#حضرت_اباالفضل_مدح
#رباعی
پاداش ادب،قدر و کمالش بخشید
در چشم فرشتگان،جلالش بخشید
پابوس حسین،چون جدا شد دستش
در باغ جنان،خدا دو بالش بخشید
#کمیل_کاشانی
#حضرت_اباالفضل_مدح
#رباعی
مولا که دو چشم حیـدری وا می کـرد
یک لحظه نظـر به هـر دو دنیا می کـرد
اما گـهِ سـِیـر قامتت یـا عبـاس
با گـردش سـر تـو را تمـاشـا می کـرد
___
او بـا تـو که تمـرین منظم می کـرد
تصـویـر جوانـی اش مجسم می کـرد
اما عـجـبـا که ذوالـفـقـار حیـدر
در پیش غضب های تـو سـر خـم میکـرد
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
نگذشت هر كه وقت سخن راحت از ادب
بي شك گرفت صُحـبت او بركـت از ادب
بايد كُنند اهل ادب ، صحبت از ادب
تا واژه واژه ، جـان بِبَـرد لذّت از ادب
روزي كه ما سفـيرِ صدايِ ادب شـديم
مست از سبويِ نام خُداي ادب شديم
ديديم بس به تجربه دنيا وفا نداشت
حتّي جنان به آدم و حوّا وفا نداشت
عبّاس جُز به زاده ي زهرا وفا نداشت
يك تن شبيه حضرت سقّا وفا نداشت
عبّاس ربّ عشق و ادب خالق وفاست
عبّاس ذكر مـستيِ عُشّاقِ كـربلاست
با اينكه مـثلِ قـطره ي ناقابليــم ما
وصليم تا به علقـمه، دريا دليم ما
از حُسنِ ماه مصر اگر غافلـيم ما
محوِ جَـمال ماه ابوفاضليم ما
شرمنده ايم چون كه قياس است نابجا
مابين حُسنِ يوسف و زيبا نگارِ ما ؟
جُز موي او كه زُلفِ سياهي نديده ايم
جُز زيرِ سايه اش كه پناهي نديده ايم
جُز او وزيـر، در خُورِ شاهي نديده ايم
جُز روي او كه چهره ي ماهي نديده ايم
مثل هوا كه دور سـرش تاب مي خُورد
از جام چشمهاش جنون آب مي خورد
از هر نظر نگاه كُني فوق العاده است
يك لحظه هم مَجال به نَفْسش نداده است
پشت و پناهِ مرد و زنِ خانـواده است
مانند كوه پاي حُـسين ايسـتاده است
عباس بي نظيرترين ماه طايفه ست
عباس روح سـبزِ تمـامِ مَعارف است
ما قُـمـريِ تـرانه ي بابُ الحوائـجــيم
مُحتاج آب و دانه ي بابُ الحوائجيم
رندانِ بي نـشـانه ي بابُ الحوائجيم
كَلبيم و دورِ خانه ي بابُ الحوائجيم
با خاك بوسي حرمش عشق مي كنيم
ديوانـه وار با عَلَـمـش عشـق مي كنيم
كارش هميشه و همه جا ذرّه پروري ست
مَهرش شبيه فاطمه ، قهرش پيمبري ست
دلداده است اگرچه ، خودْاُستاد دلبري ست
اللهُ اكبـر از وَجـَنـاتش كه حيدري ست
طفـلي كه فنّ رزم پـدر را بَلَـد شود
شايسته است شُهره به شِبلُ الأَسَد شود
در عرصه ي نبرد چو تكبير مي كِـشد
دشمـن ز خُـوف ، آهِ نَـفَس گير مي كِشد
با ترس و لرز مغز سرش تـير مي كِشد
انگار اين علي ست كه شمشير مي كِشد
صِفّين شاهد است كه در نوجواني اش
خوشحال شد چقدْر علي از قهرماني اش
او عـبد صالح است به امضاي اهل بيت
او غرق رحمت اسـت به فـتواي اهل بيت
او دل بُـريده از هـمه ، منهـاي اهل بـيت
سَـلمان به لطف اوشده ،مِـنّاي اهل بيت
آن جا كه افـتخار به سـادات مي كنند
با او به اهل عرش ، مباهات مي كنند
وقتي كه بود اهل حـرم غـم نداشتند
بر رُخ نشـان ز سيليِ مُحكم نداشتند
لبهاي خُشك و چشمِ چو زمزم نداشتند
دستان بسته يا كه قَـدِ خم نداشتند ...
او مانده بود ،،، داغ كمر را نمي شكست
در شامْ سـنگ ، حُرمتِ سر را نمي شكست
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
مشق رزم قمر بنی هاشم، در محضر پدر و استادش امیرالمومنین علیه السلام:
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
او که میآید، تو احساس جوانی میکنی
باز یادِ رزم و شور پهلوانی میکنی
آمده پیش تو تا مشق سپهداری کند
تا به سبک حیدری تمرینِ کرّاری کند
میزند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی، بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
من شنیدم بارها آن اسم زیبا را، ولی
چیز دیگر بود، عباسی که تو گفتی، علی!
با صدایی مهربان، گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار، با نام خدا عباس من!
نورِ چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن، هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
الامان از چشم شور و تیر پنهانی، پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی، پسر!
بی نقاب، ای جلوه حسن خدادادی، نجنگ
سعی کن تا میشود بی خـودِ فولادی، نجنگ
تشنهای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی
تا لبانت خشک شد عباس! زیباتر شدی
خوب میدانم به فکر ذوالفقار افتادهای
بی قراری میکنی، حقّا که حیدر زادهای
رمز از جا کندنش یادت بماند «یا علی» ست
آخر این «لا سَیف» وقفِ «لا فتی الا علی» ست
حالت «عین» علی دارد سرِ تیغ دو دم
من خودم هم «یا علی» میگفتم، آن را میزدم
رزم عباس و علی، به به! چه رزمی میشود!
ساقی و سقا کنار هم، چه بزمی میشود!
مثل اینکه باز دستی آشنا، در میزند
سرخوشی با من؛ ولی این دست خوشتر میزند
خواهشت را از نگاهت خواندهام؛ باشد! برو
درس اینجا ختم شد؛ دیگر حسین آمد، برو
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
گر بشود موقع عطای ابالفضل
اهل کرم می شود گدای ابالفضل
جذب خودش کرده و ربوده دلم را
چهره جذاب و دلربای ابالفضل
حاجت خود را گرفته است یقینا
نذرکند هرکسی برای ابالفضل
زندگی او همه فدای حسین است
زندگی ما همه فدای ابالفضل
جمله به جمله فقط حسین حسین است
متن تمامی خطبه های ابالفضل
روی زمین هرچه رد پای حسین است
پشت سرش هست رد پای ابالفضل
مطمئنم که شریک داغ حسین است
گریه کند هر که در عزای ابالفضل
روح مناجات ماست حضرت عباس
قبله حاجات ماست حضرت عباس
مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟
خواست فدایش شود امام زمانش
هیچ زمانی نشد "یکش" بشود "دو"
شرک خفی هم نیامده به زبانش
رزق ابالفضل نیز رزق حسین است
نیست جدا از حسین سفره نانش
چهار برادر فدائیان حسین اند
پشت حسین است با تمام توانش
حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س)
بچه امالبنین(س) نداد امانش
تا که ابالفضل در کنار حسین است
زینب کبری(س) نمیشود نگرانش
سایه عباس هست بر سر زینب
هست مدافع برای معجر زینب
در همه عمر بی قرار حسین است
زندگیاش تحت اختیار حسین است
ماه بنیهاشم است اگر چه ابالفضل
جذب حسین است و در مدار حسین است
بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد
سینه عباس پاسدار حسین است
جان حسین از کسی گزند نبیند
تا که ابالفضل در کنار حسین است
تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل
دست ابالفضل ذوالفقار حسین است
لحظه جان دادنش کنار شریعه
دل نگران، چشم انتظار حسین است
آه! ابالفضل بین علقمه افتاد
بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد
#آرش_براری
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
کنارِ نامتان زبانِ شعر لال می شود
قلم شبیه مرغکی شکسته بال می شود
و بین عقل و عشق باز هم جدال می شود
همیشه وصفتان برای من محال می شود
ولی شروع می کنم که عشق انتخاب شد
سلام ماه طایفه؛ سلام حضرت قمر
به یمن مقدم تو شام عاشقان شده سحر
و می رسد زلطف تو به ما جنون مستمر
برای آنکه دور باشد از تو چشم بدنظر
و ان یکاد، ذکر دائم ابو تراب شد
کمی ز وسعت نگاه او شده است آسمان
شبیه کوه استوار و مثل موج بی کران
چه حاجت است بر بیان نکته ای که شد عیان
فراتراست مثل مرتضی ز وصف این و آن
به ذره ای نگاه لطف کرد و آفتاب شد
به پیش پای او تمام کائنات سائل است
چه قدر با ابهت و چه قدر خوش شمایل است
وفا و غیرت و ادب جمیع این خصایل است
چه گویم از مقام او که او ابوالفضایل است
به وصف یک کِرامتش نوشته صد کتاب شد
به وقت رزم او به پا شدست محشری دگر
به کارزار آمده دوباره حیدری دگر
نمانده است بین معرکه دلاوری دگر
سری فِتاد روی خاک و پشت آن سری دگر
هزار شکر چهره اش کشیده در نقاب شد
در آسمان عاشقی حسین مهر و ماه تو
علم به دوش آمدی، امیر این سپاه تو
برای کلِ لشکر حسین، تکیه گاه تو
برای اهل بیت او پس از خدا پناه تو
و زانوان تو برای خواهرت رکاب شد
به سمت آب می روی به عهد خود وفا کنی
گره ز کار تشنگی اهل خیمه وا کنی
علم به دوش می روی حماسه ای به پا کنی
چه می شود که ذره ای به آب اعتنا کنی
و بوسه بر لب تو تا همیشه رشک آب شد
***
همیشه بوده نام تو برای من گره گشا
نگاه کن که آمده دوباره محضرت گدا
من ازل شدم به عشق تو اسیر و مبتلا
دعا و التماس هر شبم شدست کربلا
و باز با نگاه تو دعام مستجاب شد
#محمدصادق_ابراهیمی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
شاه صفین اگر مالک اشتر دارد
خسرو ماریه عباس دلاور دارد
حمزه گر شیر نبی بود و علی شیر خدا
او هژبری چو ابوالفضل غضنفر دارد
با ابوالفضل،حسین ابن علی دانی کیست؟
مصطفایی ست که خود حیدر دیگر دارد
قد اگر راست کند در فلک عشق و جمال
روی خورشید به یک جلوه مُزَعفر۱ دارد
دلِ عیّوق نسوزد دگر از سوز عطش
به لبش ساقیِ لب تشنه چو ساغر دارد
دانش آموز دبستان علی بود عبّاس
درس آزادگی از خواجۀ قنبر دارد
مادرش امبنین شیرزن شیر خداست
آفرین باد صدف را که چه گوهر دارد
چشم بد دور از آن چهرۀ چون قرص قمر
که ز خال لبش اسپند به مجمر دارد
آسمان گر نگرد ماه بنی هاشم را
به نثارش بکند هر چه که اختر دارد
جان فدایش که در آن معرکۀ عشق و وفا
حملۀ حیدریاش صولت صفدر دارد
با ابوالفضل چه غم خسرو بیلشکر را
که حسینبن علی یک تنه لشکر دارد
تیغ شمشیر وی از صاعقه سوزانتر بود
خاصه بر خرمن قومی که سَرِ شر دارد
دست او دست خدا بود و خدا میداند
که بر آن دست خدا، بوسه پیمبر دارد
وصف عباس جز عباس نباشد آری
زآنکه الماس جز الماس چه جوهر دارد
آه از آن ساعت جانسوز که در راه حرم
زخم صد ناوک دلدوز به پیکر دارد
نه به رُخ چشم، که راهی به مقابل سپرد
نه به تن دست، که بر چهره برابر دارد
آنکه شه را همۀ عمر نمیخواند اخا
دانی آن لحظه چرا بانگ برادر دارد؟
مادرش امبنین را به دلش میطلبید
دید در کربوبلا مادر دیگر دارد
دستش از تن یله در علقمه افتاد و نخواست
دست از تن قلم از دامن شه بردارد
گفت هرکس که در آغوش حسینش میدید
آه از این شمع که پروانۀ بیپر دارد
خامه اندر کف من لنگزنان است «یتیم»!
بسکه شعر تو بیاض و رقم تر دارد
۱: زرد رنگ
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ماه بنی هاشمی
ماه کجا روی دل آرای تو
سرو کجا قامت رعنای تو
ماه و درخشنده تر از آفتاب
مطلع تو جان وتن بوتراب
هم قدم قافله سالار عشق
ساقی عشّاق و علم دار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عمّ امام و اَخ و ابن امام
حضرت عبّاس علیه السّلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فُرات از ادب توست مات
موج زند اشک به چشم فُرات
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیدۀ طفلان او
تشنه برون آمده از موج آب
ای جگر آب برایت کباب
ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقّایی کرب و بلاست
مشک پر از آب حیاتت به دوش
طفل حقیقت ز کفت آب نوش
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردیّ و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
چون نهم ماه محّرم رسید
کار بدان جا که نباید کشید
از عقب خیمۀ صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز، ترا، زد صدا
گفت کجایید بَنُو اُختنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خطّ امان نامهات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیافتاد بر اعضای تو
من به امان باشم وجان جهان
از دم شمشیر و سنان بی امان
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لافتی
خطّ تو شد خطّ امان خدا
پنج امامی که ترا دیدهاند
دست علم گیر تو بوسیدهاند
طفل بدی مادر والاگهر
برد ترا، ساحت قُدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو بزد مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیدهاش
بوسه بزد با لب خشکیدهاش
حضرت سجّاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
حضرت باقر به صفّ کربلا
بوسه به دست تو بزد بارها
کای تو به اطفال حرم غمگسار
جان ز عطش در تب و دل بی قرار
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر
سوم این ماه چو نور امید
شعشعۀ صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علم دار اوست
شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فدای تو باد
شه چو به قربان برادر رود
کیست «ریاضی» که فدایت شود
#ریاضی_یزدی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح #حضرت_اباالفضل_ولادت
روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود
هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون
مطئمناً يا برآورده شده يا ميشود
عالم الغیبی و بی شک مصلحت دانسته ای
حاجتی گاهی اگر امروز و فردا میشود
درب های عرش هم بسته است تا آن لحظه که
روی زائر هایتان باب الحرم وا میشود
هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با گوشه ی چشمی مداوا میشود
مشکلت را هرکجا بردی نشد , اینجا بیا
با کریمان کار مشکل نیست ، اینجا میشود
از همه دنیا دلت سیر است ؟ پس با من بگو
"یا ابوفاضل مدد" قطعا دلت وا میشود
مشهدم را داده و ماندست تنها کربلا
کربلا هم شاید اصلا مشهد امضا میشود
#حمیدرضا_محسنات
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخواست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است
شنیده از لب مولای خود بنفسی انت
چه جمله بهتر از این در مقام عباس است
قیامت از همه سرها سر است بی تردید
بهشت باغچه ای زیر گام عباس است
"خدا به طالع او مهر پادشاهی زد"
هرآنکسی که غلام غلام عباس است
قیام کرده به پایش قیامت کبری
قسم به عشق قیامت قیام عباس است
کسی ندیده کنار حسین بنشیند
مطیع محض امامت پیام عباس است
فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود
که طوف بیت به گرد امام عباس است
دوباره سائل هر ساله آمده بر در
و مستمند جواب سلام عباس است
#حسن_کردی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ماه در کنج شبستان تو سوسو می کند
باد دور پرچمت یاحق و یاهو می کند
آسمان با ابرهایش هر سحر در صحن تو
زیر پای زائرت را آب و جارو می کند
آنچه را یک عالم از انجام دادن عاجزند
خادم تو با اشارت های ابرو می کند
ساعتی پیش از زیارت لال مادرزاد بود
این که بین جمعیت دارد هیاهو می کند
وزنه سنگین است و مردافکن ولی در معرکه
پهلوان با نام تو انگار جادو می کند
لاجرم ای شاه بیت بی مثال معرفت!
لطف تو این کمترین را هم غزل گو می کند
این همه یک ذره از فضل اباالفضل علی ست
روز محشر تازه دست خویش را رو می کند
#علی_سلیمیان
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
#رباعی
شیر و یل بی واهمه، یعنی عباس
امید دل فاطمه، یعنی عباس
تا روز جزا فرات، شرمنده ی اوست
شق القمر علقمه... یعنی عباس
#احمد_قاسمی_راد
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
سرو قد است و ماه رو عباس
یاس عطر و نسیم خو عباس
می و سرمستی مدام، حسین
ساقی و ساغر و سبو عباس
کار بالا که می گرفت حسین
چاره ای ناب داشت: کو عباس؟
شرحه شرحه اطاعت از حق را
شرح داده ست مو به مو عباس
کربلا را ورق ورق گشتم
هرکجا بود کو به کو عباس
چه نمازی ست این که دستش را
داده در لحظه ی وضو عباس؟
ناله ای می رسد به گوش هنوز
تشنه ام تشنه ام عمو عباس
مشک اما به خیمه ها نرسید
استخوان مانده در گلو عباس
گره افتاده بود در کارش...
گره افتاد اگر که در کارت
از ته دل فقط بگو عباس
من گرفتار یک نگاه توام
مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس
#علی_سلیمیان
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
زبانزد همه خوبان عالمی عباس
اگر غلط نکنم اسم اعظمی عباس
برای شاه شهیدان تو کاشف الکربی
که مانع محن و رافع غمی عباس
سرت گرفته به زانو به کربلا زهرا
که پیش او تو یکی بس مکرمی عباس
نظر به صورت ناموس کبریا کردی
قسم به عصمت زهرا که محرمی عباس
به رتبه ی تو شهیدان تمام غبطه خورند
چرا که تاج شهیدان عالمی عباس
کسی ندید برای حسین پشت و پناه
که از تو شیر خدا ساخت ضیغمی عباس
اگر هلال محرم به نیمه کامل شد
تو ماه کامل ماه محرمی عباس
اگر که مرده بود زنده میشود بی شک
نفس به صورت هر کس که میدمی عباس
تمام اهل حرم چشم شان به دست تو بود
که ساقی همه از نهر علقمی عباس
عجیب نیست امید حرم شدی زیرا
تو قرص ماه در آن روز مظلمی عباس
به زیر آنهمه باری که روی دوش تو بود
به ابروان تو نیاورده ای خمی عباس
ایا منادی انی احامی عن دینی
که در رکاب امامت مصممی عباس
خدا قلم کند آن دست بی مروت را
که زد به دست تو شمشیر محکمی عباس
به روضه ی شهدا بعد سیدالشهدا
تو در مقام مصیبت مقدمی عباس
نگفته بود که پشتم شکست اما گفت
حسین دید چو بی دست و پرچمی عباس
همینکه رفت و حرم بی تو شاه دین برگشت
نشست بر دل زینب چه ماتمی عباس
از آنچه بر سرت آمد خدا خبر دارد
هنوز راز مگوی محرمی عباس
ز قبر کوچک تو با کسی نگفت حسین
هنوز راز مگوی محرمی عباس
خدا به نام تو کم عزتی نبخشیده است
چه میشود که ببخشی به ما کمی عباس
مسیح هر چه سرود از تو کم سروده هنوز
که در تمام فضائل مسلمی عباس
ازین دو چشم که دارم چه طرف بربندم
که من بمردم و رویت ندیدمی عباس
#مرتضی_جام_آبادی #یتیم
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل
که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل
کسی که خندهاش آئینهی آیات رحمت بود
و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل
همانکس که جلال از هیبت چشمش مجلل شد
همانکه شد کمال از خلقتش کامل أبوفاضل
به لطف گوشهی چشمش مسلمانیم و آنکس که
به طاق ابروانش قبله شد مایل ابوفاضل
میان موج غم با دیدنش ارباب میخندید
به دریای حسین بن علی ساحل ابوفاضل
به عشق او دلم با هر تپش در سینه میگوید
أبوفاضل ابوفاضل أبوفاضل أبوفاضل
شبیه مجتبی وقت کرم یکدفعه هم حتی
نرفته ناامید از خانهاش سائل، ابوفاضل
مسلمانان چه غم دارید وقتی اینچنین بوده
برای ارمنی ها حل هر مشکل أبوفاضل
#میثم_کاوسی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت
ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد
نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده
صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آبور خود را چِقَدَر می بوسد
ابرویش جلوهی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد
صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید
گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره
آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است
رشته ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او
غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است
هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت
سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد
دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است
چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته
ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت
گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت
آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب
همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم
ما گدایانِ دمشقیم به عباس قسم
سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش
دست ما را برسانید به اعطینایش
این که خوانده است حسین بن علی آقایش
ارمنی های محلّه اند علمکِش هایش
هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد
نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد
کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند
مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند
مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند
دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند
تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد
تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد
آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش
از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش
مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش
چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش
آن که از خاک درش کور شفا می گیرد
با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد
سرو سبز علویّات برومند شده
شانه ی او به بلندای دماوند شده
چهره اش بانی پیدایش لبخند شده
خطبه خوان حرم امن خداوند شده
مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد
کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد
آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است
با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است
بین اطفال حسین بن علی،محبوب است
سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است
طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد
هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد
آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد
بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد
اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد
کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد
دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت
ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت
رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت
مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت
وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت
آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت
چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد
بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ای در شجاعت مثلِ حیدر؛ یا أباالفضل
آیینهٔ ساقیِ کوثر؛ یا أباالفضل
ای مشکِ تو رؤیایِ دریایِ خروشان
آقاترین سقّایِ برتر؛ یا أباالفضل
دُرّ ادب شخصیَتَت را داده جلوه
ای بر رکابِ شیعه گوهر؛ یا أباالفضل
باب الحوائج هستی و با ذکرِ نامت
آرام شد هر قلبِ مضطر؛ یا أباالفضل
ای تشنهٔ عشقِ به فرزندانِ زهرا
فرمانپذیرِ امرِ مادر؛ یا أباالفضل
أم البنین میگفت: آقایت حسین است
این را بدان تا روز محشر؛ یا أباالفضل
روز مبادایِ حسینم زود بگذر-
از دست و چشم و بلکه از سر؛ یا أباالفضل
نانِ علی باشد حلالت جانِ مادر
جان را فدایش کن سراسر؛ یا أباالفضل
باید سپر باشی برای خیمه... باید-
باشی علَمدارِ دلاور؛ یا أباالفضل
مادر! حواست بیشتر باشد به زینب
خیلی محبّت کن به خواهر؛ یا أباالفضل
بر چادرش تقدیم کن هر روز، بوسه
ای حافظِ ناموس و معجر؛ یا أباالفضل
من آرزو دارم شوَد هر لحظه جانت
قربانِ این خواهر- برادر؛ یا أباالفضل
#م_عاطفی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
عشّاق چون به درگهِ معشوق رو کنند
از آبِ دیدگان تنِ خود شستشو کنند
اول قدم ز جان و سرِ خویش بگذرند
در خونِ دل، تهیه ی غسل و وضو کنند
قربانِ عاشقی که شهیدانِ کوی عشق
در روزِ حشر رتبه ی او آرزو کنند
عباسِ نامدار که مردانِ روزگار
از خاکِ کوی او طلبِ آبرو کنند
بی دست ماند و داد خدا دست خود به او
آنان که منکرند بگو رو به رو کنند
گر دستِ او، نه دستِ خدایی است، پس چرا
از شاه تا گدا، همه روسوی او کنند
درگاه او چون قبله ی ارباب حاجت است
بابُ الحوائجش همه جا گفتگو کنند
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
ظرف خالی، دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشم ستاره بارانم
از شعف، از نظاره پر شده است
همۀ شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
یادت افتادهام که این گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعرخوانی من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم کرد
به مقامت خضوع خواهم کرد
آسمان زیر دست دستانت
ماه و خورشید، هر دو مهمانت
نه فقط شیعه، ارمنی هم شد
شامل سفرههای احسانت
هرکسی میخورد گره کارش
به تو رو میزند، به قربانت
در امان نیست دشمنت هرگز
از رجزهای تیغ برّانت
عجبی نیست از دلاوریات
همۀ دشت گشته حیرانت
به مصاف تو هر که میآید
میزند جا، ز ترس پیکانت
پدر مشک، صاحب دریا
السلام علیک یا سقا
حس خوب پریدن پرها
آسمان همه کبوترها
اوج فهمیدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراترها
سرو بالا بلند طوبایی
باعث رویش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای کلید تمامی درها
گره کور مادرم با توست
ای مجیب تمام مضطرها
بانی سفرههای نان و پنیر
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امیر خیبرها
پسر ذوالفقار صفین و
پدر رزم مالکْ اشترها
تیغ تو تا نیامده بخشید
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتایی، یا عباس
دومین مرتضایی یا عباس
آنقدر شان حضرتت والاست
مادح تو امام عاشوراست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مثل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب خشک تو حسرت دریاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشگرش دعواست
خوش به حالت که لحظۀ آخر
سر تو روی دامن زهراست
آنکه میخواستی برت آمد
فاطمه جای مادرت آمد
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ندیده ام در جهان شرابی،که نیست مست ابوالفضائل
که داده پیمانه بلی را؛خدا به دست ابوالفضائل
در او کشیده جمال خود را؛خدا به خود گفته بارک الله
خدا هویداست در نگاهِ خدا پرست ابوالفضائل
نمیشود از دَرش کسی رد،سخاوت او شده زبانزد
فدای آن بوسه ها که میزد،علی به دست ابوالفضائل
چه حیدرانه ،دلاورانه؛به سوی میدان شود روانه
مگر به خواب خودش ببیند ،عدو شکست ابوالفضائل
نقاب بسته مَهِ منیری؛جهان ندیده چنین امیری
که مانده در خاطرات صفّین ناز شَستِ ابوالفضائل
ادب رسیده به او زِ مادر،به روی لب دارد این مکرّر
"فدای لبخند تو برادر،تمام هست ابوالفضائل "
نمیرسد درک ما به نامت،که ما کجا و کجا مقامت؟
که دست بر سینه محضر تو،ادب نشسته ابوالفضائل
مدال عشقت به گردنِ من،نگاه لطف تو مامنِ من
به دامنت شعر الکنِ من،دخیل بسته ابوالفضائل
#عباس_جواهری_رفیع
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ای نبیطلعت، ای علیمرآت!
وی حسنخصلت، ای حسینصفات!
ملكوتیجمال هستی و هست،
در جبین تو جلوۀ مَلَكات
مادرت فاطمهست، اُمّ بنین
خواهرت زینب است، خیر بنات
عشق از جلوۀ تو شد مبهوت
عقل از آفرینشت شد مات
من و وصف کمال تو؟ حاشا
من و شرح جلال تو؟ هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب، درود
بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات
هر که چون تو غریق بحر خداست
میشود ناخدای فُلک نجات
هیچکس روسپید عشق نشد
چون تو در امتحان صبر و ثبات
تو چه شبها به روز آوردی
در مناجات قاضی الحاجات
ای علمدارِ دشت سعی و صفا
دعوتم کن به وادی عرفات
به من از خرمن عنایت خویش
خوشهای هدیه کن به رسم زکات
به سویت آمدم ز روی نیاز
به بَرَت آمدم به بوی برات
کربلا را ندیدهام اما
موج اشک من است شطّ فرات
منِ بیمایۀ سخننشناس
تو بگو با بضاعت مزجات،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
ای فدایی به راه دین، عباس
شاهد مکتب یقین، عباس
هست آیینۀ دل و جانت
روشن از نور «یا و سین»، عباس
وَه چه زیبا کشید نقش تو را
قلم صورتآفرین، عباس
به جمالت حسین مینگریست
با دو چشم خدایبین، عباس
تو ابوفاضلی و اُمّ بنین
فخر دارد به آن و این، عباس
جز تو در مذهب وفاداری
کیست سردار راستین، عباس؟
داشتی در قیام عاشورا
ید بیضا در آستین، عباس
مثل ماه شب چهاردهم
جلوههای تو دلنشین، عباس
طوق مهر تو دلنواز، ولی
تیغ قهر تو آتشین، عباس
غیرت و همت تو میبخشد
خاتم عشق را نگین، عباس
پرچم عشق را به دست تو داد
رهبر عادل و امین، عباس
تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی»
در سپاه مجاهدین، عباس
کیستم من؟ ز خرمن فیضت
در همه حال خوشهچین، عباس
کمترین نقشبند مدح توام
در مدیح تو بیش از این، عباس،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
به جمال تو ای حبیب خدا
دل جدا عاشق است و دیده جدا
شیرمرد جهادی و جاریست
در رگ و ریشۀ تو خون خدا
سعی خورشیدیات مُبَدَّل کرد
ظلمت کفر را به نور هُدی
تو و با ظلم آشتی؟ هرگز
تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا
از تب و تاب تو به وادی عشق
شجر طور آمده به صدا..
جان پاک تو شد فدای کسی
که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا»
چون تو در راه انقلاب حسین
دِیْن خود را کسی نکرد اَدا
در صف رستخیز رشک بَرَند
به شکوه و جلال تو شهدا
خنده بر لب، منادیان بهشت
عاشقان تو را، دهند ندا
که بیایید ای خداجویان
در پناه سلالۀ سُعَدا
گر شوم خاک درگهت آن روز
در مقام تو ای حبیب خدا
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
چشم از آن لحظهای که وا کردی
در دل از راه دیده جا کردی
به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»
که تو تسخیر قلبها کردی
سر نهادی بر آستان رضا
پشت تسلیم را دو تا کردی
هدف تو ثبوت «اِلا» بود
بعد از آنی که نفی «لا» کردی
تو به امضای خون خود، به حسین
دل سپردی و اقتدا کردی
خاک پای مقدس او را
سرمۀ چشم و توتیا کردی
ترک سر در طریق حق گفتی
بذل جان در ره خدا کردی
کربلا دشت شور و عشق نبود
کربلا را تو کربلا کردی
چون نسیم سحر به همت عشق
گره از کار خلق وا کردی
دل بیگانه از ولایت را
با نگاه خود آشنا کردی
ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید
سعی در مروه و صفا کردی
ای که آزادگان عالم را
آگه از سرّ نینوا کردی
ای که با جذبۀ محبت خویش
خانه در روح و جان ما کردی
در شگفتم به پاس این همه لطف
که تو ای مهر دلربا کردی،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
دل و جانی خدایجو داری
قبلۀ عشق پیش رو داری
ای محبتشعارِ مهرآیین
سیرت و صورت نکو داری
تو همانی که چشم در همه حال
به عنایات و فضل هو داری
فیضها بردهای تو از سه امام
یعنی از وحی، رنگ و بو داری
مُعتَصِم گشتهای به «حَبلُالله»
صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری
به عطشناکی فرات قسم
مِی وحدت سبو سبو داری
شدهای محو شاهد ازلی
جز شهادت چه آرزو داری؟
گر دو دستت جدا شود از تن
سر پیکار با عدو داری
گر امید تو ناامید شود
زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری
نشوی تا شهید، وا نشود،
عقدههایی که در گلو داری
گرچه زهرا نبود مادر تو
بهخدا رنگ و بوی او داری
ما که شرمندهایم، بهر ظهور
تو دعا کن که آبرو داری
ساقیا! گرچه موجی از دلها
بسته بر هر شکنج مو داری
با چنین جلوه و جلال و جمال
که تو خورشیدِ ماهرو داری،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
#دوبیتی
صدای گریهی باران اباالفضل
غم جاریِ نخلستان اباالفضل
به قول مهربان مادر بزرگم
اوزون قولّاروَه قوربان اباالفضل
ترجمه: قربون دستای بلندت …
#سیدمیلاد_حسنی
@raziolhossein
فهرست اشعار محرم و صفر
جهت دسترسی آسانتر به اشعار محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید
#ورود_به_محرم
#امام_زمان
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_مدح
#امام_حسین_شهادت
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_اسارت
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_اباالفضل_مدح
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رقیه_شهادت
#حضرت_قاسم_شهادت
#حضرت_قاسم__مدح
#حضرت_عبدالله
#اولاد_حضرت_زینب
#حضرت_مسلم
#اصحاب_امام_حسین
#اصحاب
#حضرت_حر
#حضرت_حبیب
#ورود_به_کربلا
#عاشورا
#شام_غریبان
#قتلگاه
#گودال
#وداع
#روز_یازدهم
#امام_سجاد_شهادت
#اسارت
#تنور_خولی
#کوفه
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
التماس دعا
@raziolhossein
@raziolhossein1
فهرست اشعار محرم و صفر
جهت دسترسی آسانتر به اشعار محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید
#ورود_به_محرم
#امام_زمان
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_مدح
#امام_حسین_شهادت
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_اسارت
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_اباالفضل_مدح
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رقیه_شهادت
#حضرت_قاسم_شهادت
#حضرت_قاسم__مدح
#حضرت_عبدالله
#اولاد_حضرت_زینب
#حضرت_مسلم
#اصحاب_امام_حسین
#اصحاب
#حضرت_حر
#حضرت_حبیب
#ورود_به_کربلا
#عاشورا
#شام_غریبان
#قتلگاه
#گودال
#وداع
#روز_یازدهم
#امام_سجاد_شهادت
#اسارت
#تنور_خولی
#کوفه
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
التماس دعا
@raziolhossein
@raziolhossein1