#امام_حسین_علیه_السلام
#شام #اسارت #مجلس_یزید
شرمندگی گرفته درختان بید را
چوبی شکست حرمت مویی سفید را
لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد
بی حرمتی به ساحت شاه شهید را
می رفت بانویی که بگیرد به دست خویش
چوبی که داشت سمت لبی می دوید را
وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب
آهی که مادر علی اصغر ، کشید را
دندان شکست و قافله از آن شکسته تر
یا رب ، مبخش روز قیامت یزید را
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام #مجلس_یزید
پس از تو، جان برادر! چه رنجها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچهها که ندیدم
به سختجانی خود آن قَدَر نبود گمانم
که بیتو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم
برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را
به تن ز پنجهی غم، جامه هر زمان بدریدم
چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی
هلالوار ز بار مصیبت تو، خمیدم
زدم به چوبهی محمل سر، آن زمان که سر نی
به نوک نیزهی خولی، سر چو ماه تو دیدم
ز تازیانه و طعن سنان و طعنهی دشمن
دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم
شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم
هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست
به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم
ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان!
که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم
ازین حکایت جانسوز، «جودیا»! صف محشر
به نزد شاه شهیدان، شریک، همچو شهیدم
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#اسارت #شام
#مجلس_یزید
روزی که جای آل پیمبر به شام شد
روز جهان به دیدهی احباب، شام شد
پیمانه پُر ز زهر الم شد بر اهلبیت
بر اهل شام، بادهی عشرت به جام شد
بهر نظارهی حرم خاص مصطفی
از مرد و زن، به هر گذری، ازدحام شد
آن سر که بود، زینت دوش نبی، مدام
فرقش نشان سنگ، ز دیوار و بام شد
آه از دمی! که گفت به سجّاد، ظالمی
برخیز پای تخت که وقت سلام شد
خورشید را ز خون شفق، چهره گشت سرخ
در طشت، چون سر شه دین را مقام شد
چوب یزید گشت بر آن لب، چو آشنا
از اهلبیت، شورش روز قیام شد
زینب چو دید آن همه ظلم، از جگر کشید
آهی که روز در نظر خلق، شام شد
گفتا بگیر چوب جفا زین لب، ای یزید!
کآزرده از تو، حضرت «خیرُ الانام» شد
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
#مجلس_یزید #رباعی
یک روز، جگر برابرم آوردی
یک روز، سرِ برادرم آوردی
ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم
ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی
#ع_دهقانی
@raziolhossein
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام
#مجلس_یزید #مقتل
◾️ سنگدلتر از يزید (لعنه الله) ندیدم ...
... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق...
✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سختدلتر و كافرتر و مشركتر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مىگفت: كاش کشتهشدگانِ ما در جنگ بدر مىديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ...
📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣
@raziolhossein
#اسارت_آل_الله
#مجلس_ابن_زیاد
#مجلس_یزید
دل، ریش شد ز غم، به دلم نیشتر مزن
آتش به خرمن من از این بیشتر مزن
از داغِ خشکی لب او، چشمها تر است
دست تو خشک! آتش بر خشک و تر مزن
این لب، هزار بار مرا بوسه داده است
گر میزنی، برابر دختر دگر مزن
ای چوب خیزران! تو ادب کن، فرو میا
خود را به جای بوسۀ «خیر البشر» مزن
دستت شکسته باد! که دندان او شکست
ای سنگدل! تو سنگ به دُرج گهر مزن
من دست بر سر و تو بهسر، چوب میزنی
بر نخل آرزوی جهانی، تَبَر مزن
از طشت هم به عمّه، پدر میکند نگاه
بر خرمن وجود من و او شرر مزن
دعوت از او کنم که به ویرانه سر زند
ای مرغ روح! از قفس سینه پر مزن
#علی_انسانی
@raziolhossein
فهرست اشعار محرم و صفر
جهت دسترسی آسانتر به اشعار محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید
#ورود_به_محرم
#امام_زمان
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_مدح
#امام_حسین_شهادت
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_اسارت
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_اباالفضل_مدح
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رقیه_شهادت
#حضرت_قاسم_شهادت
#حضرت_قاسم__مدح
#حضرت_عبدالله
#اولاد_حضرت_زینب
#حضرت_مسلم
#اصحاب_امام_حسین
#اصحاب
#حضرت_حر
#حضرت_حبیب
#ورود_به_کربلا
#عاشورا
#شام_غریبان
#قتلگاه
#گودال
#وداع
#روز_یازدهم
#امام_سجاد_شهادت
#اسارت
#تنور_خولی
#کوفه
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
التماس دعا
@raziolhossein
@raziolhossein1
فهرست اشعار محرم و صفر
جهت دسترسی آسانتر به اشعار محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید
#ورود_به_محرم
#امام_زمان
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_مدح
#امام_حسین_شهادت
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_اسارت
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_اباالفضل_مدح
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رقیه_شهادت
#حضرت_قاسم_شهادت
#حضرت_قاسم__مدح
#حضرت_عبدالله
#اولاد_حضرت_زینب
#حضرت_مسلم
#اصحاب_امام_حسین
#اصحاب
#حضرت_حر
#حضرت_حبیب
#ورود_به_کربلا
#عاشورا
#شام_غریبان
#قتلگاه
#گودال
#وداع
#روز_یازدهم
#امام_سجاد_شهادت
#اسارت
#تنور_خولی
#کوفه
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
التماس دعا
@raziolhossein
@raziolhossein1
#امام_سجاد_علیه_السلام
#خطبه_امام_سجاد
#مجلس_یزید
خواست چون نجل زنا ظلم خود اتمام کند
جور افزوده بر آغاز در انجام کند
کار بر کار خود اندر طلب کام کند
بر همه گونه جفا و ستم اقدام کند
رفت روزی بسوی مسجد و با کبر یزید
حضرت سید سجاد حزین را طلبید
خواست در جامع و در مجمع آن جمع خطیب
گفت حرفی که بر او لعن خدا گشت نصیب
داد بر آل زنا مدح و ثنا زینت و زیب
بست برآل علی عیب جلی قدح عجیب
گشت ازآن غایله هایله در خشم امام
گفت خاکت بدهان باد از این زشت کلام
پس بفرزند معاویه چنین کرد خطاب
کاذن منبر ده و بشنو سخنی عین صواب
خواست تا منع کند تا نشود کشف حجاب
حاضران واسطه گشتند چه از شیخ و چه شاب
که علیل است ورا نیست چه یارای سخن
بفضاحت کشدش کار در اجرای سخن
اذن حاصل چه ازآن کافر بدگوهر گشت
پیاه منبرش از عرش خدا برتر گشت
ظلمت کفر از او جلوه گه داور گشت
مسجد شام همه گوش ز پا تا سر گشت
گفت کی قوم هرآنکس که ندانم نسیم
آگهی میدهمش بر نسب و بر حسبم
ها منم زاده آزاده محبوب خدا
مهبط علم ازل قبله ارباب دعا
مشعر و مروه و حجر و حجرو خیف و منا
زمزم و کعبه و بیت و حرم و سعی و صفا
مستحار و عرفه ترویه و رکن و حطیم
قصد و میقاتگه و تلبیه احرام و حریم
منم از دوده های سبل ختم رسل
چرخ دین شمس ضحی بدر دجی هادی کل
سر حق راه هدی کهف وری شمع سبل
شاه دین حق یقین نور مبین طیب نزل
جد من احمد محمود محمد بودا
که بتأیید خداوند مؤید بودا
منم از دوده سالار عجم میرعرب
دست حق صهر نبی سر خدا مظهر رب
چرخ فر قطب ظفر اصل شرف فصل ادب
با پیمبر یکی اندر شرف و فضل و حسب
«صرد صوام حبر لیث قمقام»
«فمن الله ولی و علی الخلق امام»
دست حق صهر نبی سر خفی نور جلی
ضوء مصباح ابد جوهر علم ازلی
مصطفی را و خداراست وصی هست ولی
وارث علم نبی نایب خلاق علی
دین اسلام از او گشت بپا جست قوام
«فمن الله علی تربته الف سلام»
بشناسید اگر حضرت زهرای بتول
بضعه مصطفوی جفت علی بنت رسول
زهره ازهر افلاک شرف نجم افول
که باو منتهی احکام فروع است و اصول
هست افزون ز حد انعام خدا داده او
حالی ایقوم من زاده آزاده او
من بیمار دل افکارم فرزند حسین
که همه ملک خدا راست باو زینت وزین
کشته از خنجر و از تیر وز شمشیر و سنین
ز قفا شمر ستمکار بریدش و دجین
بر لب آب روان امت جدش ز جفا
با لب تشنه بریدند سر او ز قفا
رفت بر نیزه سر و ماند زمین پیکر او
تاختند اسب جفا بر بدن اطهر او
گه به تنور وگهی توبره جای سر او
ز قفای سر او خواهر او دختر او
تازیانه به بدن خار بپا گرد بسر
آبشان اشک روان بود و غذا خون جگر
حالیا آمدم از کوفه سوی شام اسیر
هر دو دستم برسن بوده دو پا در زنجیر
در خرابه وطن ما شد وخطبی است کبیر
که کسی رحم نیارد بصغیر و بکبیر
زیر پا فرش بود خاک زمین همچو عبید
سایبان بر سر ماست ولی از خورشید
گاه در کوفه ویران و گهی شام خراب
گاه در دیر نصارا و گهی بزم شراب
گاه بشکسته شد از چوب جفا در خوشاب
گاه خسته ز رسن بازوی ما گه ز طناب
چوب بیداد بلعل لب سلطان شهید
گاه از ابن زیاد آمد و گاهی ز یزید
شاميان را سخنش شعله بر افروخت به جان
همه با ناله و زاري همه با آه و فغان
كين جماعت كه به ما خارجي آمد به گمان
واي بر ما كه بر ايشان ز رسول است نشان
سنگها بر سر ايشان ز سر بام زديم
طعنه بر شام گهي صبح و گهي شام زديم
شورش خاص در آن همهمه عام رسيد
به مؤذن ز غضب اذن اذان داد يزيد
علم الله به شه از قطع كلامش چه رسيد
نعره مؤذن چه به تكبير به تهليل كشيد
گفت سجاد مرا هست همه عضو گواه
كه سزاوار عبادت نبود الا الله
به شهادت به زبان نام محمد آمد
شاه گفت اي كه تو را لعن مؤبد آمد
اين محمد كه فزونش شرف از حد آمد
جد تو بود و يا آنكه مرا جد آمد
خواني ار جدّ خود اين محض غلط عين خطاست
ور بود جدّ من اين ظلم به نسلش نه سزاست
كه بگيرند عيال تو پس پرده قرار
عترت او به اسيري و به جمازه سوار
چه غلامان حبش همچو اسيران تتار
به سر كوچه و بازار به هر شهر و ديار
گريه بگرفت چه راه نفس خلق و امام
همچو «يحيي» نشدش فرصت اتمام كلام
#میرزا_یحیی_مدرس_اصفهانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_علیه_السلام
#خطبه_امام_سجاد
#مجلس_یزید
خواست چون نجل زنا ظلم خود اتمام کند
جور افزوده بر آغاز در انجام کند
کار بر کار خود اندر طلب کام کند
بر همه گونه جفا و ستم اقدام کند
رفت روزی بسوی مسجد و با کبر یزید
حضرت سید سجاد حزین را طلبید
خواست در جامع و در مجمع آن جمع خطیب
گفت حرفی که بر او لعن خدا گشت نصیب
داد بر آل زنا مدح و ثنا زینت و زیب
بست برآل علی عیب جلی قدح عجیب
گشت ازآن غایله هایله در خشم امام
گفت خاکت بدهان باد از این زشت کلام
پس بفرزند معاویه چنین کرد خطاب
کاذن منبر ده و بشنو سخنی عین صواب
خواست تا منع کند تا نشود کشف حجاب
حاضران واسطه گشتند چه از شیخ و چه شاب
که علیل است ورا نیست چه یارای سخن
بفضاحت کشدش کار در اجرای سخن
اذن حاصل چه ازآن کافر بدگوهر گشت
پیاه منبرش از عرش خدا برتر گشت
ظلمت کفر از او جلوه گه داور گشت
مسجد شام همه گوش ز پا تا سر گشت
گفت کی قوم هرآنکس که ندانم نسیم
آگهی میدهمش بر نسب و بر حسبم
ها منم زاده آزاده محبوب خدا
مهبط علم ازل قبله ارباب دعا
مشعر و مروه و حجر و حجرو خیف و منا
زمزم و کعبه و بیت و حرم و سعی و صفا
مستحار و عرفه ترویه و رکن و حطیم
قصد و میقاتگه و تلبیه احرام و حریم
منم از دوده های سبل ختم رسل
چرخ دین شمس ضحی بدر دجی هادی کل
سر حق راه هدی کهف وری شمع سبل
شاه دین حق یقین نور مبین طیب نزل
جد من احمد محمود محمد بودا
که بتأیید خداوند مؤید بودا
منم از دوده سالار عجم میرعرب
دست حق صهر نبی سر خدا مظهر رب
چرخ فر قطب ظفر اصل شرف فصل ادب
با پیمبر یکی اندر شرف و فضل و حسب
«صرد صوام حبر لیث قمقام»
«فمن الله ولی و علی الخلق امام»
دست حق صهر نبی سر خفی نور جلی
ضوء مصباح ابد جوهر علم ازلی
مصطفی را و خداراست وصی هست ولی
وارث علم نبی نایب خلاق علی
دین اسلام از او گشت بپا جست قوام
«فمن الله علی تربته الف سلام»
بشناسید اگر حضرت زهرای بتول
بضعه مصطفوی جفت علی بنت رسول
زهره ازهر افلاک شرف نجم افول
که باو منتهی احکام فروع است و اصول
هست افزون ز حد انعام خدا داده او
حالی ایقوم من زاده آزاده او
من بیمار دل افکارم فرزند حسین
که همه ملک خدا راست باو زینت وزین
کشته از خنجر و از تیر وز شمشیر و سنین
ز قفا شمر ستمکار بریدش و دجین
بر لب آب روان امت جدش ز جفا
با لب تشنه بریدند سر او ز قفا
رفت بر نیزه سر و ماند زمین پیکر او
تاختند اسب جفا بر بدن اطهر او
گه به تنور وگهی توبره جای سر او
ز قفای سر او خواهر او دختر او
تازیانه به بدن خار بپا گرد بسر
آبشان اشک روان بود و غذا خون جگر
حالیا آمدم از کوفه سوی شام اسیر
هر دو دستم برسن بوده دو پا در زنجیر
در خرابه وطن ما شد وخطبی است کبیر
که کسی رحم نیارد بصغیر و بکبیر
زیر پا فرش بود خاک زمین همچو عبید
سایبان بر سر ماست ولی از خورشید
گاه در کوفه ویران و گهی شام خراب
گاه در دیر نصارا و گهی بزم شراب
گاه بشکسته شد از چوب جفا در خوشاب
گاه خسته ز رسن بازوی ما گه ز طناب
چوب بیداد بلعل لب سلطان شهید
گاه از ابن زیاد آمد و گاهی ز یزید
شاميان را سخنش شعله بر افروخت به جان
همه با ناله و زاري همه با آه و فغان
كين جماعت كه به ما خارجي آمد به گمان
واي بر ما كه بر ايشان ز رسول است نشان
سنگها بر سر ايشان ز سر بام زديم
طعنه بر شام گهي صبح و گهي شام زديم
شورش خاص در آن همهمه عام رسيد
به مؤذن ز غضب اذن اذان داد يزيد
علم الله به شه از قطع كلامش چه رسيد
نعره مؤذن چه به تكبير به تهليل كشيد
گفت سجاد مرا هست همه عضو گواه
كه سزاوار عبادت نبود الا الله
به شهادت به زبان نام محمد آمد
شاه گفت اي كه تو را لعن مؤبد آمد
اين محمد كه فزونش شرف از حد آمد
جد تو بود و يا آنكه مرا جد آمد
خواني ار جدّ خود اين محض غلط عين خطاست
ور بود جدّ من اين ظلم به نسلش نه سزاست
كه بگيرند عيال تو پس پرده قرار
عترت او به اسيري و به جمازه سوار
چه غلامان حبش همچو اسيران تتار
به سر كوچه و بازار به هر شهر و ديار
گريه بگرفت چه راه نفس خلق و امام
همچو «يحيي» نشدش فرصت اتمام كلام
#میرزا_یحیی_مدرس_اصفهانی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
#دوبیتی
نگاهش را به چشمت دوخت زینب
ز چشمان تو صبر آموخت زینب
به لب های تو می زد چوب، بوسه
به پیش چشم تو می سوخت زینب
*
فدای ذکر یارب یارب تو
چه اشکی دارد امشب زینب تو
به لب آورده جان کاروان را
به هر چوبی که می زد بر لب تو
*
تمام روضه آن شب بر ملا بود
گمانم کربلا در کربلا بود
بمیرم بوسه های خیزرانی
فقط یک روضه ی طشت طلا بود
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
اندر سریر ناز، تو خوش آرمیده ای
شادی از آن که رأس حسین را بریده ای
مسرور و شاد و خّرم و خندان به روی تخت
بنشین کنون که خوب به مطلب رسیده ای
جا داده ای به پرده زنان خود، ای لعین!
خرّم دلی که پردۀ ایمان دریده ای
من ایستاده بر سر پا و کسی نگفت
بنشین که روی خار مغیلان دویده ای
گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما
ظالم مگر تو آل علی را خریده ای
با عترت نبی ز چه بنموده ای ستم
با این که زو سفارش ما را شنیده ای
زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم
باشد روا به یک زن ماتم رسیده ای
شادی ز دیدن رخ اکبر، ولی خوشست
بینی دمی که سبزه ی از نو دمیده ای
«جودی» اگر که روزِ تو زین غم، نگشته شب
چون صبح سینه از چه به ناخن دریده ای
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد
و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد
بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام
به هر زمین برسد سنگ از اسمان بخورد
مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است
چه کرده او که سرش ضربه انچنان بخورد
مگر حلال خدا را حرام خواسته است
که باید این همه زخم از حرامیان بخورد
میان تشت طلایی ببند چشمت را
مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد
مخوان دو مرتبه قران یزید منتظر است
گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد
#سیدمحمدحسین_حسینی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت
چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان
بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من
بارها و بارها پیوسته دید آزارها
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو
مادرم در پای طشت زر بود مهمان من
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش
همچنان دست توسل داشت بر دامان من
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#مصطفی_متولی
@raziolhossein
#اسارت #شام
#مجلس_یزید
سلام ای سر خونین، سر برادر من
سرت چهها که نیامد عزیز مادر من
لبی که بوسه بر آن میزدهست پیغمبر
یزید میزندش چوب، خاک بر سر من
صدای شیون و افغان به گوش میآید
صدای واابتا، نالهی برادر من
چه خوب شد سر عباسِ من نبود اینجا
ندید وضعِ سرِ تو، لباس و معجر من
یزید مست شد الباقیِ شرابش را
نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من!
همین که حرف کنیزی ما وسط آمد
نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من
زنی به طفل خودش شیر میدهد، ای وای
رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من
#امیر_عظیمی
@raziolhossein
#اسارت #شام
#مجلس_یزید
نگاهش را به چشمت دوخت زینب
ز چشمان تو صبر آموخت زینب
به لبهای تو میزد چوب، بوسه
به پیش چشم تو میسوخت زینب
فدای ذکر یارب یارب تو
چه اشکی دارد امشب زینب تو
به لب آورده جان کاروان را
به هر چوبی که میزد بر لب تو
تمام روضه آن شب بر ملا بود
گمانم کربلا در کربلا بود
بمیرم بوسههای خیزرانی
فقط یک روضۀ طشت طلا بود
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#اسارت #شام
#مجلس_یزید
رخسار یاس و سیلی دست خزان کجا
قدّ کمان و قامت سرو روان کجا
آل رسول و شام غم و مجلس یزید
بزم شراب و رأس امام زمان کجا
ای کاش میشکست قلم تا نمی نوشت
قرآن کجا و طشت زر و خیزران کجا
خیزید ای ذُراری زهرا ندا دهید
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
در مجلس یزید نپرسید یکنفر
هفتاد داغ و اینهمه زخم زبان کجا
گیرم نبود سبط رسول خدا حسین
چوب جفا کجا و لب میهمان کجا
حورا کجا و دوزخیان آه وای من
بازوی ده فرشته و یک ریسمان کجا
از زخمهای سیّد سجّاد بشنوید
زنجیر خصم و پیکر جان جهان کجا
ای اهلبیت گر نگشایید باب لطف
ما رو بریم از در این آستان کجا
فیض از شماست و رنه بدان کثرت گناه
«میثم» کجا و اینهمه سوز بیان کجا
#غلامرضاسازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #شام #مجلس_یزید
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی
به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدرات مکدر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم
ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
اينجا شرار ناله آتش بر فلك زد
اينجا عدو بر زخم پيغمبر نمك زد
از مدخل اين شهر تا كنج خرابه
دشمن ميان كوچه زينب را كتك زد
اينجا لباس عيد پوشيدند زنها
پاى سر ببريده رقصيدند زنها
اينجا زدند آل على را ظالمانه
شد بسته بر يك ريسمان ده نازدانه
با دست بسته كودكى نقش زمين شد
برداشتند او را ولى با تازيانه
اينجا سر راه اسيران ايستادند
اينجا به زين العابدين دشنام دادند
اينجا به نوك نيزهها هجده قمر بود
خورشيد زهرا جلوهگر از طشت زر بود
لبهاى خونينش بهم مىخورد اما
چشمش به سوى زينب خونين جگر بود
او با لب خونين دم از محبوب مىزد
دشمن به پاسخ بر دهانش چوب مىزد
اينجا عدو ظلم و ستم همواره كرده
با چوب، زخم بغض دل را چاره كرده
زينب كه صبر از صبر او مىبرد حيران
در پاى طشت زر گريبان پاره كرده
مىرفت چون بالا و پايين چوب كينه
مىزد به روى ماه خود سيلى سكينه
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#شام #اسارت
#مجلس_یزید
#دوبیتی
سرت در طشت ، پا به پای من سوخت
چو گیسویت ، به این یلدای من سوخت
به قربان لبت ، این رسم عشق است
تو خوردی خیزران ، لبهای من سوخت
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام #اسارت #مجلس_یزید
شرمندگی گرفته درختان بید را
چوبی شکست حرمت مویی سفید را
لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد
بی حرمتی به ساحت شاه شهید را
می رفت بانویی که بگیرد به دست خویش
چوبی که داشت سمت لبی می دوید را
وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب
آهی که مادر علی اصغر ، کشید را
دندان شکست و قافله از آن شکسته تر
یا رب ، مبخش روز قیامت یزید را
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام #مجلس_یزید
پس از تو، جان برادر! چه رنجها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچهها که ندیدم
به سختجانی خود آن قَدَر نبود گمانم
که بیتو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم
برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را
به تن ز پنجهی غم، جامه هر زمان بدریدم
چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی
هلالوار ز بار مصیبت تو، خمیدم
زدم به چوبهی محمل سر، آن زمان که سر نی
به نوک نیزهی خولی، سر چو ماه تو دیدم
ز تازیانه و طعن سنان و طعنهی دشمن
دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم
شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم
هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست
به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم
ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان!
که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم
ازین حکایت جانسوز، «جودیا»! صف محشر
به نزد شاه شهیدان، شریک، همچو شهیدم
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
#مجلس_یزید #رباعی
یک روز، جگر برابرم آوردی
یک روز، سرِ برادرم آوردی
ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم
ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی
#ع_دهقانی
@raziolhossein
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام
#مجلس_یزید #مقتل
◾️ سنگدلتر از يزید (لعنه الله) ندیدم ...
... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق...
✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سختدلتر و كافرتر و مشركتر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مىگفت: كاش کشتهشدگانِ ما در جنگ بدر مىديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ...
📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣
@raziolhossein