ای نماز تو عاشقانه! علی! آن­چنانی که تیر وقت دعا کشد از پا برون طبیب، تو را نیز در وقت سجده بر سر تو می­زند تیغ خصم کافر تو شانه­ های تو، آه! قامت تو آن ستون­های استقامت تو بار اندوه عالمی می­برد دل تو غصه­ی جهان می­خورد شب که می­شد تو بودی و غم تو -عالم رنج و راز – عالم تو تا که پنهان ز خلق زیر گلیم ببری شام کودکان یتیم علی! ای پرّ و بال هم­قفسان! خود پر از درد و دردمند کسان! ای درِ شهر علم مصطفوی! عَلَم سبز حلم مرتضوی! ای علی! ای تو را هنوز فغان، در دل چاه­های کوفه نهان حق که دیوار کعبه منشق کرد هم تو را طفل دامن حق کرد کعبه در ظاهر ابتدای تو بود کوفه در ظاهر انتهای تو بود تو ولی، بی زمان و هنگامی هم بی­آغاز و هم بی­انجامی بودی و آسمان نبود هنوز هم زمین، هم زمان نبود هنوز گر به شوقت نیافرید خدا از چه کرد این جهان پدید خدا @raziolhossein
ای چارمین علیِّ ولیّ و دهم امام وی بر فراز عرش ولایت تو را مُقام وه! ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی خورشید و ماه، آینه‌دار تو صبح و شام خصمانِ تو که یکسره خصم ولایتند انداختند سنگ شقاوت تو را به جام می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند از لوح روزگار تو را نقش هرچه نام پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام «هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده‌شد به‌عشق» ای زنده همیشه و ای جان مستدام ای با همه جوانیِ خود آنچه خضر دید در آینه پدید، تو دیده به خشت خام ای رهنمای گمشدگان، هادی‌البشر وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام زخم عمیق سینه سوزان کربلا این خون‌چکان که تازه نماید علی‌الدوام ماییم و انتظار، اماما، که کی کشد از آستین نوادۀ تو تیغ انتقام @raziolhossein
ای تکنواز نابغه‌ی نینوا، حسین وی تکسوار واقعه‌ی کربلا، حسین ای از ازل نوشت سواد سرشت خویش با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین هم جان فدای راه وفا کرده،هم جهان، هم جان‌و هم‌جهان‌به وفایت فدا،حسین از امن و عافیت،به رضایت جدا شدی چون‌گشتی از مدینه جدت،جداحسین یک کاروان ذبیح، به همراه داشتی از فطرت خجسته شیر خدا، حسین یک کاروان اسیر به همراه داشتی از عترت شکسته دل مصطفا، حسین جانبازی‌ات به منزل آخر رسیده بود در کربلا که خیمه زدیّ و سرا، حسین وز آستین لعنت ابلیس رسته بود دستی‌که‌رگ گسیخت‌زخون خدا،حسین شسته‌است‌خون پاک تو،چرک جهان همه تا خودجهان چگونه دهد،خون‌بها،حسین در پیش روی سبّ‌و ستم،خیزران چه کرد با آن سر بریده به جور از قفا، حسین کامروز هم تلاوت قرآن رسد به گوش زان‌سر که رست چون‌گل‌خون بر جِدا، حسین                            □ چاک افق رسید به دامان آسمان وقتی فلک گرفت به سوکت عزا، حسین حتّا کویر تف زده را ، اشک شسته بود وقتی جهان گریست، عزای تو را، حسین سوگ تو کرد زلزله، چندان که خواهرت زینب فکند ولوله از «وا اخا» حسین من زین عزا چگونه نگریم که در غمت برخاست ناله از جگر سنگ ها، حسین «آزاده باش باری اگر دین نداشتی» زیباترین سفارش مولای ما، حسین کز بعد قرن های فراوان هنوز هم ما راست ره‌شناس‌ترین رهنما، حسین تو کشتی نجات و چراغ هدایتی دریاب‌مان در این شب تاریک، یا حسین @raziolhossein
  ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد(ع) را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را * تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ * جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ * خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را @raziolhossein
ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحه‌ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه‌ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه‌ی سیاه دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه‌ی سیاهِ گناه این سواد را بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آن‌که هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته‌دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین‌العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه‌ی ولای تو زادالمعاد را @raziolhossein
ای چارمین علیِّ ولیّ و دهم امام وی بر فراز عرش ولایت تو را مُقام وه! ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی خورشید و ماه، آینه‌دار تو صبح و شام خصمانِ تو که یکسره خصم ولایتند انداختند سنگ شقاوت تو را به جام می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند از لوح روزگار تو را نقش هرچه نام پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام «هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده‌شد به‌عشق» ای زنده همیشه و ای جان مستدام ای با همه جوانیِ خود آنچه خضر دید در آینه پدید، تو دیده به خشت خام ای رهنمای گمشدگان، هادی‌البشر وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام زخم عمیق سینه سوزان کربلا این خون‌چکان که تازه نماید علی‌الدوام ماییم و انتظار، اماما، که کی کشد از آستین نوادۀ تو تیغ انتقام @raziolhossein
  ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد(ع) را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را * تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ * جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ * خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را @raziolhossein
ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحه‌ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه‌ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه‌ی سیاه دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه‌ی سیاهِ گناه این سواد را بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آن‌که هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته‌دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین‌العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه‌ی ولای تو زادالمعاد را @raziolhossein
ای چارمین علیِّ ولیّ و دهم امام وی بر فراز عرش ولایت تو را مُقام وه! ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی خورشید و ماه، آینه‌دار تو صبح و شام خصمانِ تو که یکسره خصم ولایتند انداختند سنگ شقاوت تو را به جام می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند از لوح روزگار تو را نقش هرچه نام پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام «هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده‌شد به‌عشق» ای زنده همیشه و ای جان مستدام ای با همه جوانیِ خود آنچه خضر دید در آینه پدید، تو دیده به خشت خام ای رهنمای گمشدگان، هادی‌البشر وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام زخم عمیق سینه سوزان کربلا این خون‌چکان که تازه نماید علی‌الدوام ماییم و انتظار، اماما، که کی کشد از آستین نوادۀ تو تیغ انتقام @raziolhossein