eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
758 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آرزوی حبیب بن مظاهر رضوان الله علیه یکی از علمای بزرگ (مرحوم میرزای شیرازی)، جناب حبیب را در خواب دید که در غرفه‌‌های بهشتی به انواع نعمت‌‌های پروردگار متنعم و بساط نشاط برای او گسترده است. بعد از عرض ارادت به ایشان عرض می‌کند: ای حبیب، چگونه شکر این نعمت را ادا می‌کنی که در جوانی خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و در پیری موی سفید خود را در راه یاری فرزند پیامبر به خون خود خضاب نمودی؛ آیا آرزوی دیگری داری؟ جناب حبیب فرمود: آرزو دارم به دنیا برگردم و در جمع عزاداران امام حسین (علیه السلام ) داخل شوم و از روی اخلاص برای مصیبات امام حسین گریه کنم. در سوگ حسين و كربلا گريه كنم با مرثيه‌ی خون خدا گريه كنم پرسيد: حبيب آرزويی داری؟! فرمود: ميان روضه‌ها گريه كنم @raziolhossein
هم بهتر است پای عزای تو سر شکست هم بهتر آنکه در غمت از هر نظر شکست چیزی نداشتم سر بازار عاشقی جز این دلی که هست-بفرما بخر؛ شکست می‌خواستی برای کسی جز تو نشکند!؟ اصلاً فدای خواستنت دل اگر شکست هرکس برای روضه‌ی تو خرج می‌کند هرگز نمی‌شود همه‌ی عمر ور شکست اوج لطافت است سرودن برای تو گفتم "حسین جان" دل اهل هنر شکست یک لحظه دست و پا زدی و جبرئیل هم آنقدر بال و پر به زمین زد که پر شکست حالا چگونه از غم داغ تو نشکنیم؟! وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست . . بالا سر ضریح تو قلبم شکسته بود پایین پات آمدم و بیشتر شکست دنیا هنوز بر سر پا ایستاده بود؟ روزی که قامت تو ز داغ پسر شکست @raziolhossein
هم بهتر است پای عزای تو سر شکست هم بهتر آنکه در غمت از هر نظر شکست چیزی نداشتم سر بازار عاشقی جز این دلی که هست-بفرما بخر؛ شکست می‌خواستی برای کسی جز تو نشکند!؟ اصلاً فدای خواستنت دل اگر شکست هرکس برای روضه‌ی تو خرج می‌کند هرگز نمی‌شود همه‌ی عمر ور شکست اوج لطافت است سرودن برای تو گفتم "حسین جان" دل اهل هنر شکست یک لحظه دست و پا زدی و جبرئیل هم آنقدر بال و پر به زمین زد که پر شکست حالا چگونه از غم داغ تو نشکنیم؟! وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست ▪︎▪︎▪︎ بالا سر ضریح تو قلبم شکسته بود پایین پات آمدم و بیشتر شکست دنیا هنوز بر سر پا ایستاده بود؟ روزی که قامت تو ز داغ پسر شکست @raziolhossein
سائل شدیم شامل لطف و کرم شدیم خوار آمدیم از نفست، محترم شدیم لب وا نکرده، حاجتمان مستجاب شد وقتی دخیل گوشه‌ای از این عَلَم شدیم چشم امیدمان به نخ پرچم عزاست پس بی دلیل نیست اگر اهل غم شدیم رفتیم اگر بهشت، حسینیه می‌زنیم با جمع نوکران ز ازل هم‌قسم شدیم ماندن به راه عشق تو عین سعادت است شکر خدا به پای تو ثابت قدم شدیم این زندگی ماست ببینیم بعد مرگ در زیر خاک، خاک شریف حرم شدیم دست بریده در همه جا دستگیر ماست حالا که اشک‌ریزِ دو دست قلم شدیم @raziolhossein
همان روزیکه غم را آفریدند برای دیده نم را آفریدند برای گفتن از تو گفتن از عشق به این خاطر قلم را آفریدند تمام آب ها شد جوهر خون و بعدش محتشم را آفریدند برای روضه خوانی در عزایت صدای زیر و بم را آفریدند دو دست خالی ما را که دیدند به دست تو کرم را آفریدند دخیل سبز مادرها رها بود که یک دفعه علم را آفریدند  برای نیستی و سر سپردن به راه تو -عدم- را آفریدند @raziolhossein
افتاده‌ای روی زمین و سر نداری در این بیابان یک نفر یاور نداری بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه یک جای سالم در همه پیکر ندلری بگذار تا که جان دهم پیش تن تو اصلا تصور کن دگر خواهر نداری من حاضرم با دشمنان تو بجنگم دشمن نگوید بی کسی، لشگر نداری در خیمه‌ها هر کودکی چشم انتظار است خیز و بگو عباس آور نداری آن کهنه پیراهن به غارت رفت اما دیگر چرا انگشت و انگشتر نداری؟! کشته شدی؟! باشد ولی دیگر چرا نعل؟! از ماجرای اسب‌ها، بدتر نداری می‌خواستم بوسه بگیرم از گلویت دیر آمدم؛ دیر آمدم؛ تو سر نداری @raziolhossein
میروی پشت سرت این دل من جا مانده قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده بس‌که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟ همه دشت به من گرم تماشا مانده خوب شد نیست اباالفضل، وگرنه میدید خواهرش در وسط معرکه تنها مانده بوسه‌ی زیر گلویت عوض مادر بود نوبت بوسه‌ی من بر روی رگ ها مانده @raziolhossein
اگر از این در خانه برانی‌ام چه کنم؟ مرا نخواهی و از خود ندانی‌ام چه کنم؟ گناه ذائقه‌ام‌ را ببین عوض کرده اسیر شهوت و نفس جوانی‌ام چه کنم؟ ندیدن تو شبیه شبی غم انگیز است دچار این شب سرد و خزانی‌ام چه کنم؟ بگیر دست مرا تا ز پا نیفتادم نیازمند تو و مهربانی‌ام چه کنم منم شبیه تو هر شب به روضه آمده‌ام که‌ مبتلا به غم روضه‌خوانی‌ام چه کنم؟ مرا ببخش نمردم برای داغ "حسین" پر ازخجالت ازاین سخت‌جانی‌ام چه کنم؟ میان این همه عاشق که زائرت شده‌اند اگر مرا به زیارت نخوانی‌ام چه کنم؟ @raziolhossein
چشمش برای پلک زدن وا نمیشود میخواست ناله ای کند اما نمیشود هم زخم های آبله اش درد میکند هم جای تازیانه مداوا نمیشود از عمر او اگرچه سه سالی گذشته است قدّی شبیه قامت او ، تا نمیشود چشمی نمانده است اگر دست میکشد پایی نمانده است اگر پا نمیشود سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت حالا دگر خرابه عزاخانه میشود بوسه گرفت از سر و میگفت زیر لب هر بوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود @raziolhossein
خیلی سخته اسیر بلا بشی زیر بار درد و غصه تا بشی از کوچه تا خونه راهی نباشه اما واسه مادرت عصا بشی وقتی آهت توی سینه سد میشه برای دل تو خیلی بد میشه چادر  مادرتو  لگد  کنن به خدا غرورتم لگد میشه به خدا دلی که نا امید میشه خوشیاش یه دفعه ناپدید میشه یکی دس رو مادرت بلند کنه یه روزه همه موهات سفید میشه حرفایی هس تو گلو گیر میکنه آدمو از زندگی سیر میکنه  مادر جوون اگه خمیده شه معلومه که بچه شو پیر میکنه مادرم غماشو با ما نمیگفت بعضی حرفاشم به بابا نمیگفت میدونستیم که همش درد میکشه شب تاصبح بیداره -امّا نمیگفت برا رفتنش خدا خدا می کرد دلامونو به غم آشنا می کرد با همون دست شکستش تو نماز شبا همسایه ها رو دعا میکرد حالا هر اتفّاقی که بود گذشت منم و یک جگر سوخته و طشت جیگرم تو کوچه سوخت اونروزی‌که مادرم با دست دنبالم می گشت میذارم رو دوش گریه سرمو می زنم ناله های آخر مو بخدا میمیرم و زنده میشم می بینم  تا قاتل  مادرمو حق بده بشینم و زاری کنم سیل گریه از چشام جاری کنم اومد و تو کوچه راهمونو بست به خدا نشد که من کاری کنم حق دارم اگه پرم درد میکنه هم دلم هم جیگرم درد میکنه سر مادرم تو کوچه داد کشید از همون موقع سرم درد میکنه @raziolhossein
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروزوشب درخلوتم روضه‌ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه‌ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود @raziolhossein
بزم حسن حال و هوایش فرق دارد از ابتدا تا انتهایش فرق دارد اینجا همه‌کاره کریم اهل بیت است آقا نگاهش بر گدایش فرق دارد با دست خالی بر نمیگردی از این در بیت الکرم جود و سخایش فرق دارد چشمی که گریان عزای مجتبی شد بر او خدا لطف و عطایش فرق دارد گریه نکرده مزد کارت را گرفتی گریه کنی که ماجرایش فرق دارد آقا خودش فرموده از کوچه بخوانید اصلاً گریز روضه هایش فرق دارد دارد صدای سیلی از کوچه می‌آید این مجلس روضه عزایش فرق دارد @raziolhossein