#وقایععاشورا 🏴
حسین صبحگاه از خانه اش بیرون آمد تا از اخبار آگاه شود مروان به حضرت برخورد و عرض کرد ای اباعبدالله من خیرخواه تو ام مرا اطاعت کن تا موفق شوی
حسین فرمود خیر خواهی ات چیست بگو تا بشنوم؟
مروان گفت من تورا به بیعت با یزید فرمان میدهم که برای دین و دنیایت بهتر است
حسین فرمود انا الله و اناالیه راجعون هنگامی که امت به سرپرستی کسی چون یزید گرفتار شوند باید با اسلام وداع کرد از جدم رسول خدا شنیدم که فرمود خلافت بر آل ابوسفیان حرام است
گفت و گو میان آن حضرت و مروان به درازا کشید تا اینکه مروان خشمگینانه بازگشت.
____🏴____
علی بن موسی بن جعفربن محمد بن طاووس مولف این کتاب میگوید:
آنچه ما ثابت کرده ایم و به آن رسیده ایم این است که #حسین به سرانجام کار
خویش آگاه بود و وظیفه اش همان بود که با صلابت انجام داد اکنون نمونه هایی از آگاهی آن حضرت بر #شهادت خود را ذکر میکنیم؛
عده ای که آنان را در کتاب اغیاث سلطان و سکان الثری نام برده ام برای من روایت کرده اند از ابو جعفر محمد بن بابویه قمی در کتاب امالی که مفضل بن عمر از امام صادق از پدرش از جدش نقل کرده است: که روزی حسین بن علی ابن ابی طالب بر امام حسن وارد شد هنگامی که نگاهش به او افتاد گریست امام حسن پرسید که چه چیزی تو را به گریه انداخت؟
گفت برای آنچه به سرت می آید می گریم
امام حسن فرمود: که آنچه بر سر من می اید سمی است که با نیرنگ به من میخورانند و با آن کشته میشوم ولی روزی مانند روز شهادت تو نیست یا اباعبدالله !
#سیهزار نفر که ادعا میکند از امت جد ما محمد هستند و #اسلام را بر خود میبندند گرد تو می آید و بر کشتن تو وریختن خونت و #اسارت فرزندانت و زنانت و غارت اموالت اجتماع میکنند در این هنگام خداوند بر بنی امیه #لعنت میرساند و آسمان خون و خاکستر میبارد و همه چیز حتی حیوانات وحشی و ماهیان دریا میگریند.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتسومنشردهید
#امام_حسین
#محرم
ــــــ🏴ـــــــ
" ڪیفیت #شهادت مسلم و هانے "
چون #مسلم بن عقیل این را شنید، از افصاشدن جایگاهش بر جان خود ترسید،لذا از خانه #مختار بیرون آمد و تصمیم گرفت به خانه هانی بن عروه برود هانی به او پناه داد و رفت آمد شیعیان به مسلم زیاد شد
[از سوی دیگر] عبیدالله بن زیاد نیز جاسوسانی بر او گماشته بود. او هنگامی که فهمیدمسلم در خانه هانی است.
محمد بن اشعث ، اسماء بن خارجه و عمر بن حجاج را فراخواند و گفت: "چه جیز مانع آمدن هانی به حضور ما شده است؟"
گفتند: نمی دانیم می گویند مریض شده است .
گفت: این راشنیده ام ،ولی می گویند بهبود یافته است و بر درخانه اش می نشیند .
اگربدانم مریض است، به عیادتش می رویم . (ص۴۹ )
عبیدالله صبح فردا بردارش عثمان بن زیاد را به جای خود گمارد و به سوی #کوفه شتافت.
هنگامی که به نزد #کوفه رسید، از اسب فرود آمد تا آن که شب شد و شب هنگام وارد کوفه شد.
کوفیان گمان کردند او #حسین علیه السلام است ، از این رو به پیشواز او رفتند و نزدیکترین شدند ، ولی هنگامی که فهمیدند او ابن زیاد است، از اطرافش پراکنده شدند، او نیز وارد کاخ فرمانداری شد و آنجا شب را به صبح رساند.
سپس بیرون آمده ، بر فراز منبر رفت و خطبه ای خواند و آنان ا نسبت به سرپیچی از حاکم تهدید کرد و در قبال فرمانداری وعده احسان داد.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتهفتمنشردهید🏴
#محرم
@refigh_shahid1