هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
قسمتی از رمان ٭❥درپیچشمانتو٭❥ 😍
•••••••••••••••••••••♔♚♔•••••••••••••••••••
#دوست داشتم بیشتر #نگاش کنم ولی #حیام
بهم این #اجازه رو نمیداد❌😒😐
که با صدای اون #اقای به ظاهر منشی به خودم اومدم! 🤔
_خانم(...) !
رفتم جلو و پرسیدم:
+بله؟! 🤨
_برید اتاق اقای #توسلیان!!
+آااا.... بله #چشم! 🙂
یکی رم صدا زد که بیادو #راهو نشونم بده...
رفتم جلو در اتاق در زدم 🚪
_بفرمایید! ☺️
رفتم داخل کع همون طوری که ایستاده بودم #خشکم زد...... 🤭😯🙄😳
____________🌺🌺🌺_______________
بهنظرتونکیتواتاقبود؟؟ 🤔🤔
اگه میخوای ادامه شو بخونی بزن تو لینک زیر↓ 👌🏻❤️🌱
https://eitaa.com/joinchat/2641887402C165bfb2713
#هیجانی★٭
#عاشقانه★٭
#شهدایی★٭
#مذهبی★٭
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
#_قسمتی_از_پارت😅🖤
نگاهی به آراد کردم که با خنده گفت :
_ نمیشه یکم #قربون صدقه ما هم برید ؟!
اروم خندیدم و گفتم :
_ وقتی که یه آقای خوشتیپِ ، جذابه #چشم آسمونی کنارم نشسته حرفی برای گفتن می مونه ؟!😅
آراد با خنده گفت :
_ میبینم که رو خودت خوب کار کردی #چشمکی زد و اروم تر ادامه داد :
_ پس آماده ای ؟!🤭
لبم رو به دندون گرفتم که گفت :
_ #خجالتی بشی که جلو همه وارد عمل میشم ، خود دانی !
با خنده چشم غره ای بهش رفتم ... چند دقیقه گذشت که ....🤤
برلی خوندن ادامه این رمان جذاب #جفتپا بپر رو لینک 😂😉👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/eshghdardesarsas
عشق دردسر ساز 🙈💚
#_عاشقانه_هیجانی 😍🌸
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده دو شنبه یا زهرا
قسمتی از رمان ٭❥درپیچشمانتو٭❥ 😍
•••••••••••••••••••••♔♚♔•••••••••••••••••••
#دوست داشتم بیشتر #نگاش کنم ولی #حیام
بهم این #اجازه رو نمیداد❌😒😐
که با صدای اون #اقای به ظاهر منشی به خودم اومدم! 🤔
_خانم(...) !
رفتم جلو و پرسیدم:
+بله؟! 🤨
_برید اتاق اقای #توسلیان!!
+آااا.... بله #چشم! 🙂
یکی رم صدا زد که بیادو #راهو نشونم بده...
رفتم جلو در اتاق در زدم 🚪
_بفرمایید! ☺️
رفتم داخل کع همون طوری که ایستاده بودم #خشکم زد...... 🤭😯🙄😳
____________🌺🌺🌺_______________
بهنظرتونکیتواتاقبود؟؟ 🤔🤔
اگه میخوای ادامه شو بخونی بزن تو لینک زیر↓ 👌🏻❤️🌱
https://eitaa.com/joinchat/2641887402C165bfb2713
#هیجانی★٭
#عاشقانه★٭
#شهدایی★٭
#مذهبی★٭
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز سه شنبه یا زهرا
#_قسمتی_از_پارت😅🖤
نگاهی به آراد کردم که با خنده گفت :
_ نمیشه یکم #قربون صدقه ما هم برید ؟!
اروم خندیدم و گفتم :
_ وقتی که یه آقای خوشتیپِ ، جذابه #چشم آسمونی کنارم نشسته حرفی برای گفتن می مونه ؟!😅
آراد با خنده گفت :
_ میبینم که رو خودت خوب کار کردی #چشمکی زد و اروم تر ادامه داد :
_ پس آماده ای ؟!🤭
لبم رو به دندون گرفتم که گفت :
_ #خجالتی بشی که جلو همه وارد عمل میشم ، خود دانی !
با خنده چشم غره ای بهش رفتم ... چند دقیقه گذشت که ....🤤
برلی خوندن ادامه این رمان جذاب #جفتپا بپر رو لینک 😂😉👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/eshghdardesarsas
عشق دردسر ساز 🙈💚
#_عاشقانه_هیجانی 😍🌸
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
قسمتی از رمان ٭❥درپیچشمانتو٭❥ 😍
•••••••••••••••••••••♔♚♔•••••••••••••••••••
#دوست داشتم بیشتر #نگاش کنم ولی #حیام
بهم این #اجازه رو نمیداد❌😒😐
که با صدای اون #اقای به ظاهر منشی به خودم اومدم! 🤔
_خانم(...) !
رفتم جلو و پرسیدم:
+بله؟! 🤨
_برید اتاق اقای #توسلیان!!
+آااا.... بله #چشم! 🙂
یکی رم صدا زد که بیادو #راهو نشونم بده...
رفتم جلو در اتاق در زدم 🚪
_بفرمایید! ☺️
رفتم داخل کع همون طوری که ایستاده بودم #خشکم زد...... 🤭😯🙄😳
____________🌺🌺🌺_______________
بهنظرتونکیتواتاقبود؟؟ 🤔🤔
اگه میخوای ادامه شو بخونی بزن تو لینک زیر↓ 👌🏻❤️🌱
https://eitaa.com/joinchat/2641887402C165bfb2713
#هیجانی★٭
#عاشقانه★٭
#شهدایی★٭
#مذهبی★٭
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
#_قسمتی_از_پارت😅🖤
نگاهی به آراد کردم که با خنده گفت :
_ نمیشه یکم #قربون صدقه ما هم برید ؟!
اروم خندیدم و گفتم :
_ وقتی که یه آقای خوشتیپِ ، جذابه #چشم آسمونی کنارم نشسته حرفی برای گفتن می مونه ؟!😅
آراد با خنده گفت :
_ میبینم که رو خودت خوب کار کردی #چشمکی زد و اروم تر ادامه داد :
_ پس آماده ای ؟!🤭
لبم رو به دندون گرفتم که گفت :
_ #خجالتی بشی که جلو همه وارد عمل میشم ، خود دانی !
با خنده چشم غره ای بهش رفتم ... چند دقیقه گذشت که ....🤤
برلی خوندن ادامه این رمان جذاب #جفتپا بپر رو لینک 😂😉👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/eshghdardesarsas
عشق دردسر ساز 🙈💚
#_عاشقانه_هیجانی 😍🌸
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده دو شنبه یا زهرا
قسمتی از رمان ٭❥درپیچشمانتو٭❥ 😍
•••••••••••••••••••••♔♚♔•••••••••••••••••••
#دوست داشتم بیشتر #نگاش کنم ولی #حیام
بهم این #اجازه رو نمیداد❌😒😐
که با صدای اون #اقای به ظاهر منشی به خودم اومدم! 🤔
_خانم(...) !
رفتم جلو و پرسیدم:
+بله؟! 🤨
_برید اتاق اقای #توسلیان!!
+آااا.... بله #چشم! 🙂
یکی رم صدا زد که بیادو #راهو نشونم بده...
رفتم جلو در اتاق در زدم 🚪
_بفرمایید! ☺️
رفتم داخل کع همون طوری که ایستاده بودم #خشکم زد...... 🤭😯🙄😳
____________🌺🌺🌺_______________
بهنظرتونکیتواتاقبود؟؟ 🤔🤔
اگه میخوای ادامه شو بخونی بزن تو لینک زیر↓ 👌🏻❤️🌱
https://eitaa.com/joinchat/2641887402C165bfb2713
#هیجانی★٭
#عاشقانه★٭
#شهدایی★٭
#مذهبی★٭
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
قسمتی از رمان ٭❥درپیچشمانتو٭❥ 😍
•••••••••••••••••••••♔♚♔•••••••••••••••••••
#دوست داشتم بیشتر #نگاش کنم ولی #حیام
بهم این #اجازه رو نمیداد❌😒😐
که با صدای اون #اقای به ظاهر منشی به خودم اومدم! 🤔
_خانم(...) !
رفتم جلو و پرسیدم:
+بله؟! 🤨
_برید اتاق اقای #توسلیان!!
+آااا.... بله #چشم! 🙂
یکی رم صدا زد که بیادو #راهو نشونم بده...
رفتم جلو در اتاق در زدم 🚪
_بفرمایید! ☺️
رفتم داخل کع همون طوری که ایستاده بودم #خشکم زد...... 🤭😯🙄😳
____________🌺🌺🌺_______________
بهنظرتونکیتواتاقبود؟؟ 🤔🤔
اگه میخوای ادامه شو بخونی بزن تو لینک زیر↓ 👌🏻❤️🌱
https://eitaa.com/joinchat/2641887402C165bfb2713
#هیجانی★٭
#عاشقانه★٭
#شهدایی★٭
#مذهبی★٭
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
#_قسمتی_از_پارت😅🖤
نگاهی به آراد کردم که با خنده گفت :
_ نمیشه یکم #قربون صدقه ما هم برید ؟!
اروم خندیدم و گفتم :
_ وقتی که یه آقای خوشتیپِ ، جذابه #چشم آسمونی کنارم نشسته حرفی برای گفتن می مونه ؟!😅
آراد با خنده گفت :
_ میبینم که رو خودت خوب کار کردی #چشمکی زد و اروم تر ادامه داد :
_ پس آماده ای ؟!🤭
لبم رو به دندون گرفتم که گفت :
_ #خجالتی بشی که جلو همه وارد عمل میشم ، خود دانی !
با خنده چشم غره ای بهش رفتم ... چند دقیقه گذشت که ....🤤
برلی خوندن ادامه این رمان جذاب #جفتپا بپر رو لینک 😂😉👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/eshghdardesarsas
عشق دردسر ساز 🙈💚
#_عاشقانه_هیجانی 😍🌸
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده دو شنبه یا زهرا
قسمتی از رمان ٭❥درپیچشمانتو٭❥ 😍
•••••••••••••••••••••♔♚♔•••••••••••••••••••
#دوست داشتم بیشتر #نگاش کنم ولی #حیام
بهم این #اجازه رو نمیداد❌😒😐
که با صدای اون #اقای به ظاهر منشی به خودم اومدم! 🤔
_خانم(...) !
رفتم جلو و پرسیدم:
+بله؟! 🤨
_برید اتاق اقای #توسلیان!!
+آااا.... بله #چشم! 🙂
یکی رم صدا زد که بیادو #راهو نشونم بده...
رفتم جلو در اتاق در زدم 🚪
_بفرمایید! ☺️
رفتم داخل کع همون طوری که ایستاده بودم #خشکم زد...... 🤭😯🙄😳
____________🌺🌺🌺_______________
بهنظرتونکیتواتاقبود؟؟ 🤔🤔
اگه میخوای ادامه شو بخونی بزن تو لینک زیر↓ 👌🏻❤️🌱
https://eitaa.com/joinchat/2641887402C165bfb2713
#هیجانی★٭
#عاشقانه★٭
#شهدایی★٭
#مذهبی★٭
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز سه شنبه یا زهرا
#_قسمتی_از_پارت😅🖤
نگاهی به آراد کردم که با خنده گفت :
_ نمیشه یکم #قربون صدقه ما هم برید ؟!
اروم خندیدم و گفتم :
_ وقتی که یه آقای خوشتیپِ ، جذابه #چشم آسمونی کنارم نشسته حرفی برای گفتن می مونه ؟!😅
آراد با خنده گفت :
_ میبینم که رو خودت خوب کار کردی #چشمکی زد و اروم تر ادامه داد :
_ پس آماده ای ؟!🤭
لبم رو به دندون گرفتم که گفت :
_ #خجالتی بشی که جلو همه وارد عمل میشم ، خود دانی !
با خنده چشم غره ای بهش رفتم ... چند دقیقه گذشت که ....🤤
برلی خوندن ادامه این رمان جذاب #جفتپا بپر رو لینک 😂😉👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/eshghdardesarsas
عشق دردسر ساز 🙈💚
#_عاشقانه_هیجانی 😍🌸
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز سه شنبه یا زهرا
#_قسمتی_از_پارت😅🖤
نگاهی به آراد کردم که با خنده گفت :
_ نمیشه یکم #قربون صدقه ما هم برید ؟!
اروم خندیدم و گفتم :
_ وقتی که یه آقای خوشتیپِ ، جذابه #چشم آسمونی کنارم نشسته حرفی برای گفتن می مونه ؟!😅
آراد با خنده گفت :
_ میبینم که رو خودت خوب کار کردی #چشمکی زد و اروم تر ادامه داد :
_ پس آماده ای ؟!🤭
لبم رو به دندون گرفتم که گفت :
_ #خجالتی بشی که جلو همه وارد عمل میشم ، خود دانی !
با خنده چشم غره ای بهش رفتم ... چند دقیقه گذشت که ....🤤
برلی خوندن ادامه این رمان جذاب #جفتپا بپر رو لینک 😂😉👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/eshghdardesarsas
عشق دردسر ساز 🙈💚
#_عاشقانه_هیجانی 😍🌸