#حضرت_زینب_اسارت
#شام #کوفه #اسارت
خبر داری کجایی و کجاییم
اسیر قاتل و زنجیر هاییم
خبر داری چه آمد بر سر ما
سر آزار ماها گشت دعوا
خبر داری چه دشمن شاد بودیم
به لطف تازیانه رو کبودیم
خبر داری خرابه جایمان شد
سرت بر نی بلای جانمان شد
خبری داری غرورم را شکستند
مرا با ریسمان کینه بستند
خبر داری مرا تحقیر کردند
به تو سنگ ومرا هم پیر کردند
خبر داری غم بسیار خوردم
مسیرم خورد بر بازار مُردم
#محمد_حبیب_زاده
@raziolhossein
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
اينجا شرار ناله آتش بر فلك زد
اينجا عدو بر زخم پيغمبر نمك زد
از مدخل اين شهر تا كنج خرابه
دشمن ميان كوچه زينب را كتك زد
اينجا لباس عيد پوشيدند زنها
پاى سر ببريده رقصيدند زنها
اينجا زدند آل على را ظالمانه
شد بسته بر يك ريسمان ده نازدانه
با دست بسته كودكى نقش زمين شد
برداشتند او را ولى با تازيانه
اينجا سر راه اسيران ايستادند
اينجا به زين العابدين دشنام دادند
اينجا به نوك نيزهها هجده قمر بود
خورشيد زهرا جلوهگر از طشت زر بود
لبهاى خونينش بهم مىخورد اما
چشمش به سوى زينب خونين جگر بود
او با لب خونين دم از محبوب مىزد
دشمن به پاسخ بر دهانش چوب مىزد
اينجا عدو ظلم و ستم همواره كرده
با چوب، زخم بغض دل را چاره كرده
زينب كه صبر از صبر او مىبرد حيران
در پاى طشت زر گريبان پاره كرده
مىرفت چون بالا و پايين چوب كينه
مىزد به روى ماه خود سيلى سكينه
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#اسارت
#شام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همه روضه همان الشام است
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#شام
#اسارت
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود
فقط از دور تو را دخترکانت دیدند
نیزهای کاش به تو اینهمه وابسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
#حسن_لطفی
امام صادق (ع) از زبان امام زینالعابدین (ع) نقل کردهاند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزهی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند.
جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزهها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند.
هرگاه یکی از ما گریه میکرد، بر سرش میزدند.»
@raziolhossein
#شام #اسارت
#مجلس_یزید
#دوبیتی
سرت در طشت ، پا به پای من سوخت
چو گیسویت ، به این یلدای من سوخت
به قربان لبت ، این رسم عشق است
تو خوردی خیزران ، لبهای من سوخت
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #شام
منی که بوده عباس و علی اکبر هوادارم
به شهر شام رفتم بی حسینم، سخت بی یارم
دم دروازه ی ساعات جانم روی لب آمد
به رفتن در شلوغیها مرا کردند وادارم
همه بهر تماشای اسیران آمدند اینجا
من و این ازدحام شام، خوابم یا که بیدارم
تمام دختران گویند با هم یکصدا عمه:
همه نامحرم اند اینجا، گره خورده عجب کارم
تمام شهر با سنگ و نی و دف آمدند اینجا
ولی من بی دفاع هستم فقط تنها تو را دارم
به دامانم پناه آورده اند اطفال با گریه
حسین من! از آن بالا دعایم کن گرفتارم
یتیمان را فقط با نیزه ها آرام میکردند
بماند این که من هم زخمی ام از درد سرشارم
سر سجاد را بین غل و زنجیر سوزاندند
دلم می سوزد و دلواپس احوال بیمارم
هزاران غم، هزاران سنگ و چوب و خاک و خاکستر
کدامش را برایت بازگویم یا که بشمارم
یهودی های شهر شام خیلی بی حیا هستند
علی را ناسزا گفتند و می دادند آزارم
سزد یکسر بسوزد شهر شام و اهل آن با هم
من پرده نشین را برده اند از بین بازارم
اگر چه دست مارا مثل بابایم علی بستند
از این تکرار غم باکی ندارم، دخت کرارم
اگر چه ابری ام طوفانی ام اما برادر جان
کنار دشمنانت یک سر سوزن نمی بارم
#مجتبی_شکریان
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_زمزمه
#اسارت
ای وارث علی یاصاحب الزمان
بنگر به عمه ات با چشم خون فشان
بر روی ناقه عریان و بی جهاز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
بنگر به حالت سردار قافله
خون گریه می کند چشمان سلسله
کاهیده جسمش از زنجیر جانگداز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
.....
کی دیده سنگ بر مِهر و قمر زنند
ماتم رسیده را بر دل شرر زنند
یا تسلیت دهند با صبل و چنگ و ساز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
.......
بازوی زینب و دستان عابدین
شد بسته بینشان طفلان دلغمین
زین قصّه بگذرم دارد سرِ دراز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
.......
یک دم قدم گذار در مجلس یزید
چوب ستم بگیر از دست آن پلید
لبهای تشنه را کو میزند به ناز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
......
سر را به طشت زر گلگون نظاره کن
چون عمه پیرهن از غصه پاره کن
از بهر انتقام بستان زحق جواز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
#حسین_یاری
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_اسارت
جلوهی مُشترک حیدر و زهرا ؛ زینب
فیض جاری شده از عالم بالا ؛ زینب
نه فقط فخرِ تو؛فخرِ پدرت هم بوده
به تو گفتند اگر زینت بابا ؛ زینب
نیمیاز هیمنهیتو بهخدیجهرفتهست
نیمهی دیگر تو رفته به طاها؛ زینب
مادرت اُمِّأَبیهاست از این رو باید
لقب تو بشود "سِرّ أَبیها" ؛ زینب
مادرت مرتبهی عصمت کبری دارد
توازاینروشدهایعصمتِصغری؛زینب
کعبهراضیست؛اگرمَضجعِتوسَمتخودش
بِکشد عقربهی قبله نما را؛زینب
....
اشتباه است اگر فکر کنم در عالم
فاطمه نائبهای داشته اِلّا زینب
سینهام را که ببویند ملائک در قبر
مینویسند به روی کفنم "یا زینب"
مِنّت از هیچطبیبی نکشم چون که مرا
اشک در داغ تو کردهست مداوا ؛ زینب
اشک خونین اباالفضل دلیلش این بود
دستِتو بستهشد؛او کرد تماشا ؛ زینب
نیزه دار سر ارباب دلش سنگی بود
با دلت چونکه نمیکرد مدارا ؛ زینب
نیزهداران همه مستند؛در این راه دراز
بیسببنیستزمینخُوردنِسرها؛زینب
حرمله،شمر،سنان،زجر ؛ مُقصّر هستند
که شدی غرق کبودی تو سراپا ؛ زینب
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#اسارت
موي سرش به نیزه سرگرم پیچ و تاب است
صد حیف دست زینب در گیسوي طناب است..
#مرتضی_روستایی
@raziolhossein
#اسارت #شام
این سواران کیستند انگار سر میآورند
از بیابانِ بلا، گویا خبر میآورند...
تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بیپیراهن و بیبال و پر میآورند
هم عمو میآورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر میآورند و هم پسر میآورند
آشنا میآید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیکتر میآورند
تا بگردد دور این خورشیدهای نیمهشب
ماه را نامحرمان از پشت سر میآورند...
زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران میآورند و طشت زر میآورند
#سعید_بیابانکی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش امد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
اخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#اسارت #شام
چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان
از چاشت گاه کوفه بتر گشت، شامشان
از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق
کرد آن چه داشت، ساقی دوران، به جامشان
یک صبح و شامِ حشر، شفاعت بُوَد جزا
یک صبح تا به شام، عقوبت به شامشان
صید حرم به شام کشید آسمان چرا؟
اندیشه ای نداشت ز صید حرامشان
منزل، خرابه؛ فرش، زمین؛ سقف، آسمان
در شام شد ز کوفه فزون، احتشامشان
خوانْد اهل بیت را و سر شاه را یزید
در طشت زر نهاد، پی احترامشان
شد محشری به پا چو عیان گشت سر، بلی
طالع شد آفتاب قیامت، به شامشان
آن روز خلق، آل نبی را شناختند
کآورد آن لعین، به صف خاص و عامشان
بُد شامشان ز کوفه بتر، کوفه شان ز شام
ز احوال شام و کوفه شمارم کدامشان؟
کُشت و گرفت و بُرد و به تاراج داد و سوخت
مرد و زن و لباس و جهیز و خیامشان
با آن چه کرد، کرد پشیمانی آشکار
صیدی نداشتند که می کرد رامشان
اندیشه ای ز جور و جفا، آن لعین نداشت
بودش سر ستیزه، قضا بیش از این نداشت
#وصال_شیرازی
@raziolhossein