#امام_سجاد_شهادت
باید که از زندان غم ها پر بگیرم
یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم
وقتی گرفتارند خواهرها چگونه..
راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟
من که نخ عمامه ام حبل المتین است
سخت است از عمامه خاکستر بگیرم
از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم
تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم
اصلا تمام سعی من در راه اینست
گهواره را از حرمله دیگر بگیرم
حالا که ناموسم معذب در گذرهاست
هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم
شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر
دراین میانه روضه مادر بگیرم
شرمنده از بابا شدم بیمار بودم
آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم
بین قنوتم آرزوی مرگ کردم
شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
وای اگر از تن قُمری پر او را بزنند
جلوی چشم پسر ، مادر او را بزنند
سبب قتل حسن کوچه وآن غائله بود
آی مردم . بخدا مادر ما حامله بود
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
گرچه بعد از غم تو طی شده دورانی چند
ما ندیدیم درین شهر رفیقانی چند
شهر من نان مرا خورد و نمکگیر نشد
هیچکس مثل من از زندگی اش سیر نشد
حق مارا سر هر قصه که میشد خوردند
قاتل مادر من را روی منبر بردند
باخبر نیست درعالم کسی از حال حسن
قنفذ از کوچه ما رد شد و خندید به من
آن چهل مرد که آتشزن جنت بودند
در صف اول هر وعده جماعت بودند
شیر غرّان جمل بودم و تاوان دادم
سالها قبل درآن کوچه بد جان دادم
سوختن چاره ی این خسته ی غم پرور بود
از عسل آتش این زهر گواراتر بود
مادرم از دل آزرده ی من باخبر است
مرگ از دیدن قنفذ به خدا خوبتر است
مثل آن پهلوی زخمی گرفتار شده
جگر پاره ی من پاره ی مسمار شده
کاش ثانی عوض فاطمه من را میزد
جای مادر لگدش را به تن ما میزد
کاش میشد که به بالای سرم شب برسد
خبر طشت مبادا که به زینب برسد
چشم من تا دم مرگ است به دنبال حسین
روضه طشت کجا روضه گودال حسین؟!
#سیدپوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد
چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد
ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ
محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد
تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست
داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد
گفتند، گفت زود سند را بده به من
گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد
باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت
سیلی برای غصب فدک راه چاره شد
گفتند مست بود و صدایی نمی شنید
آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد
پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند
اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد
چادر به پای مادر سادات گیر کرد
افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد
گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن
پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
همین که با خودم گذشته را مرور می کنم
از اینکه مشهد آمدم حس غرور می کنم
اگرچه غرق آتشم ولی به درد می خورم
برای مشعل حرم شراره جور می کنم
راه درازی آمدم به سینه دست رد نزن
از این به بعدجز تورازسینه دور می کنم
بال پریدنی بده سپس ببین که هر سحر
کبوترانه از دل حرم عبور می کنم
طلعت بی کران تویی ، ظلمت بی کران منم
کنارت این خرابه را محفل نور می کنم
به روی من نزد کسی چه کاره ام چه کرده ام
کنار تو شبیه خوبها ظهور می کنم
تو آروزی خلوت قبر منی و شب به شب
به خاطر تو خویش را زنده به گور می کنم
سنگدلم ولی به لطف چشم تو نشسته ام
خشت به خشت صحن را سنگ صبور می کنم
شبی به صید من بیا دام بیافکن و ببین
چگونه مثل آهوان میل به تور می کنم
کنج حرم که می روم یاد حسین می کنم
مصیبت سر به نیزه را مرور می کنم
نان غذای حضرت تو را که میل می کنم
یاد مصیبت سر و کنج تنور می کنم
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرش
کاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش
سعی اش این است زمین گیر نباشد امّا
گاه بر روی تن و گه روی خاک است سَرَش
مثل یک مرغ در آتش به خودش می پیچد
هیچ کس نیست بگیرد به بغل ، بال و پرش
خواهری نیست بیاید دلش آرام شود
دختری نیست که سینه بزند دور و برش
وسط حجره ی در بسته و تاریک افتاد
یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش
یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد
یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش
عوض آب فقط کاسه به دندان می زد
تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش
تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد
هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش
بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا
مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش
پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی
کس نکوبید به فرق سر او با سپرش
مهدی فاطمه تنها شد از امروز به بعد
شب نشین شب صحرا شد از امروز به بعد
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه #کوچه #احراق_بیت
ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد
بین گذر با دیدههای تر زمین خورد
زهرا و حیدر آینه بودند هم را
زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد
در سر وقار مرتضی را با خودش داشت
بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد
اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد
هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد
میگفت اگر صدّیقهای، شاهد بیاور
چه طعنهها از مردم این سرزمین خورد
حوریّهای که با تلنگر لطمه میدید
با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد
هر جا پیمبر بوسهاش میزد کبود است
یعنی سفارشهای پیغمبر زمین خورد
طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد
تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد
این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت
یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد
خیلی دلش میخواست که زینب نفهمد
امّا نرسیده به پشت در زمین خورد
یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد
یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد
زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد
زینب ولی، صد بار بیمعجر زمین خورد
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است
شوق پیغمبر ببین بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است
گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است
فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است
پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است
به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است
هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است
آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است
زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است
مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است
محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#بعد_شهادت
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
ازسنگری که هست و ز هم سنگری که نیست
طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست
زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
کوثر شده به جای همان کوثری که نیست
شستیم خون مانده به دیوار را ولی..
از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟
آه ای مغیره ، یار مرا بد لگد زدی
حالا فقط علیست و آن همسری که نیست
من در اتاق سوم و هفتم گرفته ام
دراین محل برای توچشم تری که نیست
از من حسین قول زیارت گرفته است
ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست
وقتی تو و حسین نشستید در تنور
زینب نشسته چشم به راه سری که نیست
یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست
یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم #کوچه
در پیچ و خم غم گذرش خورد به دیوار
رفت اوج بگیرد که پرش خورد به دیوار
بودند ملائِک همه در محضرش امّا
ابلیس لگد زد کمرش خورد به دیوار
تا خادمه را کرد صدایش همه با خود
گفتند که لابد پسرش خورد به دیوار
لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا
با او همه ی دور و برش خورد به دیوار
می خواست که سیلی نخورد صورتش امّا
یک مرتبه چرخید سرش خورد به دیوار
با دست در آن کوچه به دنبال علی گشت
انگار که با چشم تَرَش خورد به دیوار
(ای کاش به جای تو مرا) روی لبش داشت
هرگاه که حیدر نظرش خورد به دیوار
از عرش خدا نوحه گر فاطمه گردید
تا دختر خیرالبشرش خورد به دیوار
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
روی بام آفرینش آفتاب زینب است
رونق هر سفره ای از نان و آب زینب است
تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست
فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است
"ما رایتُ" گفت؟! نه! کوبید برروی یزید.
وحشت آل امیه از جواب زینب است
گرچه شد پوشیه اش غارت رخش مستور ماند
بال جبراییل در واقع نقاب زینب است
گریه کرد و گریه کرد و شام را ویرانه کرد
گریه کردن درس اول از کتاب زینب است
دستهایش در طناب افتاده اما بسته نیست
تا ابد حبل المتین ما طناب زینب است
پرچم زینب به دست کوچک ام البکاست
پس رقیه رهبر این انقلاب زینب است
چادر خاکیش خاک سینه زنها را سرشت
هرکسی اباد شد خانه خراب زینب است
تا همه گفتند زینب گفت زینب یا حسین
این نگین زیبنده بر روی رکاب زینب است
ای که دنبال برات کربلایی اربعین
کربلا رفتن فقط با انتخاب زینب است
جای شلاق و اسارت یا لباس پاره نه
دیدن یک سر روی نیزه عذاب زینب است
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_رقیه
مانده است ز فرصتم دراین دنیا کم
لب تشنه ام و بضاعت دریا کم
روضه است پناه ما، بیا از سر ما..
یارب مکن این سایه ی طوبا را کم
هرکس که رسید توپناهش دادی
در مجلس روضه ات نیامد جا کم
ما بغض که کردیم نوشتی گریه
حرفی نزدی زیاد باشد یا کم
وسع کم مابه وسع زهرا خورده
کم نیست کنار برکت زهرا کم
یک عمر زمن طی شد و حالا مانده
در نامه ی نوکریم یک امضا کم
تو رحمت مطلقی و از پیکر تو
بردند ولی نشد ازین معنا کم
فرمود که گریه مرهم زخم من است
باگریه کنم جراحت ازمولا کم
یارقیه
والله که شام را به هم میریزم
مویی بشود گر از سر بابا کم
زینب نگذاشت تا در آن بزم شود
یک دخترت ازباقی دخترها کم
#سیدپوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا
باز با روی سیه یار پسندید مرا
با روی باز چنان بُرد در آغوش خودش
اصلا انگار گنه کار نمی دید مرا
چرخ ها را زده ام آمده ام خانه ی تو
خودمانیم ، کسی جز تو نفهمید مرا
بس که از بوی بد معصیتم بیزارند
یکی از لطف خود احوال ، نپرسید مرا
نام رحمن و رحیم تو به من جرات داد
حال دست خودتان هست ،نبخشید مرا !
حُکم کردند بگوئید سر سفره ، علی
یعنی ار ناحیه ی او بپسندید مرا
سالیانیست که بر سینه زدم سنگ علی
تا به سنگ محک یار بسنجید مرا
حتم دارم که خدا محض گُل روی حسین
می برد کرببلا تا به شب عید مرا
آخر ماه عوض اینکه بگوئید برو
پای شش گوشه ی ارباب ببندید مرا
هر حسینی که بروی لب من می آید
از دل عرش کُند فاطمه تمجید مرا
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_یازدهم #اسارت #قتلگاه
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم
رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم
به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما..
به پاره پاره حنجر گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما..
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سربریده به هرمادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لب زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار
به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
#زیارت_مخصوص
در محل هرجا صدای عبد گریان شد بلند
قامت صاحب کرم از روی ایوان شد بلند
نوکری سخت است اما سختیش عشق است عشق
پای ما با عشق بر خارمغیلان شد بلند
من که هرجایی کم آوردم صدا کردم رضا
رعیت آنجایی که کم آورد، سلطان شد بلند
بیشتراز سائل آقابی قرار سائل است
بیشترازشهرما، آه ازخراسان شد بلند
کافری بودم که باشرط تو رفتم برسجود
بسکه ازخاک توعطروبوی ایمان شد بلند
خاک ایران قبل تو لطفی برای کس نداشت
تو به ایران آمدی و بخت ایران شد بلند
جذر و مد صحن تو یعنی که رو به گنبدت
هرملک افتاد روی خاک و انسان شد بلند
شانه برزلف تو زد منای اهل البیت شد
بعد مرگش مرد سلمانی چو سلمان شد بلند
هرکسی که سخت دامان جوادت را گرفت
بابرات کربلای خویش آسان شد بلند
گریه بی حد میکنی وروی زانومیزنی
بابت دستی که برروی عزیزان شد بلند
نام زینب را پس از عباس نامحرم که برد..
از ته گودال داد شاه عطشان شد بلند!
#حسین_قربانچه
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
شمع حیات از گوشههای بسترش رفت
لب تشنه بود و آب و تاب از حنجرش رفت
پشت سرش رقاصه ها کل میکشیدند
هر بار اشک از گوشه چشم ترش رفت
نفرین به ام الفضل با آن خندههایش
هر بار با طعنه کنار همسرش رفت
دیوار و در میدید و لعنت میفرستاد
بر آنکه با هیزم سراغ مادرش رفت عدد
گرچه سه روز افتاد زیر نور خورشید
اما کنار او کبوتر با پرش رفت
وای از غریبی که میان یک بیابان
غارت که شد انگشت با انگشترش رفت
بازار ،کوچه ،مجلس می ، شام ،کوفه
از هر مسیری نیز رد شد خواهرش رفت
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#عرفه
#مناجات
چشمم امروز اگرخیس شد و بارانی..
علت این است که مهمانم و در مهمانی
کرده حق رحمت خود را ب گدا ارزانی
عرفه روز حسین است و خداهم بانی
همه درسایه ی الطاف حسین آمده ایم
اصلا انگار به بین الحرمین آمده ایم
سهمم از زندگی بی تو بداقبالی شد
کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد
بعد ماه رمضان کاسه من خالی شد
ولی امروز که خواندی تو مرا عالی شد!
بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم
دیدی آخر که سرانجام به تو برگشتم!
به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم
من برای هوسم رشوه به شیطان دادم
باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم
من ازآن روز که عبد علی ام آزادم
جان آقام علی عفو کن الان همه را
کم نکن از سر ما مادری فاطمه را
هرچه شد مهرعلی را که ندادم زکفم
موقع نوکریم گم نشد اصلا هدفم
خاکم اما به روی دامن شاه نجفم
با هرآنکس که علی دوست نباشد طرفم!
با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا
اربعین از نجف او بروم کرب و بلا
گریه هرشبه و ناله توام داریم
همه سال به دل شور محرم داریم
ما فقط یک شب سوم بخدا کم داریم
با رقیه شرف هردوجهان هم داریم
اوکه امروز خودش قبله حاجات شده
روی دوش عمویش گرم مناجات شده
روزی ازعرش خداوند نگین می افتد
زینت دوش عمو روی زمین می افتد
با لگدها ب یسارو به یمین می افتد
طفل با ضربه سیلی به یقین می افتد
گرچه امروز به دستش زر و زیور دارد
بعد یک ماه دگر غصه معجر دارد
#سیدپوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_یازدهم #اسارت #قتلگاه
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم
رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم
به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما..
به پاره پاره حنجر گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما..
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سربریده به هرمادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لب زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار
به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
باید که از زندان غم ها پر بگیرم
یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم
وقتی گرفتارند خواهرها چگونه..
راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟
من که نخ عمامه ام حبل المتین است
سخت است از عمامه خاکستر بگیرم
از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم
تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم
اصلا تمام سعی من در راه اینست
گهواره را از حرمله دیگر بگیرم
حالا که ناموسم معذب در گذرهاست
هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم
شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر
دراین میانه روضه مادر بگیرم
شرمنده از بابا شدم بیمار بودم
آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم
بین قنوتم آرزوی مرگ کردم
شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
باید که از زندان غم ها پر بگیرم
یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم
وقتی گرفتارند خواهرها چگونه..
راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟
من که نخ عمامه ام حبل المتین است
سخت است از عمامه خاکستر بگیرم
از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم
تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم
اصلا تمام سعی من در راه اینست
گهواره را از حرمله دیگر بگیرم
حالا که ناموسم معذب در گذرهاست
هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم
شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر
دراین میانه روضه مادر بگیرم
شرمنده از بابا شدم بیمار بودم
آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم
بین قنوتم آرزوی مرگ کردم
شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
گرچه بعد از غم تو طی شده دورانی چند
ما ندیدیم درین شهر رفیقانی چند
شهر من نان مرا خورد و نمکگیر نشد
هیچکس مثل من از زندگی اش سیر نشد
حق مارا سر هر قصه که میشد خوردند
قاتل مادر من را روی منبر بردند
باخبر نیست درعالم کسی از حال حسن
قنفذ از کوچه ما رد شد و خندید به من
آن چهل مرد که آتشزن جنت بودند
در صف اول هر وعده جماعت بودند
شیر غرّان جمل بودم و تاوان دادم
سالها قبل درآن کوچه بد جان دادم
سوختن چاره ی این خسته ی غم پرور بود
از عسل آتش این زهر گواراتر بود
مادرم از دل آزرده ی من باخبر است
مرگ از دیدن قنفذ به خدا خوبتر است
مثل آن پهلوی زخمی گرفتار شده
جگر پاره ی من پاره ی مسمار شده
کاش ثانی عوض فاطمه من را میزد
جای مادر لگدش را به تن ما میزد
کاش میشد که به بالای سرم شب برسد
خبر طشت مبادا که به زینب برسد
چشم من تا دم مرگ است به دنبال حسین
روضه طشت کجا روضه گودال حسین؟!
#سیدپوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد
چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد
ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ
محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد
تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست
داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد
گفتند، گفت زود سند را بده به من
گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد
باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت
سیلی برای غصب فدک راه چاره شد
گفتند مست بود و صدایی نمی شنید
آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد
پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند
اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد
چادر به پای مادر سادات گیر کرد
افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد
گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن
پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
همین که با خودم گذشته را مرور می کنم
از اینکه مشهد آمدم حس غرور می کنم
اگرچه غرق آتشم ولی به درد می خورم
برای مشعل حرم شراره جور می کنم
راه درازی آمدم به سینه دست رد نزن
از این به بعدجز تورازسینه دور می کنم
بال پریدنی بده سپس ببین که هر سحر
کبوترانه از دل حرم عبور می کنم
طلعت بی کران تویی ، ظلمت بی کران منم
کنارت این خرابه را محفل نور می کنم
به روی من نزد کسی چه کاره ام چه کرده ام
کنار تو شبیه خوبها ظهور می کنم
تو آروزی خلوت قبر منی و شب به شب
به خاطر تو خویش را زنده به گور می کنم
سنگدلم ولی به لطف چشم تو نشسته ام
خشت به خشت صحن را سنگ صبور می کنم
شبی به صید من بیا دام بیافکن و ببین
چگونه مثل آهوان میل به تور می کنم
کنج حرم که می روم یاد حسین می کنم
مصیبت سر به نیزه را مرور می کنم
نان غذای حضرت تو را که میل می کنم
یاد مصیبت سر و کنج تنور می کنم
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرش
کاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش
سعی اش این است زمین گیر نباشد امّا
گاه بر روی تن و گه روی خاک است سَرَش
مثل یک مرغ در آتش به خودش می پیچد
هیچ کس نیست بگیرد به بغل ، بال و پرش
خواهری نیست بیاید دلش آرام شود
دختری نیست که سینه بزند دور و برش
وسط حجره ی در بسته و تاریک افتاد
یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش
یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد
یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش
عوض آب فقط کاسه به دندان می زد
تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش
تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد
هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش
بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا
مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش
پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی
کس نکوبید به فرق سر او با سپرش
مهدی فاطمه تنها شد از امروز به بعد
شب نشین شب صحرا شد از امروز به بعد
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است
شوق پیغمبر ببین بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است
گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است
فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است
پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است
به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است
هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است
آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است
زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است
مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است
محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است
#حسین_قربانچه
@raziolhossein