ریـــحآن
احساس میکنم دیگه نمیتونم بیشتر از این غمِ کربلا نرفتن رو پنهون کنمُ به رو نیارم ... آقای امام حسین
به قدری تجربه ی جاموندن ، دوری از بینالحرمین و صحنو صحرای اقای نجف دارم که میتونم با هشتکِ اندر احوالاتِ دلتنگی ،سر تیترِ هشتکای ایتا بشم:/
فقط امیدوارم باباعلی و پسرای از گل بهترش به ازای شکسته شدن همزمان استخونای قفسه سینهم ، ی مرهمِ مشتی اون گوشه موشه ها برام درنظر گرفته باشن تا نور بتونه از بین تَرَکا و شکستگیا عبور کنه و زنده نگهم داره :))
#اندراحوالاتدلتنگی
اگه زندگی انقدر سخت نبود
ومعدهم،معدهی آدم بود
الان بهجای غصه
داشتم پیتزا میخوردم.
15.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگیر از دلم ی سراغی :)
#اندراحوالاتدلتنگی
+ انگار یه علی مصفا دائم داره تو
گوشمون میخونه؛ "صبر میکنم دیگه.
صبر نکنم چیکار کنم" :)
بعضی وقتا راه حلش فقط یه زنگه، یه جملهی خوب گفتنه، یه قرار یه ساعتهس، یه ذره پا رو غرور گذاشتنه ولی آدما ترجیح میدن گند بزنن تو هرچی بوده و مفت ببازن معرفتو.
آخرش ثابت میشه که غروبای جمعه
یکی واقعا چیزی به نام گرد دلتنگی
میپاشه رو سطح شهر
دیدی وقتایی که دلت براش تنگ میشه میری سراغ گالری گوشی تا ی عکس آشنا پیدا کنی ؟! دفتراتو میگیردی شاید نوشته ای ازش جا مونده باشه ؟ دلت میخواد زنگ بزنی، تکست بدی یا حتی ی هدیه براش بخری؟! من مطمئنم آیت الله خراسانی هم دلش تنگ شده که گفته؛
سوره توحید بخوانید و ثواب آن را به امام زمان هدیه کنید ؛
جوری ایتا خلوته ک صدا توش میپیچه.
فک کنم کلا یه ادمین مونده ایران
که اونم منم.
#اندراحوالاتدلتنگی
اون لحظهای که از ترس شکستن بغضت یهو ساکت میشی با اختلاف یکی از دردناکترین لحظات زندگیه.
از آدمای ادایی و مزخرف خوشم نمیآد. ازینا که باعث میشن آدم خودش نباشه و خودشونم خودشون نیستن. وانمود کردن به چیزی که نیستی به هر دلیلی خیلی کثافته...
خوشبخت فقط مشهدیا ! همه لذت دنیا رو اونا بردن . فکرشو بکن یهو دلت میگیره ؛
تاکسی . حرم . زیارت . شربتخیار و تمام.
آدم بعضی وقتا نمیفهمه که حال درستو درمونی نداره ، نمیفهمه که بین ی عالمه فکر گیر کرده و فقط به خیالِ خودش زندگی میکنه !
اما من امروز وقتی گیج و حواسپرت شامپو رو ریختم روی مسواک و با عجله به سمت دهنم بردم و بعد فهمیدم چیزی اشتباه شده ، عمق ماجرا رو درک کردم :))
شاید خنده دار بنظر برسه ولی حالِ منو کسی میفهمه که خودش داره باهاش دستو پنجه نرم میکنه ؛ وقتی اونقدر تو فکر غرق شده بودم که با صدای بوق ماشین به خودم اومدمو میشد که نیام و دیگه وجود خارجی نداشته باشم ..
آدم بعضی وقتا نیاز داره به خودش بیاد؛ پشت هم کلاساش رو ، برنامههاش رو کنسل نکنه بهخودش بیاد تا شامپو نزنه رو مسواک تا یهو خودشو وسط خیابون پیدا نکنه آدم باید از خودش بیاد بیرون متوجه زندگی بشه و اتفاقا تو گوشی بخوره و تو همون سوال غمانگیزی که باعث این حالش شده گیر کنه تا جوابش رو پیدا کنه :))))
_آدم با اینکه چاره نداره اما باید بزرگ بشه
مع الحسین ، الی المهدی (2).mp3
35.21M
از من به شما نصیحت؛
این نماهنگو نشنوید ، زندگی کنید :)
#ژلوفنصوتی
روی صحبتم با اون دوستاییِ که با ی نیمچه هدف و برنامه ریزیِ خفن میخوان در آینده ی نچندان دور ی موفقیتِ پدر مادرر بیامرزی و خداپیغمبر راضی داشته باشن ولی خب تایم زیادی از برنامه های روزانهشون رو نمیتونن کنترل کنن یا زمان زیادی تو وقت اضافه از دستشون در میره و به خصوص پشت کنکوری های مشتیِ چنلعه ؛
ریـــحآن
-
ویژگیِ منحصر بفردش بعد از رایگان و دردسترس بودن اینه ک چارتِ هفتگی ، ماهانه و سالانه بهت میده و خب این یعنی تو میتونی ی نتیجه ی کلی از وقت گذاری و زمانبندی هات داشته باشی ک به نوبهی خودش خیلی حسِ شیرین و مفیدیه :)))
دیگه دنبال چی میگردی ؟
ب جا بهونه آوردن و تنبلی های حوصله سربر ، این حجم از گشودگی و فراخ بودنتو جمع و جور کنو بچسب به سازندگی :))))
با امکانات کم ، محرومیت های کوچیک و بزرگِ روحت ، نَفسِ سَرکِشو افسار گسیختهت و کُری خوندن های وقت و بی وقتِ ناامیدی به مذاکره برو و درصورت عدم پذیرش گزینه های ذینفع و نقض قراداد های طرفین ، کُلنگو بردار بکش به بطنِ ویرونه های وجودت و خلاصه ک بساز اون آدمِ موثری رو که هم خودت و هم خدا ازش راضیِ :))))
ریـــحآن
حاویِ سوزش فراوان در ناحیه ی چپ قفسه سینه همراه با خشم و نفرت
درسته صِدام بهت نمیرسه و کاری از دستم برنمیاد ولی برای رهایی از حجم زیادی غم نسب به ظلم وارده ؛ فقط میتونم به آیه ی ۷ سوره اسراء اونجایی ک خدا با صراحت تمامنسبت به نابودی بنی اسرائیل و فسادگری توسط مؤمنین خبر داده ؛ اشاره کنم .
اره عزیزِ زخم دیده ی من؛
وعده ی خدا از هر حقگویی ، حق تره !
ما پیروزی غزه رو خواهیم دید 🇵🇸-
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#وعده_صادق #ایران_قوی #غزه #لبنان
ریـــحآن
#ژلوفنصوتی
اره بابا پس چی فک کردی ؟!
من خیلی وقته بَند و بساطمو ریختم تو ی کوله و راه افتادم ، لب مرز به سربازای خوش سیمای مرزبانی التماس دعا گفتمو مُهرِ دلدادگیو کوفتم رو پاسپورتو زدم ب دلِ نجف :))
از حال و هوای باصفای خونه ی پدری ، پنکه های مزین به شلنگ آبپاش و کاراییِ کولر گازی رو دمای ۲۰ درجه و سایهبونهای بلند و پهناورِ روبرو ایونِ طلایی که بگذریم از سلفی با گنبدِ با شکوه باباعلی و اون فِیسِ خاکیو آفتاب سوختهت ، نمیشه گذشت ؛ دو سه روز اُتراق تو امن ترین نقطه ی کره ی زمین جوری روحمو ابوجارو میکنه که میتونم تا یکسال بدون مصرف هیچ هایپی سرخوش و مَستان بزنم تو گوشِ هرچی خستگیو افسردگیه:)))
الانم تو مشایه پس از سوختگیری با چای غلیظ قیریِ عراقی به سمت گل پسرای بابا علی در حرکتم . اینجا آفتاب سوز سوزی ، دمای ۵۰ درجه و گرمازدگی همش بهونه س حاجی ، ملت در برابر این حجم از محبتِ پدر پسری اُوِردوز میکنن !
ی کَله دارم با سرعت دوایکس جاده خاکیو میگذرونم و مصداق ِ فرو الیالحسین رو تداعی میکنمو تیکه های قلبِ درموندهی از همه جا رونده شده رومیرسونم به دست صاحب و طبیبِ تاولای چرکی و زخم های عفونت کردش :)))
لبخندِ فراموش شده و خاک گرفته بلاخره میشینه رو صورتم و از همین کنج اتاق خوشحالم که بلاخره امانتیم به دست صاحبش رسید :)
#اندراحوالاتدلتنگی