#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر #کوچه
با گوشهچشم یا نفسی یا اشاره ای
بر جان خسته ام بده جان دوباره ای
از چیست ای شکسته ترین کشتی نجات
پهلو گرفته ای ز علی در کناره ای
آرام هم که گریه کنی میشود بلند
آه از نهاد زخمی هر سنگ خاره ای
از تو نمانده غیر خيالي به بسترت
از من نمانده غیر دل پاره پاره ای
در ابتدای هجدهمین فصل دفترت
باور نمی کنم که چنین در شماره ای
آیات رفتن از چه بخوانی بمان که نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ای
وقت قنوت مرگ مرا از خدا بخواه
جز مرگ اگر برابر تو نیست چاره ای
در کوچه ها شکسته دل گوشوار عرش
از ماجرای گم شدن گوشواره ای
#محسن_عربخالقی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت #فاطمیه
#امام_حسن #کوچه
ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد
الماس ریزهها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد
حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهٔ دستی پلید کرد
یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا نا امید کرد
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_حسن #فاطمیه #کوچه
دارایی من برابرم خورد زمین
انگار تمام باورم خورد زمین
رفتم سپر بلا شوم اما حیف
قدم نرسید... مادرم خورد زمین
#احسان_نرگسی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
#دوبیتی
روزی که عدو به فاطمه راه گرفت
از سیلی او مدینه را آه گرفت
بر خیز علی نماز_آیات بخوان
هم زلزله شد به کوچه هم ماه گرفت
مرحوم #سیدرضا_موید
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت #هجوم #کوچه
#فاطمیه
تمام شهر پی کشتن علی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت
به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم
و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم
برای ضربه رضایت گرفته اند از هم
تمام نیتشان قربة الی الله است
و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد
یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد
لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافی است
برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شد و دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد
همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد
حسن که ضربه سختی به طاقتش میخورد
حسن که ضربه اصلی به غیرتش میخورد
چه خوب بود که سیلی به قامتش میخورد
ولی از این همه بادی به صورتش میخورد
همین نسیم، حسن را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ولی نه روبروی او که پشت سر آمد
غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد
شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد
رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است
"صدای وای بنی" شنیدنش سخت است
اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند
چنان که فاطمه را از علی جدا کردند
همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد
رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد
و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد
عمیق بوسه زده پس عمیق می بُرّد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است
صدای فاطمه گودال را به هم زده است
#سعید_پاشازاده
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه #هجوم
از زبان امام حسن مجتبی علیه السلام
خواستم کاری کنم در کوچه ها اما نشد
خواستم با سر بگیرم ضرب سیلی را نشد
بسته شد یک چشم مادر بعد داغ کوچه ها
آنچنان که چند ماهی جز به زحمت وا نشد
یاس هجده ساله بعد از ماجرای در خمید
اینچنین حتی به پیری قدِّ یک زن تا نشد
بعد محسن هر چه با امید می گشتم ولی
بین اهل خانه یک لبخند هم پیدا نشد
فضه مادر شد برای مادرم در پشت در
مادر اما بعد محسن دیگر از جا پا نشد
عرش از خون گریه های مادرم لرزید و حیف...
حیف اما قلب مردم باز هم احیا نشد
خانه را فردا که می شستم ز خون مادرم
دیگر این دنیا به چشمم لحظه ای زیبا نشد
#حسن_کردی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
علی را چونکه من بی یار دیدم
خودم را در بر اغیار دیدم
چنان از کینه سیلی خوردم آنروز
که در کوچه حسن را تار دیدم
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه #امام_حسن
غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود
خورشید هم زشهر به مغرب خزیده بود
رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی
از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود
حتی فرشته بال نمی زد به گردشان
حتی نسیم هم رخشان را ندیده بود
مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل
از رد پای خاکی شان بوسه چیده بود
آئینه ای که طاقت آهی نداشت آه
این چند روز زخم ترک را چشیده بود
حالا غریبه ای سر راه عبور او
یک دست را برای کشیده، کشیده بود
نامحرمی که کینه این خانواده داشت
حالا دوباره نام علی را شنیده بود
کودک دوید تا نگذارد ولی نشد
دستی حرام بر رخ محرم رسیده بود
دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند
افتاده بود مادر و طفلی بریده بود
ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد
در هر دو گونه جای کبودی کشیده بود
رد می شدند مادر و طفلی سپید موی
از کوچه ای که قامتشان را خمیده بود
شاعر؟؟؟
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #امام_حسن #کوچه
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را، نشد
مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش وا شد، نمیگویم چطور
اینقدَر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هرچه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد
هرچه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هرچه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد...
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری آن قامت بهجز در پای یکتا، تا نشد...
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
تا سمت گلستان، گذرِ راهزن افتاد
با ضربهی پا شاخه گلی بر چمن افتاد
هر روز در این خانه غذا پخته شد اما
هر روز در این خانه غذا از دهن افتاد
سخت است تماشای زمین خوردن مادر
ای وای که این قرعه به نام حسن افتاد
این واژهی «افتاد» پر از غصه و درد است
حالا به دلم روضهی یک بی کفن افتاد
زهرا و حسن هردو مدینهاند ولیکن
همواره حسین است که دور از وطن افتاد
ای کاش نیاید، برود از لب گودال
آن کس که نگاهش به عقیق یمن افتاد
#حسن_معارف_وند
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #امام_حسن #کوچه
تو کوچهها خدا خدا کردم
من التماسِ بیحیا کردم
مادر من زیر کتکهاش بود
مادرمو ازش جدا کردم
نشد نذارم بزنه بد زد
وقتی شنید علی ، مجدد زد
خودم رو روی مادر انداختم
با گریه بابا رو صدا کردم
چشاش سیاهی رفت و اُفتادش
چشام سیاهی رفت و اُفتادم
میون گرد و خاکای کوچه
تا نفسش بیاد دعا کردم
چشام دیگه دو کاسهی خونه
دلم خوشه بابا نمیدونه
داغی نشسته روی این شونه
شونمو تا براش عصا کردم
روضهی کوچه درد ِسر داره
کی از دل حسن خبرداره
مادر دلش خوشه پسر داره
روضهمو تو سینه به پا کردم
#حسن_لطفی
@raziolhossein