#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد
و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد
بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام
به هر زمین برسد سنگ از اسمان بخورد
مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است
چه کرده او که سرش ضربه انچنان بخورد
مگر حلال خدا را حرام خواسته است
که باید این همه زخم از حرامیان بخورد
میان تشت طلایی ببند چشمت را
مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد
مخوان دو مرتبه قران یزید منتظر است
گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد
#سیدمحمدحسین_حسینی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر بزور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقه صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
مادر به پیش دیده انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت
چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان
بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من
بارها و بارها پیوسته دید آزارها
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو
مادرم در پای طشت زر بود مهمان من
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش
همچنان دست توسل داشت بر دامان من
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
در كوچه و بازار غربت حق ما نيست
هر جای عالم غير عزت حق ما نيست
حق پيمبر را ادا كردند الحق
ای نامسلمان ها شماتت حق ما نيست
شان نزول آيه ی تطهير مائيم
كی خارجی هستيم،تهمت حق ما نيست
هم سايه اش حتی نديده سايه اش را
عمه به گريه گفت غارت حق ما نيست
ما اهلبيت خاتم پيغمبرانيم
پس در چهل منزل جسارت حق ما نيست
ما از شهادت تک به تک باكی نداريم
اما خدا داند اسارت حق ما نيست
ما را ميان شهر چرخاندند عمدأ
اين حد مصيبت در مصيبت حق ما نيست
در مجلس نامحرمان بردند ما را
نامرد مردم اين خجالت حق ما نيست
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#مصطفی_متولی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید
سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید
به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید
دختران را به کنار سر بابا نزنید
علی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
به اسیری که بود در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید
رقص شادی جلو محمل زینب نکنید
پای سر بریده به زمین پا نزنید
بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید
کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
به تماشای سر پاک حسین آمده اید
اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید
سخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید
دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#امام_سجاد
#اسارت
#شام
دریا به دیدهء تر من گریه می کند
آتش به سوز حنجر من گریه می کند
تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه
بر لاله های پرپر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازۀ سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیدهء اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جدّ اطهر من گریه می کند...
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند
نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند
کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند
یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند*
شد نقاب صورت من آستین پاره ام
بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند
پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله
من کجا و این همه آزار چشمت را ببند
تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی
دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند
کاری از دست سر ببریده می آید مگر
تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند
من که میدانم تو از زینب خجالت میکشی
در میان این همه انظار چشمت را ببند
چشم عباس تو را بستند با تیر جفا
تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند
کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت
میروم در مجلس اغیار چشمت را ببند
من کجا و این همه نامحرمان بی حیا
من کجا و این همه خمار چشمت را ببند
رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو
ای برادر میکنم اصرار چشمت را ببند
خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت
تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند
#عبدالحسین
*مرحوم ذهنی در کتاب مدینه تا مدینه:
حضرت زینب فرمودند بین کوفه تا شام
سر برادرم بر نیزه چشمش باز بود و به اطفال و اهل و عیالش نگاه میکرد اما در شهر شام نگاه به سر برادرم کردم دیدم چشمهای مبارکش بسته شده یعنی دیگر طاقت ندارم این همه رقاص و شراب خوار و..... دور اهلبیتم ببینم
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
ای دل! مگر نه خاتمه ماه محرّم است؟
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟»
گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق
«کآشوب در تمامی ذرّات عالم است»
صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن
«کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است»
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزهها
«سرهای قدسیانهمه بر زانوی غم است»
آن محشری که کرد به پا چوب خیزران
«بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
رشک مَلَک خرابهنشین شد که «محتشم»
گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است»
▫️▫️▫️
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری؛ بساط عشق بهخوبی فراهم است
فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود
بر گِرد شمع دید که پروانهای کم است
#محتشم_كاشانی
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
وای از شام اسیران غم بی حد دیدند
خاک از بام به فرق سرشان پاشیدند
بر غم و غصه ی اولاد علی خندیدند
پای سرهای بریده همگی رقصیدند
بغض دیرینه ی خود را به علی نو کردند
بی حیاها همه ی قافله را هو کردند
پیش چشم اسرا چنگ و دف و تار زدند
کعب نی بر بدن عابد بیمار زدند
دختران را به سر کوچه و بازار زدند
سخت تر از همه در پیش علمدار زدند
دختر فاطمه را جا ملاعام دهند
دسته دسته به اسیران همه دشنام دهند
شامیان ظلم به ذریه ی زهرا کردند
خنده بر بی کسی زینب کبرا کردند
خون به قلب علی و احمد و زهرا کردند
اسرا را سر هر کوچه تماشا کردند
خون عباس سر نیزه بجوش آمده بود
دور ناموس خدا برده فروش آمده بود
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
رسیده روضه به بازار شام واویلا
تمام مرثیه در یک کلام واویلا
شدند پرده نشینان آیه ی تطهیر
شکنجه در ملأ بار عام واویلا
ز کوچه ها همه بوی شراب می آید
رسیده قافله در ازدحام واویلا
در ازدحام نظرها،سلاله های علی
اسیر و خسته و بی احترام واویلا
به کوچه های یهودی خبر رسانده کسی
رسیده مرحله ی انتقام واویلا
به هر اشاره ی سنگی سری زمین می خورد
سری به نیزه ندارد دوام واویلا
مقابل دل زینب چگونه می شکنند
به سنگ کینه جبین امام واویلا
#حسن_کردی
@raziolhossein