ریـــحآن
-
ویژگیِ منحصر بفردش بعد از رایگان و دردسترس بودن اینه ک چارتِ هفتگی ، ماهانه و سالانه بهت میده و خب این یعنی تو میتونی ی نتیجه ی کلی از وقت گذاری و زمانبندی هات داشته باشی ک به نوبهی خودش خیلی حسِ شیرین و مفیدیه :)))
دیگه دنبال چی میگردی ؟
ب جا بهونه آوردن و تنبلی های حوصله سربر ، این حجم از گشودگی و فراخ بودنتو جمع و جور کنو بچسب به سازندگی :))))
با امکانات کم ، محرومیت های کوچیک و بزرگِ روحت ، نَفسِ سَرکِشو افسار گسیختهت و کُری خوندن های وقت و بی وقتِ ناامیدی به مذاکره برو و درصورت عدم پذیرش گزینه های ذینفع و نقض قراداد های طرفین ، کُلنگو بردار بکش به بطنِ ویرونه های وجودت و خلاصه ک بساز اون آدمِ موثری رو که هم خودت و هم خدا ازش راضیِ :))))
ریـــحآن
حاویِ سوزش فراوان در ناحیه ی چپ قفسه سینه همراه با خشم و نفرت
درسته صِدام بهت نمیرسه و کاری از دستم برنمیاد ولی برای رهایی از حجم زیادی غم نسب به ظلم وارده ؛ فقط میتونم به آیه ی ۷ سوره اسراء اونجایی ک خدا با صراحت تمامنسبت به نابودی بنی اسرائیل و فسادگری توسط مؤمنین خبر داده ؛ اشاره کنم .
اره عزیزِ زخم دیده ی من؛
وعده ی خدا از هر حقگویی ، صادق تره !
ما پیروزی غزه رو خواهیم دید 🇵🇸-
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#وعده_صادق #ایران_قوی #غزه #لبنان
ریـــحآن
#ژلوفنصوتی
اره بابا پس چی فک کردی ؟!
من خیلی وقته بَند و بساطمو ریختم تو ی کوله و راه افتادم ، لب مرز به سربازای خوش سیمای مرزبانی التماس دعا گفتمو مُهرِ دلدادگیو کوفتم رو پاسپورتو زدم ب دلِ نجف :))
از حال و هوای باصفای خونه ی پدری ، پنکه های مزین به شلنگ آبپاش و کاراییِ کولر گازی رو دمای ۲۰ درجه و سایهبونهای بلند و پهناورِ روبرو ایونِ طلایی که بگذریم از سلفی با گنبدِ با شکوه باباعلی و اون فِیسِ خاکیو آفتاب سوختهت ، نمیشه گذشت ؛ دو سه روز اُتراق تو امن ترین نقطه ی کره ی زمین جوری روحمو ابوجارو میکنه که میتونم تا یکسال بدون مصرف هیچ هایپی سرخوش و مَستان بزنم تو گوشِ هرچی خستگیو افسردگیه:)))
الانم تو مشایه پس از سوختگیری با چای غلیظ قیریِ عراقی به سمت گل پسرای بابا علی در حرکتم . اینجا آفتاب سوز سوزی ، دمای ۵۰ درجه و گرمازدگی همش بهونه س حاجی ، ملت در برابر این حجم از محبتِ پدر پسری اُوِردوز میکنن !
با سرعت دوایکس جاده خاکیارو میگذرونم و مصداق ِ فرو الیالحسین رو تداعی میکنم. تیکه های قلبِ درموندهی از همه جا رونده شدمو میرسونم به دست طبیبِ تاولای چرکی و زخم های عفونت کردش :)))
لبخندِ فراموش شده و خاک گرفته بلاخره میشینه رو صورتم و از همین کنج اتاق خوشحالم که بلاخره امانتیم به دست صاحبش رسید :)
#اندراحوالاتدلتنگی
حداقل نصف شخصیت هر کدوممون
تو همون شب و روزایی که نمیخوایم
درموردش با هیچکس حرف بزنیم شکل
گرفته.
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من ، نمیارزد به غصه خوردن تو!
-حسینرنجکش