eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
753 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان زیر دست و پا گم شد نور حق بود و در خفا گم شد جامه ، عمامه و ردای تنش یا به غارت رسید یا گم شد چشم برهم زدند عریان شد چشم بر هم زد و عبا گم‌شد نیزه هایی که خورده بود حسین همگی زیر چکمه ها گم شد وای از ناله ی انا العطشان که میان سر و صدا گم شد بین گرد و غبار مرکب ها همه هستیِ انبیا گم شد از تن شاه بی ردا میگفت خواهری وا محمدا میگفت آه از پیکر رها مانده از تن شاهِ بی ردا مانده وقت مغرب شده ست و ذبح حسین دیر شد ، خواهرش کجا مانده؟ پیر مردی عصا زنان میگفت صبر کن چند نیزه جا مانده پاک کن خواهرش نبیند که بر تنش چند رد پا مانده قاتل از روی سینه اش پا شد خنجر کُند بر قفا مانده همه رفتند خواهر است و حسین حیف این شمر بی حیا مانده زیر لب ها خدا خدا میگفت خواهری وا محمدا میگفت @raziolhossein
هرم عطش چه کرده که چشم تو تار شد؟ در بارگاه قدس خدا اشکبار شد لب های تو شبیه دو تا چوب خشک شد بعد از تو آب بر همگان ناگوار شد یک لشکر پیاده به جسم تو پا گذاشت بر روی نیزه ای سر پاکت سوار شد از بس که ماند پیکر تو زیر آفتاب داغ تو ماند بر دل ما، ماندگار شد سر به فلک کشیده ترین کوه هم پس از افتادن تنت به زمین، بی وقار شد مُشکینِ موی تو همه از غم سفید شد مرثیه خوان زلف تو لیل و نهار شد چشم غیور تو نگران سوی خیمه ماند وقتی که شمر سوی حرم رهسپار شد شمشیر شمر زخم گلوی تو را شمرد حرف از دوازده شد و غم بی شمار شد تو ذبح از قفا شده ای، چون که تیغ هم در آن میان به تیغ نگاهت دچار شد @raziolhossein
قسمت نشد آخر بنوشی جرعه آبی لب تشنه و بی حال ، زیر آفتابی خونِ زیادی رفته از جسمت عزیزم پس پلکِ سنگین را تحمل کن نخوابی داری به لب ذکرِ «غیاث المستغیثین» «هل من معین» که شد سوالِ بی جوابی دارد چرا لب تشنه ذبحت میکند شمر؟ اینگونه کشتن آمده در چه کتابی؟! خورشیدِ عالم تابی و حیف است اینطور از زیر سنگ و نیزه بر عالم بتابی بر روی خاک گرم اگر جسمت بیفتد بر گردن اطفال می‌افتد طنابی حتما گلوی شمر را ترجیح میداد خنجر اگر میداشت حق انتخابی پیداست از طرز نگاهت سمت خیمه ناراحت و دلواپس حال ربابی نامردِ جاهل وقت غارت فکر میکرد پیراهنت را برده و برده ثوابی تو نیزه خوردی خواهرت هم سنگ خورده مثل تو خواهر هم اذیت شد حسابی @raziolhossein
چقدر نیزه وخنجر نشسته بربدنت! چقدر سنگ ستم خانه کرده روی تنت! تویی که پاره ی جان علی و زهرایی به تیر و نیزه چرا پاره پاره شد بدنت؟ چه کرد با دل مادر، خدا بود آگاه! به زیر خنجرو شمشیردست وپا زدنت! چگونه اشک نبارم به پاس غُربت تو که ترشده ست زخون گلوی تو دهنت لباس رزم تو غارت شده ،ولی دیگر کجاست یوسف آل رسول پیرهنت؟ زقتلگاه که گفتی مرا ،برو خواهر تمام عرش به ناله درآمد از سخنت پس ازشکستن پهلو وسینه ات ،بنگر که پایمال سُم اسب می شود چمنت مدینه بود حریم ولادتت ، امّا منای کرب وبلا شد حسین من، وطنت هرآن دلی که حسینی است ،ماتمی دارد چگونه جان «وفایی» نسوزد از محنت @raziolhossein
به قتل صبر، سرم شد جدا رِضاً بِرِضائك نه ذبح ساده، به ذبح از قفا رِضاً بِرِضائك به پیش دیده ی مادر، میان گودی گودال سه ساعت است زدم دست و پا، رِضاً بِرِضائك نداد کوفه به مهمانِ خویش جرعه‌ی آبی چه خوش نمود به عهدش وفا رِضاً بِرِضائك ببین به جرم علی گفتنم میانه‌ی مقتل زدند بر دهنم با عصا رِضاً بِرِضائك به شیعیان برسان ضرب نیزه دوخت لبش را امام تشنه‌ی‌شان گفت تا رِضاً بِرِضائك اگر به غارت جسمم به قتلگاه رضایی ازین عذاب ندارم إبا رِضاً بِرِضائك گلایه نیست که حتی کفن نمانده برایم اگر شود کفنم بوریا رِضاً بِرِضائك بناست تا بدنم زیر آفتاب بماند به روی ریگ بیابان رها رِضاً بِرِضائك بناست نیمه‌ی جان مرا برند اسیری دلم شکسته ازین ابتلا... رِضاً بِرِضائك @raziolhossein
دل من داغدار رفتن توست به روی خاک این صحرا تن توست تمام گرگ‌ها در قتلگاه‌اند چه دعوایی سر پیراهن توست @raziolhossein
آه ، ای بی کفنِ کرببلا وای‌حسین تنت اینجاست سرت رفته کجا وای‌حسین خاک عالم به سرم خاک نکردند تو را خاک آلود تنت گشته رها وای‌حسین آنقدر  دور تو شمشیر و سنان ریخته است شده گودال تو چون کوه منا وای‌حسین پدرت از زرهِ قیمتی عَمْر گذشت از لباست نگذشتند چرا وای‌حسین چادر سوخته ای دارم اگر بگذارند میکشم بر تن تو جای عبا وای‌حسین روز جمعه نه ، تو را روز دوشنبه کشتند قاتل مادرمان کشت تو را وای‌حسین هرکجا مادر تو بوسه زده نیزه زدند جایی یک بوسه نداری به خدا وای‌حسین قطعه قطعه شدی و بعد از آن ذبح شدی قتلِ صبرت به خدا کُشت مرا وای‌حسین تو کریمی غم انگشتریت را نخورم بگو انگشت تو افتاده کجا وای‌حسین من که یک عمر فقط با تو سفر می رفتم حال با شمر روم شام بلا وای‌حسین کعب نی میخورم اما چه کنم این نامرد؟ بین مردم نبرد اسم مرا وای‌حسین روی نی حرف بزن ، آیه بخوان ، کاری کن نشود خواهرت انگشت‌نما وای‌حسین @raziolhossein
بعد تو کی واسه من تب میکنه کی منو سوار مرکب میکنه نگرانم حالا که دارم میرم کی تن تورو مرتب می کنه @raziolhossein
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما.. به پاره پاره حنجر گمان نمیکردم همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم! گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم قبول! بی توسفر میکنم به شام اما.. کنار شمر برادر گمان نمیکردم تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان‌ نمیکردم سربریده به هرمادری نشان دادند ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم به آیه خواندن تو با همان لب زخمی که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم @raziolhossein
هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟ گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟ ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟ آخر تو "کهنه‌پیرهنی" داشتی؛ چه شد؟ جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟ ای دور از دیار که تا دیر می‌روی! آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟ خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم! سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟ هم بی حبیب ماندی و هم بی زهیر؛ آه! نام‌آوران صف‌شکنی داشتی؛ چه شد؟ تو شمع و در طواف تو جمع مخدّرات در خیمه‌‌گاه، انجمنی داشتی؛ چه شد؟ بالین تو سکینه، کنارت رقیّه بود در باغ، یاس و یاسمنی داشتی؛ چه شد؟ @raziolhossein
تفسیر عشق درس الفبای کربلاست لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست «باز این چه‌شورش‌است که‌در خلق‌عالم است» نیل و فرات تشنۀ موسای کربلاست عیسی به‌عرش‌رفت، ولی‌روضه‌خواند و گفت عریان به روی خاک مسیحای کربلاست باید علی شود زکریّای کربلا وقتی که روی نِی سر یحیای کربلاست بعد از گذشت این همه سال از شهادتش خلقت هنوز مات معمّای کربلاست ای باخبر ز سرّ معما شما بگو ای روضه‌خوانِ ناحیه، آقا شما بگو آقا نوشته‌اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت؟ از پای‌کوب اسب سواران شنیده‌ام بردند روی نیزه سری را که تن نداشت پیچیده بود در خودش از آتش عطش داغی که‌داشت در جگرخود حسن نداشت انگشتری که با خودش آورده بود کو؟ ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت چشمی به چشم‌قاتل و چشمی به خیمه‌ها همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت حق با شماست شام و سحر گریه می‌کنید جای سرشک، خون جگر گریه می‌کنید @raziolhossein
 در دل خیمه گل یاسمنی داشت حسین کودک تشنه ی شیرین سخنی داشت حسین کاش مانند برادر حرمی داشت حسن کاش مانند برادر کفنی داشت حسین هر دو نور اند و تفاوت سرِ همسر دارند بد زنی داشت حسن شیر زنی داشت حسین سر به زانوی برادر حسن آخر جان داد کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین پسر مادر آب است که از فرط عطش خشک تر از لب صحرا دهنی داشت حسین دید خواهر تن عریان برادر را گفت خواست میدان برود پیرهنی داشت حسین نعلها سخت روی سینه او کوبیدند تهِ گودال خودش سینه زنی داشت حسین ساربان زود خودش را تهِ گودال رساند یادش آمد که عقیق یمنی داشت حسین @raziolhossein