eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
759 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گرفت تا كه قلم رُخصت از خديجه ي كبريٰ گرفت شعـرِ تَرم ، زينت از خديجه ي كبريٰ قسم به جاه و جلالش قسم به مال حلالش گرفته سفره ي دين بركت از خديجه ي كبريٰ وَ أينَ مِثْلُ خَديجه؟ بـس است قولِ پيمبر براي اينكه كنم مِدْحَت از خديجه ي كبريٰ به جان مادر ما ، كمتـر است مريم عَـذراء هزار مرتبه در عصمت از خديجه ي كبريٰ اگر نـبود محمّـد ، براي همسري خويـش نديده بود أحـدي رغبت از خديجه ي كبريٰ و در مسير پُر از زحـمتِ رسـالتـش احمد نديد هيچ به جُز خدمت از خديجه ي كبريٰ گدا صفت بنشين پاي خـوانِ او كه بگيري سه وعده روزيِ بي مِنّت از خديجه ي كبريٰ گذشته از همه ي هستي اش بخاطر عشقش رسيده عشق به حيثيّت از خديجه ي كبريٰ خودش بدون حرم ، دخترش مـزار نـدارد رواست شرم كند"غُربت"از خديجه ي كبريٰ لباس آخـرتش بي شك از بهشت مي آيد خُدا چنين بكند دعوت از خديجه ي كبريٰ شُتر سوارِ جمل ، سخت از توأم مُـتنـفِّـر چرا كه داشته اي نفرت از خديجه ي كبريٰ رضاي فاطمه را كرده ايم مسئلت از حق سُروده ايم به اين نيّت از خديجه ي كبريٰ @raziolhossein
امشب شب بی مادری حضرت زهراست اشک غم و غربت به روی صورت زهراست از داغ خدیجه سوزد همه دلها بین همه دلها وای از دل زهرا وای از دل زهرا وای از دل زهرا ................. گه پاک کند اشک ز چشم تر مادر گه بر سر زانو بگذارد سر مادر این بوسه بگیرد از صورت مادر آن اشک بریزد بر غربت دختر ............... می کرد سفارش دم آخر به کنیزش تا آنکه شود همدم زهرای عزیزش وای از دمی که ناله ز جفا زد مادرش نبود و فضه را صدا زد ................ دیده ز جهان بست و ندید از اثر غم در فصل جوانی قد زهراش شود خم او رفت و پس او بی همدم و بی یار فاطمه فدا شد بین در و دیوار ................. گر چه به دلش آن همه رنج و محن آمد بهرش ز جنان، لحظه آخر کفن آمد اینسان شده تجلیل از مرتبه او بی غسل و کفن ماند اما نوه او @raziolhossein
اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت آن سالهای سخت اگر با نبی نبود گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت جز دامن بهشتی آن مادر شریف گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت غار حراست چله نشین طعام او جز او رسول محرم سر و علن نداشت سرمایه دار اول شهر حجاز بود اما زمان رحلتش حتی کفن نداشت زخم زبان شهر به جانش خرید و باز باکی زجان فشانیش آن شیر زن نداشت چشم رسول در غم او بارها گریست گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت @raziolhossein
تو را می خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی برای چشمه ی کوثر، بهشتی در زمین باشی خدا هرشب برایت می فرستد تهنیت هایی که در تنهایی ات هم صحبت روح الامین باشی تو در اسلام و در ایمان و در عشق اولین بودی زنی مثل تو دیگر نیست یعنی آخرین باشی برای طعنه ی کفار در اوج نداری ها تو باید پاسخ دندان شکن در آستین باشی تو از معروفِ تجاری ولی در شعب بیماری فداکار آنچنان بودی، وفادار اینچنین باشی علی تنها علی باید امیر المؤمنین باشد و تنها تو سزاواری که ام المؤمنین باشی @raziolhossein
دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم بهشتی بازهم از از جنس خاکی نازنین آنجاست مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن کریمه! باز مهمان آمده پس سفره داری کن میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی ببین که دست های تازیانه می رود سویش همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش @raziolhossein
چه شود فرصت دیدار به ما هم بدهند فیض هم صحبتی یار به ما هم بدهند آنقَدَر بر در این خانه گدا می مانیم لقب ِ نوکر ِدربار به ما هم بدهند هرکسی طالب وصل است بلا میبیند محنت دوری دلدار به ما هم بدهند خوابمان برده و داریم امید آخرِ کار چشم روشن؛دل بیدار به ما هم بدهند وسع ما نیست خریداری یوسف ایکاش پای رفتن سر ِ بازار به ما هم بدهند همه ی حاجت ما هست در این ماه خدا حال خوش لحظه ی افطاربه ماهم بدهند @raziolhossein
نازم به این خدا که گنهکار می خرد هر روزه دار را دَم افطار می خرد باآبروی رفته به میهمانی آمدم هربار آبروی مرا یار می خرد یک لحظه ام کنار نزد پرده ی مرا با احترام حضرت ستار می خرد من روی آمدن به ضیافت نداشتم اما دلم خوش است که غفار می خرد اشک جوان ز گونه ی چشمم که می چکد بارگناه او به شب تار می خرد رو میکنیم سوی کرم خانه ی کریم اینجا ندیده صاحب آن بار می خرد در روز حشر هم به امیر نجف قسم مارابه عشق حیدرکرار می خرد حُب علی هدیه ی مخصوص فاطمه است مارابه این بهانه خریدار می خرد درحسرت یَمت یَرَنی میکشد مرا حیدر غلام خود دَم دیدار می خرد باب الرضای صحن نجف باب جنت است اینجا بهشت ناز گنهکار می خرد مارابه نام تشنه لب کربلا حسین با یک سلام لحظه ی افطار می خرد اذن دخول کرببلا نام زینب است زینب فقط گدای گرفتار می خرد هرکس که مویش ازغم زینب سپیدشد اورایقین کنید که علمدار می خرد از روی ناقه دیدکه درکوچه های شام از اخنس وسنان کسی گوشوار می خرد @raziolhossein
تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش طلوع  زهره ی زهرا  ز دامن تو دمید تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز سلام بر تو ز خالق  ز جبرییل  رسید تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام خدا تمامی اسلام را به تو بخشید نمانده است بجز آه در بساطت اگر کفن برای تو گردید جامه ی خورشید قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید @raziolhossein
با این دل ‌مر‌ده ‌و ‌کویر‌ی ‌چه‌‌کنم؟ با ‌ا‌ین ‌همه ‌جر‌م ‌و ‌سر‌به‌زیری چه ‌کنم؟ «مِن اَینَ لِیَ ‌ا‌لنَّجا‌ت» یا‌ر‌ب یا‌ر‌ب تو دست مرا اگر نگیر‌ی چه ‌کنم؟ @raziolhossein
بدونِ تو اُمیدِ ما سراب می شود بیا تمامِ شهر بر سرم خراب می شود بیا برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند دعای مادر تو مستجاب می شود بیا بکش به آتش اشک را تو آه کِش میان ما که دل کنار گریه ات کباب می شود بیا اگر کمی محبتت نصیب تشنه ای شود برای او نَفَس فقط عذاب می شود بیا رسید روضه‌ی عطش شنیده‌ام برای تو که آب خوشگوار هم مذاب می شود بیا کنار خیمه مانده و فقط خدا خدا کند حرم اسیر گریه ی رباب می شود بیا @raziolhossein
باده ی مهر پیمبر جوشد از پیمانه اش بانویی که کعبه میگردد به دور خانه اش غم نباشد ، گر از او دورند زنهای قریش چار بانوی بهشتی هست چون پروانه اش روز تکذیب تمام شهر ، شد حامی دین آفرین بر آن زن و بر غیرت مردانه اش از صدای گریه ی کوثر دل خورشید سوخت دیده زمزم گشت و جوشید اشک دانه دانه اش فقر ، میگرید برای غربت آن بی کفن چون کند یاد از جلال و حشمت شاهانه اش آنکه اسلام است زیر سایه ی ایثار او سایبانی نیست بر آن تربت ویرانه اش @raziolhossein