#امام_کاظم_ولادت
شد غزل آغاز در مدح رحيم ديگري
هفتمين بار است مستم از نسيم ديگري
هر كجا او هست آنجا ميشود عرش خدا
گوشه ي طور است در سجده كليم ديگري
با كدامين نام بايد نام تو خواند و نوشت
حضرت باب الحوائج يا كريم ديگري
نيست غير از كاظمين ات هيچ جا در عالمين
در كنار هم دو گنبد در حريم ديگري
نيست هرگز بر علي ابن ابي طالب قسم
جز شما هرگز صراط مستقيم ديگري
باز هم در ميزند اين خانه را در باز كن
هم فقيري هم اسيري هم يتيم ديگري
نيمي از دل گم شده از عمد در صحن رضا
گم شده در كاظمين انگار نيم ديگري
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف
جان به من داده دم خواهر تو اما حيف
گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم
آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف
هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار
شده مهمان من امشب سر تو اما حيف
كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي
كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف
كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم
دست در دست علي اكبر تو اما حيف
كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد
صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف
كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه
مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف
لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من
خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
خورده ترک لب ها ولی آب آورش نیست
نائی برای گریه در چشم ترش نیست
شیب الخضیب افتاده روی خاک گودال
ای کاش میمردم برایش مادرش نیست
تکیه زده بی کس به شمشیری شکسته
حتی عصای پیری او اکبرش نیست
پس آخرین سربازش عبدالله آمد
دیگر نباید گفت شاهم لشگرش نیست
هی زخم ها را می شمرد و گریه میکرد
اینقدر زخم و یک بدن در باورش نیست
دست از سرش بردار دیگر جای سالم
حتی به قدر یک نگین در پیکرش نیست
پس دست شست از هر دو دست اش پای عشق اش
نائی برای ناله ای در حنجرش نیست
سر داد تا گردد نصیب اش سربلندی
قبل از عمو دید عمه عبدالله سرش نیست
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
#دفن_شهدا
روي دستش نميه ي شب بود پيكر را گرفت
در ميان بوريائي جسم بي سر را گرفت
دشت سرتا سر پر از عطر گلاب و مشك بود
عرش هم عطر گل ياس پيمبر را گرفت
او فقط بود و هزار و نهصد و پنجاه زخم
زخم هائي كه يكايك جان مادر را گرفت
دست تنها نميه ي شب دفن جسم چاك چاك
دست هائي در ميان قبر كوثر را گرفت
جاي صورت حنجرش را ميگذارد روي خاك
خاك صحرا در بغل رگ هاي حنجر را گرفت
نوبت دفن تني كوچك ولي بی سر شده است
تا قيامت شاه در آغوش اصغر را گرفت
اربأ اربا را به زحمت با عبا در قبر برد
در ميان دست خود دست برادر را گرفت
گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد
پلك ها زخمي شد و خون ديده ي تر را گرفت...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#حضرت_شریفه
#بیبی_شریفه
بسکه غمگین آمد اینجا زائر و دل شاد شد
دور تا دور ضریحش پنجره فولاد شد
حله شد کربوبلا،گرد و غبار تربتش
نسخه ی درمان برای دردهای حاد شد
دختر آقای درد کوچه و راز مگو
در علاج دردهای لاعلاج استاد شد
از بنرهای تشکر میتوان فهمید که
با تو هر خانه خرابی خانه اش آباد شد
پس شریفه خواست تا در حصن این دارالشفا
با توسل هر که آمد صاحب اولاد شد
با وجود تو ندارد غصه ی درمان،اگر
هر کسی در حله حتی کور مادر زاد شد
پیش چشمان شریفه بعد عمری شد شریف
هر کسی در این حرم از بند خود آزاد شد
ظاهرا گلدسته و صحن و سرا،اما در اصل
در جهان دارالشفای تازه ای ایجاد شد....
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
دست بردم به گلو حنجرت آمد يادم
سر تكان دادم و بر نی سرت آمد يادم
يا بنی...چقدر مادر تو گفت و گريست
دم گودال دم مادرت آمد يادم
هر زمان آب كسی داد به دستم فورأ
لب خشكيده ی آب آورت آمد يادم
چشمم افتاد به قد خم يک مادر پير
بی هوا قد خم دخترت آمد يادم
مادری كودک خود ناز و نوازش ميكرد
هم رباب تو و هم اصغرت آمد يادم
خواهرم داشت روی دوشم عبا می انداخت
داغ تشيع علی اكبرت آمد يادم
حرف گودال شد و آب شد از غم جگرم
روی تل،دست به سر خواهرت آمد يادم
در نيامد شبی انگشترم از انگشتم
ساربان و شب و انگشترت آمد يادم
لحظه ای خشک نشد در غم تو ديده ی من
گريه ها كردم و چشم ترت آمد يادم
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
در كوچه و بازار غربت حق ما نيست
هر جای عالم غير عزت حق ما نيست
حق پيمبر را ادا كردند الحق
ای نامسلمان ها شماتت حق ما نيست
شان نزول آيه ی تطهير مائيم
كی خارجی هستيم،تهمت حق ما نيست
هم سايه اش حتی نديده سايه اش را
عمه به گريه گفت غارت حق ما نيست
ما اهلبيت خاتم پيغمبرانيم
پس در چهل منزل جسارت حق ما نيست
ما از شهادت تک به تک باكی نداريم
اما خدا داند اسارت حق ما نيست
ما را ميان شهر چرخاندند عمدأ
اين حد مصيبت در مصيبت حق ما نيست
در مجلس نامحرمان بردند ما را
نامرد مردم اين خجالت حق ما نيست
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
خواهرت در قتلگه آمد سرت آنجا نبود
کوفه با تو روبرو شد پيکرت آنجا نبود
شام عاشورا که آمد دست بوست خواهرت
هم نبود انگشت هم انگشترت آنجا نبود
دفن کردي پيش چشم ما علي اصغرت
قبر خالي بود اما اصغرت آنجا نبود
در چهل منزل به جاي ما کتک خورد عمه ام
ما نمي مانديم اگر که خواهرت آنجا نبود
نيمه شب در آن بيابان مرده بودم بي گمان
گر در آن لحظه پدرجان مادرت آنجا نبود
بارها مرگ از خدا کردم طلب در بزم مي
واقعأ اي کاش ميشد دخترت آنجا نبود
صورتت هم جاي سالم محض يک بوسه نداشت
کاش يا من مرده بودم يا سرت آنجا نبود...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
خواهرت در قتلگه آمد سرت آنجا نبود
کوفه با تو روبرو شد پيکرت آنجا نبود
شام عاشورا که آمد دست بوست خواهرت
هم نبود انگشت هم انگشترت آنجا نبود
دفن کردي پيش چشم ما علي اصغرت
قبر خالي بود اما اصغرت آنجا نبود
در چهل منزل به جاي ما کتک خورد عمه ام
ما نمي مانديم اگر که خواهرت آنجا نبود
نيمه شب در آن بيابان مرده بودم بي گمان
گر در آن لحظه پدرجان مادرت آنجا نبود
بارها مرگ از خدا کردم طلب در بزم مي
واقعأ اي کاش ميشد دخترت آنجا نبود
صورتت هم جاي سالم محض يک بوسه نداشت
کاش يا من مرده بودم يا سرت آنجا نبود...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
آمدي جانم به قربانت ولي با سر چرا
نيست همراه سر خونين تو پيكر چرا
تا به يادم هست موهايت مرتب بوده است
هست در زلف پريشان تو خاكستر چرا
اين جراحت هاي لب هايت فقط از تشنگي ست
لخته خون خشكيده بر لب هاي تو ديگر چرا
با وجودي كه كريم و مهرباني مانده ام
داده اي هديه به اين نامرد انگشتر چرا
جز خودم ديگر براي هيچ كس قرآن نخوان
داشت ميزد بر لب خشك تو چوب تر چرا
هر چه گفتم دختر شاهم فقط خنديد و رفت
دختر شامي ندارد حرف من باور چرا
ارث برده روضه هاي مادرت را دخترت
خوب دانستم كه ميگفتي به من مادر چرا
دخترم بابائي ام لطفا مرا با خود ببر
بايد از باباي خود باشد جدا دختر چرا...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#تبری
در ميخانه اين شب ها شلوغ است
كماكان بيت زاهد بي فروغ است
يقين دارم تولا بي تبرا
دروغ است و دروغ است و دروغ است...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
اشک من از این روضه به آخر نرسیده
جز حسرت دیدار به خواهر نرسیده
شیرین تر از این نیست،به معشوق رسیدن
تلخ است که خواهر به برادر نرسیده
آئینه ی صدیقه و آئینه ی زینب
دق کرد از این غم که به دلبر نرسیده
حق داشت از این داغ جگر سوز شود آب
وقتی به نبأ سوره ی کوثر نرسیده
با این همه صدشکر که در محضر خواهر
پیراهن دلدار به لشگر نرسیده
یا در وسط معرکه نامرد پلیدی
محض صله با نیزه و خنجر نرسیده
پس تا دم آخر دم او ذکر رضا بود
در بازدم این ذکر به حنجر نرسیده
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
نصيب خواهر تو درد هجران شد چه هجراني
از آن پس خواهرت مادام گريان شد چه گرياني
تمام دلخوشي ما تو بودي بعد از آني كه
پدر يك گوشه از بغداد زندان شد چه زنداني
تو رفتي بي تو شد شهر مدينه ساكت و دلگير
بدون يوسفم اين شهر كنعان شد چه كنعاني
به اميد وصال تو فقط ترك وطن كردم
برايم سختي اين راه آسان شد چه آساني
نبودي حمله شد بر ما دلم خون شد تنم لرزيد
نميدانم ولي انگار طوفان شد چه طوفاني
همينكه شيعيان قم مرا بردند با عزت
كمي درد من دلخسته درمان شد چه درماني
گريز روضه را بايد بگويم واي من،در شام
بميرم عمه ي سادات مهمان شد چه مهماني
شلوغي،كوچه و بازار،نامحرم،يهودي ها
هزاران روضه در اين بيت پنهان شد چه پنهاني...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_جعفر_طیار
گاهي ست مبدأ عين مقصد در نهايت
آن شايدی که گشته بايد در نهايت
موت به بستر یا شهادت بین موته
این استخاره خوب آمد در نهايت
چون بود فرزند ابو طالب، علی وار
پس شد فدایی محمد در نهايت
آن کوه که صد در صدش عشق علی بود
شد پيش سيل دشمنان سد در نهايت
تيغش در آورده ست كفر كافران را
كفري كه بر ايمان مي ارزد در نهايت
مانند عمروعاص نزد او به مکرش
هرکس بنازد پس ببازد در نهايت
پر پیچ و خم بود و به زانوی ملائک
شد صاف آن زلف مجعد در نهایت
چون خورد با شهد شهادت اشهدش را
موته برایش گشت مشهد در نهایت
هر آدم عیار شد طیار در عرش
چون بر نمازش شد مقید در نهايت
بی دست دارد دستگیری, با ابالفضل
این جمله هم می شد موکد در نهایت
بعد از شما که خلق و خلقت چون نبی بود
اکبر شود تکرار احمد در نهایت
حالا رسیده روضه در آن جا که اکبر؛
آمد به بابا آه رو زد در نهایت
آن جا که شد اکبر برای حال بابا
در ماندن و رفتن مردد در نهایت
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
اي كاش ميشد پيش ما مادر بماند
مادر بماند نور پيغمبر بماند
تنها نمي ماند پدر با بودن او
يارب مدد دلگرمي حيدر بماند
از واژه ي ديوار و در بيزار هستم
رد ميشوم تا روضه هاي در بماند
پيش گل ما غنچه ي نشكفته اي بود
حق اش نبود اين غنچه كه پرپر بماند
لعنت به آنكه پيش ما زد مادرم را
تا مدتي را گوشه ي بستر بماند
پهلو،كمر،بازو،سر او درد دارد
بايد دو چشمم تا قيامت تر بماند
فكر خودش كه نه،به فكر ماست مادر
محسن فدائي كرد تا اصغر بماند
زحمت نكش من پيرهن لازم ندارم
بگذار تا بي پيرهن پيكر بماند
بگذار اصلأ موي من آشفته باشد
پس مادري هايت براي سر بماند
در خانه ي خولي برايم مادري كن
اي كاش تا آن روزها مادر بماند...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
خودم دیدم گلم افتاد ای داد
زدم از سوز دل فریاد ای داد
زدم هی دست پشت دست و گفتم
شدم بی فاطمه ای داد ای داد...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
بعد از آن آتش زدن در آن در سابق نشد
نه فقط در بلكه منبر منبر سابق نشد
محضر قرآن ناطق كوثرش را مي زدند
پس اين ترتيب كوثر كوثر سابق نشد
فاطمه شد يك تنه لشگر ولي،رد ميشوم
لشگر حيدر دگر آن لشگر سابق نشد
حضرت صديقه ي كبري دوچندان شد غم اش
دست او وقتي كه يار و ياور سابق نشد
دست بالا بردنش سخت است حتي در قنوت
حضرت ام ابيها مادر سابق نشد
تا قيامت مرتضي شد داغدار فاطمه
حال و روزش حال و روز حيدر سابق نشد...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
صلات من قيام من تو هستي
فقط ختم كلام من تو هستي
سلامم بي جواب مونده تو كوچه
جواب هر سلام من تو هستي...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
درد من اين روزها از درد پهلو بدتر است
دردهاي مرتضي از درد بازو بدتر است
حال من خوب است وقتي خوب باشد حال او
حال من وقتي بگيرد سر به زانو بدتر است
گوئيا مانده سلامش بي جواب اين روزها
تازه وقتي بشنود حرف دو پهلو بدتر است
كاش ميزد بي حيا خنجر فقط از پشت سر
خنجر از اين نامسلمان خوردن از رو بدتر است
من براي او فقط اينقدر گريه ميكنم
از تمام دردهايم گريه ي او بدتر است
ميكشم بار غم حيدر به تنهائي به دوش
درد من اين روزها از درد پهلو بدتر است...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
فاطمه هستي حق بود كه تكرار نشد
چشم حق بود كه در ديدن حق تار نشد
فاطمه كيست؟همان باعث خلق دو جهان
خلق جز خاطر او احمد مختار نشد
بود علي فاطمه و فاطمه هم بود علي
مهر او خرج كسي جز شه ابرار نشد
او همان حبل متين است كه حق فرموده
آنكه زد چنگ به اين حبل گرفتار نشد
ديد آزار فقط از در و از همسايه
با وجودي كه دمي باعث آزار نشد
گر چه از درد نمي رفت به خواب اين مدت
كسي از درد و غم فاطمه بيدار نشد
ديد مشغول نگاه است به مادر زينب
پا شد اين بار ولي دست به ديوار نشد
از خدا جاي شفا مرگ خودش را ميخواست
روي پا از غم او حيدر كرار نشد...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
دلم از ديدن كوچه مي گيره
شبيه اون كه تو زندون اسيره
به جا اينكه بگي عجل وفاتي
دعا كن تا مغيره زود بميره...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
آنكه خسته شده از درد منم بعد از اين
نيست اميد به بهتر شدنم بعد از اين
بسكه لاغر شده ام سايه اي از من مانده ست
طلب مرگ فقط شد سخنم بعد از اين
ديگر از گريه ي من خسته شده همسايه
بنوسيد غريب وطنم بعد از اين
قبل از اين چهره ي زيباي حسن خندان بود
نگران دل خون حسنم بعد از اين
با همين دست كه سخت است از آن كار كشم
دلخوش از بافتن پيرهنم بعد از اين
تا به امروز كه گريان علي بودم و بس
سخت گريان شه بي كفنم بعد از اين...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
هم فلاني با لگد كوبيدنش در را شكست
هم پليد بي حيا پشت پيمبر را شكست
بشكند پايش خدا لعنت كند آن پست را
ضربه اي كه زد به در پهلوي مادر را شكست
بايد از اينجا به بعد روضه را رد شد كمي
ديدن صديقه آنجا بغض حيدر را شكست
يك تنه پاي امامش ايستاده فاطمه
حيدرانه قدرت آن قوم كافر را شكست
قنفذ آمد با مغيره تازيانه با قلاف
دست اين دو يك به يك آيات كوثر را شكست
باز هم حيدر به داد مردم عالم رسيد
صحبت از نفرين زهرا پاي منبر را شكست
داشت بر مي گشت از مسجد غريبانه علي
بسكه سنگين است اين غم عاشقي سر را شكست...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
دست ميگيري براي كار بر زانو چرا
من كه هستم خانه را خود ميزني جارو چرا
دسته ي دستاس شد شرمنده ي دستان تو
كار داري ميكشي اينقدر از بازو چرا
با وجودي كه گذشت از عمر تو هجده بهار
ميزند شمع وجود اطهرت سوسو چرا
من نديدم پلك روي هم گذاري تا به صبح
ميشوي دائم از اين پهلو به آن پهلو چرا
پيش بابا راه كمتر ميروي اين روزها
هست بابا محرمت،از او گرفتي رو چرا
بيشتر شانه به گيسوي برادر ميزدي
شانه كمتر ميزني ديگر به آن گيسو چرا
ميشود پيراهنش را من ببافم جاي تو
مي نمائي اينقدر اين پيرهن را بو چرا
بسكه هر آن فكر او هستي برايم شد سوال
پس كفن نگذاشتي مادر براي او چرا...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
مينويسم با سرشك ديده ام يكسر حسين
عالمي دلداده و در اين ميان دلبر حسين
آمدم باشم كنيز حيدر و اولاد او
شد فقط ذكر لبم تا لحظه ي آخر حسين
دور او گردانده ام قنداقه ي عباس را
بود اباالفضلم غلام و سيد و سرور حسين
يك پسر دارم فقط آن هم حسين ابن علي ست
حل شده عباس من از روز اول در حسين
هم خودم هم چهار فرزندم فداي اصغرش
گريه بايد كرد تا روز قيامت بر حسين
بي كفن بي پيرهن عريان بدن دور از وطن
سيد العطشان غريب و شاه بي لشگر حسين
لعنت حق بر سنان و بجدل و خولي و شمر
خورد از آنها تير و سنگ و نيزه و خنجر حسين
جار خواهم زد ميان گريه هايم در بقيع
اي عزيز فاطمه اي كشته ي بي سر حسين...
#محسن_صرامی
@raziolhossein