#روایتگری_بانوان
سنگری دارم که نامش خانه است
هستی من حفظ این کاشانه است
پشت سنگر چای را دم کرده ام
من خبرها را کمی کم کرده ام
دور کردم خانه را از اضطراب
خوانده ام با بچه ها هر شب کتاب
در هیاهو و صدا از روبرو
میروم آرام و میگیرم وضو
کودکم بالا رود بر دوش من
افسرِ آینده در آغوش من
بوی عطر قورمه سبزی شد بلند
سنگرم را دور کردم از گزند
روزها گل های من سرزنده اند
دشمنان کشورم بازنده اند
میدهد آزارشان لبخند ما
روسری ها میشود سربند ما
مادری را دوست دارم مثل نور
گرم هستم، عاشق و سنگ صبور
کودکم بر دامن سبزم پرید
پرچم زیبای ایران را کشید
دخترم بازی کند در جانماز
شکر میگویم خدا را در نماز
عشق و ایمان غصه را سرکوب کرد
حال فرزندان من را خوب کرد
زندگی جاری ست در میدان جنگ
میزنم هر روز بر این خانه رنگ
جنگ تحمیلی نشان ضعف نیست
حاضر میدان بزمِ رزم کیست؟
درس مادر بودنم را خوانده ام
پای این سنگر تماما مانده ام
دست هایم روبه سوی آسمان
میهنم تا آخرش زیبا بمان...🌱
#زهره_قاسمی
#هر_خانه_یک_سنگر
#تا_آخر_ایستاده_ایم
📍 رسانه بهعلاوههم
🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇
🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3