#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام
#مجلس_یزید #مقتل
◾️ سنگدلتر از يزید (لعنه الله) ندیدم ...
... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق...
✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سختدلتر و كافرتر و مشركتر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مىگفت: كاش کشتهشدگانِ ما در جنگ بدر مىديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ...
📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣
@raziolhossein
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام
#مجلس_یزید #مقتل
◾️ سنگدلتر از يزید (لعنه الله) ندیدم ...
... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق...
✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سختدلتر و كافرتر و مشركتر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مىگفت: كاش کشتهشدگانِ ما در جنگ بدر مىديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ...
📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مقتل #بعد_شهادت
💔«اُمّأیمَن» که اینگونه طاقت ندارد؛ دیگر خدا رحم کند به دل مولا ...
در نقلی آمده است:
📋 أَنَّ أُمَّ أَيْمَنَ لَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ سلاماللهعلیها حَلَفَتْ أَنْ لَا تَكُونَ بِالْمَدِينَةِ
▪️وقتی حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید،«امّاَیمن» سوگند خورد که دیگر در مدینه نماند؛
📋 إِذْ لَا تُطِيقُ النَّظَرَ إِلَى مَوَاضِعَ كَانَتْ فِيهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَكَّةَ
👈 زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محلهایی که حضرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» در آنجا بود را نداشت. لذا از مدینه خارج شد و به سوی مکّه حرکت کرد....
📚 الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۳۰
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه_مقتل #مقتل #بعد_شهادت
💔يقولون فعظم ذلك على عمار وسلمان و المقداد
وأبي ذر واجتمعوا في المسجد ثم بعثوا إليه
عمار بن ياسر ليكلمه، يقول عمار: دخلت على
أميرالمؤمنينوجدتهجالساًجلسةالحزينالكتيب،
واضعاً رأسه بين ركبتيه، دموعه جارية،الحسن
والحسين بين يديه، وزينب وأم كلثوم عنده،
ينظر إليهم ودموعه جارية فاختنقت بعبرتي
لما رأيته، قلت: مولاي أراكم تأمرون الناس
بالصبر وتجزعون قال : يا عمار إن الصبر عمن
فقدته لعزيز، يا عمار إني فقدتُ رسولاللهبفقد
فاطمة، يا عمار كانت لي فاطمة عزاء وسلوى
بعد رسول الله، كانت إذا مشت حكت كريم
قوامه وإذا نطقت ملأت سمعي بكلامه يا عمار
والذي آلمني إني لما وضعتهاعلىالمغتسلرأيت
ضلعاً من أضلاعهامكسوراًومتنهااسودمنضرب
السياط، يا عمار وكانت تُخفيعلي ذلك لألا
أحزن و يشتدّ وجدي.
صاحت والدمع سكاب
يا فضة الضلع مني انصاب
میگویند اینخبر [مصائب حضرت زهرا علیها
السـلام] بـر عمار، سلمان، مقداد و ابوذر بسیـار سنگین آمد. آنها در مسجد جمع شدند و عمار
یاسر را فرستادنـد، تا با امیرالمؤمنین صحبـت
کند. عمار میگوید که وقتی وارد خانه شدم،
دیدم امیرالمؤمنین نشسته است، مانند کسـی
کـه اندوه سنگینـی بر او چیره شده، سـرش را
بین زانوهایش گذاشتـه و اشک میریـزد. امام
حسن و حسین -علیهما السلام- در مقابل مولا
نشسته بودند و زینب و ام کلثـوم در کنـارش
بودند. به آنها نگاه میکرد و اشک میریخت.
عمار ادامه میدهد: وقتی این صحنه را دیدم،
بغضم گرفت و با گریه گفتم: مولای من، شما
مردم را به صبر امر میکنید، اما حالا خودتان
بیتابی میکنید؟ حضرت فرمودند: ای عمار!
صبر بر کسی که از دست دادهام بسیار دشوار
است. ای عمار، من با فقدان فاطمه، رسول
خدا -صلیاللهعلیهوآله- را از دست دادهام.
ای عمار! فاطمه پس از رسول خدا تسلی و
آرامش من بود. وقتی راه میرفت، مرا به یاد
قامت رسول خدا میانداخت و وقتی سخن
میگفت، گوشم از صدای او پر میشد، گویی
رسول خدا سخن میگوید.
ای عمار، آنچه بیش از همه دلم را به درد آورد،
این بود که وقتی بدن او را برای غسل آماده
کردم، دیدم یکی از دندههایش شکسته و
پشتش از ضرب تازیانهها سیاه شده است.
ای عمار، او این دردها را از من پنهان میکرد
تا مبادا اندوهگین شوم یا دلتنگیام شدت گیرد.
و گویا زهرا -سلام الله عليها- با اشک میگفت:
“ای فضه، دندهام شکسته شد!”
📚 العبرة الساکتة، دهینی، ج۲، ص۸۱
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#مقتل_فاطمیه #مقتل #بعد_شهادت
💔علی جان به خانه برگرد!
و ظل يأتـي ليلاً إلـى زيـارة قبـر فاطمة كـمـا
أوصته. في ليلة من الليالي وبينما هو عندها
وإذ به يسمع صوت فاطمة يا ابن العم إرجع
إلى الدار، وانظر إلى حال أولادي. رجع أمير
المؤمنين مهرولاً إلىداره، وجدالحسينواقفاً
عندبابالدار و هو يخاطب أمه فاطمة بلسان
الحال: الموت قِدَامِكَ خَدوني ضِلْعِكَ ذَوَّبُنِي..
و أمیرالمؤمنین(صلوات الله علیه)شب ها بـه دیـدار قبـر حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
میرفت، همانطور که بهاو وصیت کرده بود،
در یک شب و در حالی که در کنار قبر او بود،
ناگهان صدای حضرت فاطمهرا شنید: «ای پسرعمو، به خانه برگرد و به حال فرزندان من نگاه کن.»
امیرالمؤمنین به سرعت به خانـه برگشـت و
امام حسین(صلوات الله علیه)را دیـد کـه در کـنـار در ایستـاده و بـازبان حال بهمادرش فاطمه را خطاب میکند:
«مادرم، دور نشو، به من نگاه کن، تـو رفتـی و
مـن از تـو جـدا شدم، دور نشـو، قلبم در آتـش
است، من حسینم، ای مادر دهر مرا یتیم کرده
و بـه مـن آسیـب رسانـده، ای مادر تـو مـرا در
آغوش بگیر؛ کجا باید تو را پیدا کنم؟ تو، مـرا
بهآغوش بکش؛ پهلوی تو مرا از هم میپاشد.»
📚 العبرة الساکتة، دهینی، ج۳، ص۴۰
@raziolhossein