eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در باغ بهشت،زمزمه جاری شد لبخند به لبهای همه جاری شد ذکر صلوات در زمین راه افتاد تا عقد علی و فاطمه جاری شد ..... تا گل به نسیم راه در می‌آید از خاک بوی گیاه در می‌آید امشب به ستاره‌ها بگو که لبخند زنید خورشید به عقد ماه در می‌آید ....... بر هر چه به غیر عشق می‌تاخت علی با خوب و بد زمانه می‌ساخت علی از غم خبری نداشت تا وقتی که بر فاطمه‌اش نظر می‌انداخت علی @raziolhossein
زهرا که شبیه یاس نوخواسته شد تا گفت بلی... غم علی کاسته شد در مجلس عقدشان ملائک گفتند: "گل بود به سبزه نیز آراسته شد" ..... با اذن پدر جان جهان گفت: بلی! بخشیده نبی ولای خود را به ولی پیوند زمین و آسمان است! همه تبریک بگویید به زهرا و علی! ..... خورشید شدی که ماه کامل برسد باید که دلت به صاحب  دل برسد بانوی علی شدی! همین کافی بود تا رخت عروسی ات به سائل برسد! @raziolhossein
صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد ، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم تر بود گُل افتاد بر گونه ی حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند،لب فروبست نگفت و محمّد خودش با خبر بود فداها ابوها ، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه اش جلوه گر بود به زهرا که قالو بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت ، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّه ی عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود @raziolhossein
علی و جلوه‌ی پروردگاری ندارد هیچ غیر از ذوالفقاری به کوریِ فلانی و فلانی خدا می‌رفت با او خواستگاری @raziolhossein
شراب عشق نوش مرتضی شد که زهرا یاس پوش مرتضی شد علی را دید همتایی ندارد خدا خود ساقدوش مرتضی شد @raziolhossein
شکفتنِ گلِ لبخندتان مبارک‌باد زمانِ وصل به دلبندتان مبارک‌باد عروس: فاطمه؛ داماد: ساقی کوثر ندا رسید که پیوندتان مبارک‌باد @raziolhossein
ابرهای رحمت حق درّ و گوهر ریختند نقد هستی را به خاک پای حیدر ریختند شب نشینان فلک از چشم گوهر بار خویش بهر فیض خاکیان از شوق گوهر ریختند در چنین شب آرزومندان ز شور اشتیاق صد هزاران دل به پابوسی دلبر ریختند ساقیان بزم عشق و شور و مستی از شعف عاشقان را شهد شیدائی به ساغر ریختند در شب تزویج زهرا با علی از آسمـــان قدسیان گل بر سر زهرا و حیدر ریختند تا  که چشم  مهر و مه  افتاد بر  انوارشان بر نثار  راه آنان  نقره  و زر ریختند در فلک خیل ملائک بال بر هم می زدند پیش پای شمع دل پروانه سان پر ریختند در بهشت آرزو از یمن این پیوند نور حوریان گل در کنار حوض کوثر ریختند از درخت سبز طوبی بر محبّان علی برگه آزادی از غوغای محشـر ریختند ای «وفائی» ماه و خورشید فلک از آسمان در قدوم مهر و ماه عشق اختر ریختند @raziolhossein
از بحر ِخطر موجِ نجاتی بفرست مرغِ دل خود را عتباتی بفرست تا صحن مدینه و نجف پر بگشا بر حيدر و زهرا صلواتی بفرست @raziolhossein
خدا برای علی آستین که بالا زد ز اوج عرش   در خانه ء نبی را زد بدون واسطه ناز کنیز خویش کشید تمام کون و مکان را به نام زهرا زد برای اینکه بخندد عروس؛روی حریر هرآنچه خواست نوشتند و مهر و امضازد نوشت حیدر و زهرا همیشه مال همند کنار صفحه ء این روز را خودش تا زد @raziolhossein
علی از فاطمه قبل از تولد خواستگاری کرد پیمبر عقدشان را ظاهرا امروز جاری کرد علی در قبضه ی زهرا، علی با جذبه ی زهرا؛ جوابش را به تصمیم خودش در اصل آری کرد علی از خانه راه افتاد و زهرا در پسِ خانه؛ به رسم نوعروسانش نشست و بیقراری کرد خود تصویر آمد سمت چشم آینه اما؛ نگاهش در دل آیینه هم آیینه داری کرد به عقد خود درآورد انسیه، زهرا و حورا را تمام خانه اش را اینچنین آیینه کاری کرد خیالش داشت راحت می شد از گمراهی مردم همینکه عقد را خواندند شیطان گریه زاری کرد قدم برداشت زهرا با علی این سو و ازآن سو؛ بدون زین،اثاث خانه اش دُلْدُل سواری کرد علی اصل نبوت را و زهرا هم ولایت را علی خود را و زهرا خویش را اینگونه یاری کرد @raziolhossein
لحظه ها خرم و زیباست مبارک باشد عرش تا فرش ، شکوفاست مبارک باشد بر سر اهل مدینه برکت می بارد شادی حیدر و زهراست مبارک باشد «مَرَجَ البَحرَینِ یَلتَقیان» یعنی که : جشن پیوند دو دریاست ، مبارک باشد خطبه جاری شد و زهرا که «قَبِلتُ» فرمود هر طرف زمزمه برخاست : مبارک باشد ساقی و کوثر ، امروز به هم پیوستند مستیِ عالم بالاست ، مبارک باشد نه فلک خیره بر این لحظه ی موعود شده چشم ها وقف تماشاست ، مبارک باشد فاطمه مرتضوی ، حیدر هم مصطفوی است وحدت اسم و مسماست ، مبارک باشد بهترین خاطره ی عمر علی خورد رقم ماه ذی الحجه گل آراست ، مبارک باشد @raziolhossein
شروع نامه‌ام نامی کریم است که بسم‌الله الرحمن الرحیم است به آن نامی کزان عالم برافروخت بشر اسماء حُسنی را بیاموخت... به آن نامی که بر ما روح بخشید ز نورش زُهره زهرا درخشید چه زهرایی؟ که معنی‌بخش اسماست همانا اسم اعظم، اسم زهراست خدا گر مدح او نازل نمی‌کرد کتاب خویش را کامل نمی‌کرد به نام کوثرِ قرآن ستودش که لفظی بهتر از کوثر، نبودش حساب نام یازهرا به ابجد برآید یا علی و یا محمد که زهرا ز آن‌دو هست و آن‌دو، زهرا جدایی نیست آری مهر و مه را کسی‌که کُفوِ آن نور جلی بود علی بود و علی بود و علی بود خوش آن روزی که با اذن خداوند به دلخواه پیمبر یافت پیوند جهان رحمت و علم و کرامت به دنیای جمال و عشق و عصمت رسیدش در شب جشن عروسی عروس آسمان، بر خاکبوسی به سائل داد چون پیراهنش را به حکم «لن تنالو البر حتی...» اگرچه خانهٔ زهرا گِلین بود حریم افتخار مسلمین بود محبت، پایهٔ کاشانه او شرف، خشت بنای خانه او جهاز بانوی دنیا و عقبا بُد از پشم و سفال و لیف خرما سفالین کوزه‌ای و مشکی از پوست اساس چشم‌گیر خانهٔ اوست! سپهر، آیینه‌دار هستی‌اش بود رهین آسیای دستی‌اش بود حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت به روی سر، همه نور خدا داشت شُکوه آسمان‌ها صیت او بود گواه «فی بیوتٍ» بیت او بود سلام هر شب و صبحِ پیمبر شُکوه خانه‌اش کردی فزون‌تر سلام، ای وحی منزل در کلامت که حق از کودکی گفته سلامت به وحدت داده هر مویت شهادت ورم کرده‌ست پایت از عبادت زیارت‌گاه انجُم، خاک پایت زیارت‌نامهٔ حوران، ثنایت تویی یاسین تویی طاهای قرآن تویی رمز اشارت‌های قرآن زنان را با عمل، ارشاد کردی جهاد المرأه را فریاد کردی... خدا را بنده‌ای یک‌دانه بودی پدر را دل‌خوشی در خانه بودی دو تن بودید او را پشتوانه تو در خانه، علی بیرون ز خانه رسالت را گلستانی، بهاری امامت را نگهبانی، قراری خروش بی‌امان مسجدی تو رسول خطبه‌خوان مسجدی تو چو تو از دین طرفداری که کرده‌ست؟ امام خویش را یاری که کرده‌ست؟ خروشت حامی جان علی شد کلامت تیغ بُرّان علی شد الا، ای راز رحمت در دو دنیا تویی مشکل‌گشای هر دو دنیا نخستین زن که در جنت در آید تو هستی، کز قیامت محشر آید چو در صحرای محشر پا گذاری شفاعت را چو خورشیدی بر آری ملائک صف به صف در چار سویت علی و مصطفی در پیش رویت مهار ناقه‌ات در دست جبریل خلایق محو این اکرام و تجلیل به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟ کسی کاین‌سان در آید، کیست یارب؟ که از درگاه عزت در چپ و راست ندا آید که این زهراست! زهراست! در آن‌جا شیعیانت می‌درخشند نه تنها دوستانت را ببخشند، که می‌بخشد خدای مهربانت گناه دوستانِ دوستانت در آن روزی که عالم بی‌قرارند رسولان نیـز امید از تو دارند در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست زهر سو بانگ وانفسا بلند است، ز ما فریاد یازهرا بلند است تو دستِ دست‌گیری چون برآری «مؤید» را مبادا واگذاری! @raziolhossein
از واژه اگر ریسه ببندید کم است از شوق دو چشم آسمان غرقِ نم است شاباش دهید و دائما گل ریزید دست علی و فاطمه در دست هم است .... شاد است دل ولية الله و ولی پیوند مبارکی‌ست، زهرا و علی بالای سر عروس نه در دل حق قند آب شد آن زمان که فرمود: بلی ..... از عرش فرشته ها اگر می آیند به جشن دل پیامبر می آیند زهراست عروس و شاه داماد علی این دو چقدر به یکدگر می آیند ...... دل در طَبَق نور به دلدار رسید چشمان دو آیینه به دیدار رسید زهرا به علی؟!، علی به زهرا؟!، آری در هر دو وصال، حق به حقدار رسید @raziolhossein
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر راهیِ ساحل آرامش دریا می شد تا کمی تربت اعلای نجف بردارد پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد کهکشان بُهت زده غرق‌تماشا می شد گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود نیمه شب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید: چه کسی غیر علی هم دم زهرا می شد؟! زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست" وسط این دودمه نبض من احیا می شد در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ نوکری ماست..،که امضا می شد @raziolhossein
شکر حق که مادرزاد بندگان یکتاییم با ولایت مولا ، عبد کوی طاهاییم افتخار ما این است ما اسیر مولاییم از ازل گرفتار ساربان زهراییم ما همه عنان دار ناقه عروس او با سرود "من مثلی" جمله خاک بوس او سر فراز هر قومیم سربزیر دلداریم از عروس و داماد آسمان نشان داریم در عروسی اش دعوت با تمام حضاریم حرمت عروسش را تا ابد نگهداریم ما غلام زهراییم عبد حیدر کرار جان ،به رسم تبریک است نذر احمد مختار شرح حال این زوجین سوره های قرآنی ذکر و وصف این هر دو آیه های رحمانی حمد و مدح زیباشان خطبه های طولانی جایگاه والاشان غرفه های رضوانی حاصل همین تزویج   یازده امام دین مهرشان کمال دین  فعلشان پیام دین حجت خدا حیدر عصمت خدا زهرا لنگر زمین حیدر لنگر سما زهرا محور فلک حیدر محور کسا زهرا صاحب جزا حیدر شافع جزا زهرا هردو مظهر توحید هردو مظهر کوثر هردو کفو هم یعنی  هردو محو یکدیگر صوت خطبه خوان این عقد آسمانی را بشنو با صدای هو نغمه نهانی را خوش به غمزه میخواند  بانوی جنانی را این چنین روایت شد عقد جاودانی را گفته حق: وکیلم من؟ گفت فاطمه  بله بر شما دلیلم من؟ گفت فاطمه  بله این عروس و این داماد عاشقند و دلداده شد اثاث این بانو  یک جهیزیه ،ساده ظرف و چادر و معجر  یک حصیر و سجاده ذوالفقار مولا و  یک غلاف آماده بی سپر علی آمد چون سپر نمیخواهد او مدافعی غیر از  پشت در نمیخواهد بهر نو عروسان است فعل فاطمه مصداق عطر این خبر پیچید  در تمامی آفاق در شب عروسی هم فاطمه کند انفاق داده بر محبانش درس برترین اخلاق فاطمه به یک سائل داد بهترین رختش با دو کهنه پیراهن رفت خانه بختش حرف کهنه پیراهن  گر چه ماجرا دارد لا اقل به مقدار یک  گریز جا دارد ذکر کهنه پیراهن یاد کربلا دارد دستباف مادر هم جای بوسه ها دارد نیزه کی دهد بوی  بوسه های مادر را زخمه میکشد روی  بوسه های خواهر را @raziolhossein
فاطمه رخت عروسی را به سائل میدهد در نماز انگشترش مولا به سائل میدهد خاتم و عمامه و پیراهنش را کربلا بین مقتل زاده زهرا به سائل میدهد @raziolhossein
دیده ام جلوه ای از روشنی محشر را سحری نور دل فاطمه و حیدر را ببرید آینه و جام و می و ساغر را ریخت ساقی به کفم جرعه ای از کوثر را آب پاشی شده از اشک ملائک در عرش چه قیامت شده دور و بر زهرا در فرش جبرئیل آمده تا باز کند پر اینجا موقع خندهء داماد پیمبر اینجا لوح از عالم بالاست و جوهر اینجا خطبه خوان گشته خود خالق و محضر اینجا نُقل لبهای محمد، مَرَج البحرین است آیهء لوء لوء و مرجان، دم حور العین است متن وحی است علی و دو جهان حاشیه اش چه عروسی است که گفتند همه حوریه اش ماسوی الله بود از صدقه جاریه اش از گل یاس بهشت است گل پوشیه اش مرتضی عاشق اشک سحر فاطمه است همهء روزی خلق از نظر فاطمه است دل مجنون گذری از دل لیلا دارد پس اگر ناز کند باز تماشا دارد سجدهء شکر علی اینهمه معنا دارد چونکه با فاطمه اش خیر دو دنیا دارد مثل دو زائر هم که ز حرم می آیند دوش بر دوش همند و چه بهم می آیند @raziolhossein
عرق شرم بر جبینش بود دست حاجت در آستینش بود در هبوتی نجیب سر می کرد در سکوتی عجیب سر می کرد گرچه بر کار خویش یکدله بود کار او بر مدار حوصله بود فاطمه، ذکر هر قنوتش بود یک جهان حرف در سکوتش بود مصطفی گفت: صحبتی داری؟ به گمانم که حاجتی داری! سخن آغاز کن امیر سخن! باز بنشین تو بر سریر سخن مرتضی گفت: یا رسول الله تو که هستی ز قلب من آگاه کودکی بودم و جوان شده ام پهلویت بوده پهلوان شده ام سخنت بوده است گفتارم سیره ات بوده است رفتارم وقت آن است فکر یار کنم همسری خوب اختیار کنم خواستگارم، غلامتان هستم عبد دار السلامتان هستم در وجودم تمام همهمه است رونق زندگیم فاطمه است آیه ی "انّما" شکوفا شد گل لبخند مصطفی وا شد گفت احمد که حسن خاتمه است حرف آخر کلام فاطمه است پیک جان جای کوثرش آمد مصطفی پیش دخترش آمد گفت با او کلام دلبر را میشناسی تو خوب حیدر را دخترم ای بهشت مینویم من که خوشبختی تو می جویم ... ای یگانه حبیبه ی ازلی راضی استی به ازدواج علی؟ عرق شرم بر جبینش بود دست بیعت در آستینش بود در هبوتی نجیب سر می کرد در سکوتی عجیب سر می کرد "یاعلی" ذکر هر قنوتش بود یک جهان حرف در سکوتش بود احمد از پیش کوثرش برخواست بانگ الله اکبرش برخواست قند شد آب در دل خورشید ماه آمد به منزل خورشید سائل از خاکبوسی اش می گفت از لباس عروسی اش می گفت امّ سلْمه  قصیده ای می خواند غزل نو رسیده ای می خواند در هیاهوی خانه ی زهرا گوشه ای بغض کرده بود اسماء آرزوی خدیجه در یادش وعده داده است تا کند شادش تا رسیدند جان و جانانه جا گرفتند کنج یک خانه رو به محراب راز آوردند هر دو با هم نماز آوردند هر دو تا رو به یک خدا کردند خالق عشق را صدا کردند اشک شوق بهشت دیدن داشت لذت سرنوشت دیدن داشت ماه با آفتاب زیبا بود تابش و بازتاب زیبا بود لیف خرما اگر چه فرش شده با شما خانه مثل عرش شده اصلا این خانه خالی اش بهتر آب زمزم زلالی اش بهتر رونق خانه ی علی زهراست جان و جانانه ی علی زهراست خانه خالی ولی صفا دارد مروه هم رو به این سرا دارد خانه ای همطراز عرش خدا قبلگاه نماز عرش خدا خانه ای دلگشا تر از عالم خانه ای "هل اتی" تر از حاتم خانه ای جان پناه مظلومان خانه ای دلنواز محرومان کاش این بیت ساقی کوثر در امان باشد از گزند خطر دور باد از کرانه اش آتش نرود سمت خانه اش آتش خانه ای را که وحی در می زد دست نامحرمی شرر می زد در این خانه ازدحام شود کاش این قائله تمام شود بانوی خانه در امان باشد شمع و پروانه در امان باشد ولی افسوس کار بدتر شد آنچه باید نمی شد آخر شد @raziolhossein
نبی نشاند دو آیینه را برابر هم شدند این دو چنین چهره‌ی مکرر هم چگونه مرد و زنی نوع غایی از هر دو علی و فاطمه هستند شکل دیگر هم علی ز فاطمه آغاز و فاطمه ز علی مقیدند به هم این دو اند مصدر هم کدام از این دو شرافت به آن دگر دارد کدام از این دو نبودند گاه رهبر هم امام و مرشد و پیر و بزرگ یکدیگر امیر و راضی و مرضیه اند و حیدر هم وقوف و طائف و قربانیان هم هستند منا و کعبه‌ی یکدیگرند و مشعر هم چه یافت میشود آیا در این دو اقیانوس در عمق این دو ندیدیم غیر گوهر هم نجف زیارت زهرا مدینه طوف علی که عاشقان جهان رفته‌اند در بر هم @raziolhossein
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیان مینویسم دوباره از سر خط نام زیبای حضرت زهرا معنی اسم اعظم حق بود یا علی‌های حضرت زهرا بینشان هرچه بود خوبی بود مثلشان در تمام دنیا نیست زندگی های مشترک دیدیم زندگی "علی و زهرا" نیست @raziolhossein
ابرهای رحمت حق دُرّ وگوهر ریختند نقد هستی را به خاک پای حیدر ریختند شب نشینان فلک از چشم گوهربار خویش بهر فیض خاکیان از شوق گوهر ریختند درچنین شب آرزومندان زشور اشتیاق صدهزاران دل یه پابوشی دلبر ریختند ساقیان بزم عشق وشور ومستی از شعف عاشقان را شهد شیدائی به ساغر ریختند در شب تزویج زهرا با علی از آسمان قدسیان گُل برسر زهرا وحیدر ریختند تا که چشم مهر ومه افتاد بر انوارشان برنثار راه آنان نقره و زر ریختند درفلک خیل ملائک بال برهم می زدند پیش پای شمع دل، پروانه سان پر ریختند در بهشت آرزو ازیمن این پیوند نور حوریان گُل در کنار حوض کوثر ریختند از درخت سبز طوبا برمحبان علی برگة آزادی از غوغای محشر ریختند ای «وفایی»ماه وخورشید فلک از آسمان درقدوم مهر وماه عشق اختر ریختند @raziolhossein
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر راهیِ ساحل آرامش دریا می شد تا کمی تربت اعلای نجف بردارد پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد کهکشان بُهت زده غرق‌ تماشا می شد گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود نیمه‌شب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید: چه کسی غیر علی همدم زهرا می شد؟! زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست" وسط این دودمه نبض من احیا می شد در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ نوکری ماست..، که امضا می شد @raziolhossein
جلوة خورشید و روی ماه واختر دیدنی است رقص نور کهکشان ها بار دیگر دیدنی است درمیان آسمان رنگین کمانی بسته عشق جلوة نورانی خورشید انور دیدنی است حرف شیرین می زنند اکنون همه خلق جهان موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی است باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی است در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو تارُک نورانی و روی پیمبر دیدنی است درکنار حوض کوثر گفت جبریل امین ازدواج کوثر وساقی  کوثر دیدنی است آسمان درآسمان با چشم دل گر بنگری بال وپر بگشودن این دو کبوتر دیدنی است بهتر از بشکفتن هر غنچه ای درباغ عشق روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی است پای میزان عمل وقت شفاعت شیعه را چهرة مولا و زهرای مُطهّر دیدنی است چون «وفایی» درهوایش ذرّه ای باش وببین جلوه ی مهر منیر و ذرّه پرور دیدنی است @raziolhossein
سحر روی پلک تماشا نشسته سرشب به امید فردا نشسته به امید فردا که دنیا ببیند خدا پای وصل دو دریا نشسته حیا زیر چادر نماز شرافت شده قرص ماهی که بالا نشسته ولی رو به روی بهشت مجسم سر چشمه سار تولی نشسته سپر می فروشد چه باکی ز دشمن به بازو اگر حرز زهرا نشسته سرسفره ی عقد در وصف این دو هر آیینه آیینه از پا نشسته پی دیده بوسیِ دختر٬ پیمبر سر راه ام ابیها نشسته کمی دیر شد بین سجاده‌ی اشک گمانم که زهرا به نجوا نشسته و یا سائلی بر سر راه بانو پی مسألت با تمنا نشسته در این شادی اما ز دوری مادر غمی در دل تنگ زهرا نشسته @raziolhossein
تا پرچم توحید برافراشت علی بذری زمحبّت ووفا کاشت علی با داشتن فاطمه در گلشن وحی یک باغ گل محمّدی داشت علی @raziolhossein