eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر راهیِ ساحل آرامش دریا می شد تا کمی تربت اعلای نجف بردارد پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد کهکشان بُهت زده غرق‌ تماشا می شد گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود نیمه‌شب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید: چه کسی غیر علی همدم زهرا می شد؟! زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست" وسط این دودمه نبض من احیا می شد در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ نوکری ماست..، که امضا می شد @raziolhossein
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین شروع می کنم این ماه را به نام حسین دوباره چشمه ی خونی ز عرش جوشیده تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده هزار شکر عجینیم با غم تو حسین رسیده ایم به ماه محرم تو حسین هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم لباس نوکری شاه را به تن کردیم اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم میان سینه ی ما آهِ تازه..،دم شده است بساط چایی و اسپند هم علم شده است چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است به روضه آمدن ما دعای فاطمه است در این حسینیه تحت لوای مولائیم به زیر سایه‌ی چادر نماز زهرائیم خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد کسی که گریه‌کُن‌ات شد..،عزیز زهرا شد قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو قسم به تذکره‌ی قدسی خدای جهان "حسین"..،راه علاج است..،آی بیماران اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است رکوع اشک شدم،گریه‌ی نماز شدم به جان دختر تو کربلا‌نیاز شدم چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم چه می شود که دم اربعین حرم برسم چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود... هزار نیزه‌ی خونین درون یک تن بود نفس نفس زدن او به آه بند شده صدای چکمه ی یک بددهن بلند شده به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر سنان کشانده عقب جمع نیزه‌داران را... خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را @raziolhossein
شاکله‌ی اِنَّما ، قابِ دعا زینب است گنج نهان جهان ، سِرِّ خدا زینب است اُسوه‌ی ایوب‌ها ، وقت بلا زینب است بر لب ما بهترین ، زمزمه "یا زینب" است ما همگی نوکریم ، سرور ما زینب است دُرِّ گران‌سنگ حِلم ، بین صدف دیده شد در دل دریای صبر ، موج شعف دیده شد دفتر خِلقت نوشت: لوح شرف دیده شد پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد زائر هر روزِ آن ، شخصِ اَبازینب است از برکات علی ، هیچ فقیری نماند پای همین سفره ها ، فاطمه ما را کشاند دست گدا را گرفت ، پیش حسن‌جان رساند سائل این خانه را ، نزد حسینش نشاند کارِ پذیرایی از ، این همه با زینب است محور عرش است او ، اهل جنان شاهدند ساحت صبر است او ، مُلک و مکان شاهدند راوی فتح است او ، نُطق و بیان شاهدند مادر اشک است او ، گریه‌کنان شاهدند اهل بکا واقفند ، اُمِّ بُکا زینب است مایه ی آرامشش ، بوده صدای حسین سایه ی امنیتش ، بوده عبای حسین زندگی‌اش وقف شد ، وقف برای حسین هرچه که در چَنته داشت ، کرد فدای حسین قُلّه ی ایثار گفت: کوهِ وفا زینب است واژه ی مظلوم را ، اول غربت نوشت هرچه بلا دیده بود ، وقت اسارت..، نوشت قصه‌ی اندوه را ، با چه شهامت نوشت با قلم گریه اش ، شعر مصیبت نوشت روضه‌ی منظوم در ، کرببلا زینب است اهل و عیال حسین ، در دل آزار بود کوفه و شامات بود ، کوچه و بازار بود در دل نامحرمان ، کارِ حرم زار بود تا خودِ بزم یزید..، شمر جلودار بود همسفر خولی و ، حرمله ها ، زینب است در وسط بزم کُفر ، ساحت ایمان شکست حرف کنیزی که شد ، قلب یتیمان شکست با لگد خیزران ، حُرمت قرآن شکست ضربه چنان سخت بود ، آن همه دندان ..،شکست دغدغه‌ی قاریِ تشتِ طلا..،زینب است @raziolhossein
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود . . قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود @raziolhossein
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده چشمان شور،آینه ات را نظر زدند در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو،گمراه  گفته اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد نیزه نشین تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را... باید خدا بخیر کند شهر شام را @raziolhossein
در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست! این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند... یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد در رخت بندگی که نخی از غرور نیست با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران! سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست . . بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول! جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست @raziolhossein
در هیئت حسینم و در هیئت حسن در خدمت حسینم و در خدمت حسن هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست اصل بهشت..،سینه‌زنی پای این دوتاست در جنت حسینم و در جنت حسن روح اذان حسین شد و ربنا حسن کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن شیرینیِ حسین حسین است یا حسن در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن" پیر نجف حسینیه را تا درست کرد زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد زهرا غذای هیئتشان را درست کرد نان حسین خورده ام از برکت حسن ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد لب‌تشنه را به سمت سبوی حسین بُرد ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد دور حسین پُر شده با زحمت حسن یک روح در میان دو تن بوده از قدیم پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم پس خاک کربلاست همان تربت حسن آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد سیلی‌زدن‌به‌فاطمه او را چه پیر کرد در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد آسیب دید بین گذر غیرت حسن یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت آن گوشوار را که شکستند..، او گرفت این خاطره‌ است اوج غمِ غربت حسن @raziolhossein
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن @raziolhossein
درخت های اُمیدیم ، از دیار حسن پُر از شکوفه ی عشقیم در بهار حسن به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست! رسیده است لبِ ما به جویبار حسن به دخل کاسبی ام برکتی فراوان داد از آن زمان که شدم خادم تبار حسن همین دو لقمه‌ی نان را حسن به ما بخشید گرفته سفره ی ما رنگ از اعتبار حسن کریم‌بودنِ او قابلِ محاسبه نیست... کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟ کدام شاه نشسته است با جذامی ها؟!... بلند می شوم از جا به افتخار حسن شنیده ام که به سگ هم غذا تعارف کرد! هنوز ماتم از این لطفِ بی شمار حسن بنازمش که چنان شیر از جمل برگشت چه کرد در دل آن فتنه ، ذوالفقارِ حسن من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم منم دچار حسین و منم دچار حسن در اربعین حسینی ، حسن جلودار است قدم زدم همه ی جاده را کنار حسن حسین با همه ی دلرُبایی‌اش ، حسنی ست ببین دل از همه بُردن شده است کار حسن خیالبافی من‌ صحن‌سازیِ حسن است... شبیه مشهد ما می شود مزار حسن . . میان معبری از نور ، ناگهان شب شد چه دید در دل آن کوچه ، چشم تار حسن؟! حرام‌لقمه به مادر دو دست سیلی زد... سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن @raziolhossein
نشسته ام وسط روضه ، چشم تر برسد برای رفتنِ تا عرش ، بال و پر برسد عروجِ روح به معراجِ عشق ممکن نیست مگر دو قطره‌ی اشکی دمِ سحر برسد من از فراق تو دلسرد می شوم گاهی از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ ، سر برسد عزیز فاطمه! از دور‌ی‌ات مریض شدم خدا کند که دوایَت به محتضر برسد دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود... وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت ندیده ایم به داد تو..،یک‌نفر برسد! گدای‌ِ خانه‌ٔ تو‌ بودن آرزوی من است فقط اجازه بده سائلت به در برسد چه می شود که مرا هم بغل کنی یکبار... پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد تو را به حقِّ رضا یا رضای ما..،برگرد بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد . . نفس کشیدنِ آسان چِقَدر سخت شود اگر که قطره ای از زهر تا جگر برسد غریبِ مشهدِ ما روی خاک‌ها جان داد بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد فدای خون گلویی که مثل جو شده بود حسین ، زیر سم اسب زیر و رو شده بود @raziolhossein
ساحتِ عرش ، غرق غم ها بود جگری در حصار سَم‌ها بود ناله ی او به آه بند شده دادِ انگورها بلند شده هرچه را خورده بود ، پس می زد من بمیرم! نفس‌نفس می زد هی نشست و بلند شد در راه تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه! خاتمِ عشق بی نگین افتاد با سر و صورتش ، زمین افتاد در دل شیعه ها شرر انداخت با عبایی که روی سر انداخت سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر ، تشنه‌لب شدن است لااقل داده اند تسکینش پسرش آمده به بالینش این غریبی که سخت ، بی‌حال است کُنج حجره به یاد گودال است یاد آن تشنه‌ای که عریان شد بدنش پایمال اسبان شد باز هم شکر پا نخورده تنش نوک نیزه نرفته در دهنش قدرِ یک نصفه روز پیر نشد شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد پای قاتل در آستانش نیست زجر دنبال دخترانش نیست همسرش این همه عذاب نداشت خواهرش غصه ی حجاب نداشت اهل بیتش ندیده بددهنی وسط بزم مِی نرفته زنی @raziolhossein
شور شیرین جوانی پای ماتم خرج شد بهترین ساعات عمر من در این غم خرج شد هیچ کالایی گران‌تر از "بُکاءِ روضه" نیست پای هر یک قطره،خونِ شاه عالم خرج شد انبیا را دستگیری کرده "گریه بر حسین" عفوِ حق بارید وقتی اشک "آدم" خرج شد "کعبه" از گریه‌کُنان اسبق "شش گوشه" است در غمِ مشکِ "فراتت" اشک "زمزم" خرج شد از نخ چادر نمازِ وصله دار فاطمه است هر نخی که در سیاهی های پرچم خرج شد دستبند مادر و انگشتریِ خواهرم... بهر نذری دادنِ در روضه باهم خرج شد قُلَّک چشم ترم را تا شکستم..،"گریه" ریخت در عزایت کُلِّ دارایی ام از دَم خرج شد آبروی رفته ی ما را تو برگردانده ای با دو قطره آبِ رویی که مُحرَّم خرج شد . . روستا یک کهنه بوریا برایش مانده بود... که همان هم در ازای جسم دَرهَم خرج شد ساربانِ بی مُرُوَّت را خدا لعنت کند... وای که انگشت دستت پای خاتم خرج شد @raziolhossein