eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
532 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زیبا ترین ترانه ی دنیاست یا حسن الحَق چِقدر نامِ تو زیباست یاحسن "أبْنائَنا" که زینَتِ آیاتِ مُصْحَف است تأویلِ آن به شأنِ تو پیداست یاحسن حَق میدَهَم به مرده اگر زنده می‌شود وقتی که بر زبان مَسیحاست یاحسن آن خاطری که یادِ تو در آن مکانْ کند مَشمولِ لطفِ حضرتِ زهراست یاحسن تو شِبْهِ مُصطفایی و زهراست مادرت خَلقِ تو شَرحِ امِّ ابیهاست یا حسن بَعد از علی ،زمامِ امامت به دست تو عِزَّت گرفته واژه ی عِزَّت به دست تو تا کِردِگارْ نامِ تو را انتخابْ کرد جِبریل سویِ احمدِ مُرسَل شِتاب کرد بر مصطفی سلامِ خدا را رساند و گفت اکنون خدا دعای تو را مستجاب کرد او را حَسَن صدا بزن آنسان که خالِقَش وی را حَسَن گُزید و حَسَن هم خطاب کرد چون سیدُالشَّبابِ بهشت است این پسر جَنَّت ز جمعِ دشمنِ او اجتناب کرد دوزخ به  شوق، دشمنِ او را به بَر گرفت حتی اگر که عُمْر تلف در  ثواب کرد میزانِ حقْ به پیروی از امر مجتبی ست زیرا کلامِ او همه فرمایشِ خداست نورِ حَسَن ادامه ی آیات کوثر است با این حساب منکرِ این نور ابتر است نسلِ محمد، از علی و فاطمه ست پس او  ابتدای جلوه ی نسلِ پیمبر  است نامَش که بر ضریحِ زبانم مکان گُزید از آن زمان، فضای  دهانم مُعَطّر است روزِ جزا به منبری از نور جای اوست نوری که فرشِ مقدمِ فرزندِ حیدر است دنیا به زیرِ سفره ی او جا نمی شود این سفره را نیاز به دنیای دیگر است در حَشر می کُند کَرَمَش محشری به پا دنیا کجا و سفره ی احسان مجتبی ای بی نظیر در نَسَب و در حَسَب حسن تو از تبارِ نوری و عالی نَسَب حسن از کِشتزارِ باغ شما چیده می‌شود علم و حیا و جود و سخا و ادب حسن ای پرورش دهنده ی فرمانِ کردگار جاری ست از کلامِ تو آیاتِ رَبّْ حسن از میزبانیِ تو چه گویم که مانده است مهمان سرایِ عرشِ خدا در عَجب حسن واللهِ این مبالغه ی شاعرانه نیست شیرین تر است نام تو از هر رطب حسن *نام حسین و نام حسن هر دو دلرباست* اسماءِ برگزیده ای از جانب خداست نَغزِ وصال شعرِ مرا باغِ لاله کرد "از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد" آخر گشود سفره ی دل نزدِ خواهرش "خود را تهی ز خون چند ساله کرد" از داغِ مادرش جگرى پاره پاره داشت "عمریش روزگار همین در پیاله کرد" زینب ز دیده خون به غریبیِ او گریست "کلثوم زد به سینه واز درد ناله کرد" شرحِ غمش به صفحه ی پایان نمیرسد "حتی اگر ز غصه هزاران رساله کرد" ظلمی که بر سرادق افلاکیان گذشت "آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت" @raziolhossein
در شهر حله دختری از آل مصطفی زد خیمه ای به وسعت تاریخ کربلا دختی شریف از شَجَرِ پاک فاطمه طفلی عفیف، میوه ای از باغ مرتضی بوی مدینه میرسد از حله بر مشام انگار آرَمیده در این خاک مجتبی بوی حسین میوزد از ناله های او خیلی گریست در غم سلطان سر جدا نامش شریفه، مرتبتش برتر از شرف صحنش بهشت،خاک درش برتر از طلا شهرت طبیبه ،معنیِ "مَنْ اِسْمُهُ دَواْ" خصلت کریمه،جلوه ای از "ذِکْرُهُ شفا" عجز طبیب را به حضورش بیاورید زیرا که اوست داروی هر درد بی دوا قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط روحش لطیف و وارث سرچشمه ی سخا چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی یک "رَبَّنا" بگو و ببین شرح "آتِنا" راس برادران به روی نیزه دید و گفت خواهر فدای همت مردانه ی شما شد کشته از جفای گروهی سیاه دل در آن اسارتی که شرر زد به ماسوا @raziolhossein
در کشتیِ امن قصد مقصود کنید با واسطه رو به سوی معبود کنید خواهید اگر نشانِ  کشتیِ نجات پس رو به سوی مهدی موعود کنید فرق است میانِ لفظِ "آری" با "نه" آری تو به پای وعده ماندی ما  نه انگار که رخت بسته بخت از نظرم دیدم همه را و آنکه باید را نه .... شهر آینه‌دار می‌شود با یک گل پروانه‌تبار می‌شود با یک گل گفتند نمی‌شود، ولی می‌بینند یک روز بهار می‌شود با یک گل @raziolhossein
زیبا ترین ترانه ی دنیاست یا حسن الحَق چِقدر نامِ تو زیباست یاحسن "أبْنائَنا" که زینَتِ آیاتِ مُصْحَف است تأویلِ آن به شأنِ تو پیداست یاحسن حَق میدَهَم به مرده اگر زنده می‌شود وقتی که بر زبان مَسیحاست یاحسن آن خاطری که یادِ تو در آن مکانْ کند مَشمولِ لطفِ حضرتِ زهراست یاحسن تو شِبْهِ مُصطفایی و زهراست مادرت خَلقِ تو شَرحِ امِّ ابیهاست یا حسن بَعد از علی ،زمامِ امامت به دست تو عِزَّت گرفته واژه ی عِزَّت به دست تو تا کِردِگارْ نامِ تو را انتخابْ کرد جِبریل سویِ احمدِ مُرسَل شِتاب کرد بر مصطفی سلامِ خدا را رساند و گفت اکنون خدا دعای تو را مستجاب کرد او را حَسَن صدا بزن آنسان که خالِقَش وی را حَسَن گُزید و حَسَن هم خطاب کرد چون سیدُالشَّبابِ بهشت است این پسر جَنَّت ز جمعِ دشمنِ او اجتناب کرد دوزخ به  شوق، دشمنِ او را به بَر گرفت حتی اگر که عُمْر تلف در  ثواب کرد میزانِ حقْ به پیروی از امر مجتبی ست زیرا کلامِ او همه فرمایشِ خداست نورِ حَسَن ادامه ی آیات کوثر است با این حساب منکرِ این نور ابتر است نسلِ محمد، از علی و فاطمه ست پس او  ابتدای جلوه ی نسلِ پیمبر  است نامَش که بر ضریحِ زبانم مکان گُزید از آن زمان، فضای  دهانم مُعَطّر است روزِ جزا به منبری از نور جای اوست نوری که فرشِ مقدمِ فرزندِ حیدر است دنیا به زیرِ سفره ی او جا نمی شود این سفره را نیاز به دنیای دیگر است در حَشر می کُند کَرَمَش محشری به پا دنیا کجا و سفره ی احسان مجتبی ای بی نظیر در نَسَب و در حَسَب حسن تو از تبارِ نوری و عالی نَسَب حسن از کِشتزارِ باغ شما چیده می‌شود علم و حیا و جود و سخا و ادب حسن ای پرورش دهنده ی فرمانِ کردگار جاری ست از کلامِ تو آیاتِ رَبّْ حسن از میزبانیِ تو چه گویم که مانده است مهمان سرایِ عرشِ خدا در عَجب حسن واللهِ این مبالغه ی شاعرانه نیست شیرین تر است نام تو از هر رطب حسن *نام حسین و نام حسن هر دو دلرباست* اسماءِ برگزیده ای از جانب خداست نَغزِ وصال شعرِ مرا باغِ لاله کرد "از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد" آخر گشود سفره ی دل نزدِ خواهرش "خود را تهی ز خون چند ساله کرد" از داغِ مادرش جگرى پاره پاره داشت "عمریش روزگار همین در پیاله کرد" زینب ز دیده خون به غریبیِ او گریست "کلثوم زد به سینه واز درد ناله کرد" شرحِ غمش به صفحه ی پایان نمیرسد "حتی اگر ز غصه هزاران رساله کرد" ظلمی که بر سرادق افلاکیان گذشت "آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت" @raziolhossein
در شهر حله دختری از آل مصطفی زد خیمه ای به وسعت تاریخ کربلا از خاندان صبر و کرامت ، نشانه ای موسی یدی ، به دوش وی آیات انبیا هم از بلا به شوق ولا پر کشیده است هم از ولا خریده به جان کوهی از بلا دختی عفیف از شجر پاک فاطمه طفلی شریف ، میوه ای از باغ مرتضی بوی مدینه می‌رسد از حله بر مشام گویا که آرمیده در این خاک مجتبی ایمان اوست محو امامت ، چه رتبه ای پیمان او اصیل و حسینی است ، مرحبا نامش شریفه ، مرتبتش برتر از شرف صحنش بهشت خاک درش بهتر از طلا شهرت ،  طبیبه معنی ٫٫من اسمه دوا٫٫ خصلت کریمه جلوه ای ٫٫از ذکره شفا٫٫ والا عموی اوست حسین و پدر حسن جدش علی و جده ی او سرور نسا عجز طبیب را به حضورش بیاورید زیرا که اوست داروی هر درد بی‌دوا قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط روحش لطیف و آینه ی  بخشش و سخا چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی یک ٫٫ربنا٫٫ بگو  و ببین شرح ٫٫آتنا٫٫ زائر قدم که بر در این آستانه زد انگار کرد آمده در عرش کبریا  این طفل ، سفره دار کریم مدینه است هیهات دست خالی از این جا رود گدا عیسی دمی که جای عجب نیست مردگان بیرون روند از حرم او به روی پا گویید با کلیم بیاید در این حرم اعجاز او ببیند بی تکیه بر  عصا گویا هنوز می‌رسد از بارگاه او «فریاد العطش ٫٫به٫٫ بیابان کربلا» راس برادران به روی نیزه دید و گفت خواهر فدای همت مردانه ی شما شد کشته از جفای گروهی سیاه دل در آن اسارتی که زد آتش به ما سوا @raziolhossein