eitaa logo
سواد رسانه و روانشناسی
193 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
49 فایل
سواد رسانه یکی از نیازهای دنیای مدرن است. با سواد رسانه و شناخت اصول روانشناسی به قدرت تحلیل مسلح شوید. برای ارتباط، پیشنهاد، انتقاد و... با شناسه مدیر تماس بگیرید. مدیر: @Vavgh01 #سواد_رسانه کانال حداقل "یک روز در هفته" به روز رسانی می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از مفهوم های مهم در زندگی انسان است ، زیرا بخش بزرگی از اندیشیدن انسان ، خودفریبی یا دیگر فریبی است. انسان در حالت طبیعی‌اش به سمت حقیقت حرکت نمی‌کند و الزامن دوست دار حقیقت نیست. خودش را دوست می دارد و چیزهایی را که به او خدمت می کنند و او را بهتر از آنچه هست نشان می‌دهند و خواسته‌هایش را برآورده می کنند. چیزهایی را دوست می دارد که عامل های تهدید کننده او را شناسایی و نابود می‌کنند. اگر با دقت به رفتارها و تصمیم‌های انسان ها نگاه می کنیم به آسانی متوجه می‌شویم که در زندگی انسانها حقانیت محلی از اعراب ندارد.(اهمیت قابل توجهی ندارد) این که 'حق با کیست' اهمیتی ندارد. مهم این است که چه کسی برنده است. این ، افراد صاحب قدرت ، ثروت ، سلاح یا نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک هستند که مشخص می کنند کدام حقیقت در بوق و کرنا شود و به گوش جهانیان رسانده شود و کدام حقیقت به تمسخر گرفته شود ، مسکوت بماند یا سرکوب شود. مقدمه ی کتاب نویسندگان:
💠حقیقت و فریب در ذهن انسان💠 ذهن انسان از ساختارها و سامانه‌های شگفت‌انگیز تشکیل شده است که جهان بینی و هویتی منحصر به فردی برای شخص ایجاد می کند. ذهن انسان ، ممکن است به راحتی یک امر کاذب را صادق تصور کرده و آن را باور کند. ذهن از یک سو قادر است زیبایی را در کردار های درست ، تشخیص دهد و از سوی دیگر ممکن است چیزی را که آشکارا غیر اخلاقی است، توجیه کند. انسان با ذهنی که دارد از یک سو می تواند از موجوداتی که قابلیت های کمتری دارند ، فراتر برود ، اما از سوی دیگر ممکن است آنچنان سقوط کند که با بی رحمی و خودفریبی اش به نجابت و معصومیت موجودات دیگر توهین کند. شاید سودمندترین تعریف معرفت شناسانه از انسان این باشد که بگوییم : انسان ، حیوان خود فریب است. فریب ، نیرنگ بازی ، سفسطه گری ، وهم زدگی ، جزء بنیادی ترین چیزهایی است که از طبیعت انسان بر می‌آیند ، مگر آنکه انسان با آموختن و تمرین کردن از این حالت طبیعی فاصله بگیرد. اما تحصیلات و سایر عامل‌های اجتماعی ، اغلب به جای آنکه این گرایش های طبیعی را کاهش دهند ، صرفاً جهت شان را تغییر میدهند ، آنها را پیچیده تر و پوشیده تر می کنند و به افراد یاد می‌دهند که چگونه این گرایش ها را به شکل ماهرانه تر و فریبکارانه تر ، جامع عمل بپوشانند . آنچه موضوع را وخیم تر می کند این است که انسان ها علاوه بر اینکه خودشان را به طور غریزی فریب می‌دهند بنابر طبعشان جامعه محور نیز هستند . هر شخص ، فرهنگ و جامعه خودش را خاص می‌بیند و گمان می‌کند که همه ارزش‌ها و تابو هایش و همه باورهای بنیادینش مواجه اند. کلیشه‌ها ، تصویر های کاریکاتوری از امور ، ساده سازی بیش از اندازه ، تعمیم های فراگیر ، توهم ها ، دلیل تراشی ها دو راهی های کاذب و مصادره به مطلوب ها ، بخش اصلی اندیشیدن بسیاری از مردم را تشکیل می دهند ، اگر سر نخ انگیزه‌های آنها را بگیریم و دنبال کنیم به دلبستگی ها و طرح های نامعقول ، حسادت های شخصی ، خود بزرگ بینی و ساده لوحی ها ، در یک کلام به منشاء روانشناختی و فرگشتی خطاهای ذهن یعنی می‌رسیم.
فریبکاران همواره می کشند تا نگذارند برخی نظرگاهها منصفانه به دیگران عرضه شود. افراد با انصاف و متفکران نقاد همواره می کوشند تا بیشترین اطلاعات را به دست آورند و به گسترده‌ترین نظرگاه دست پیدا کنند و خواستار سرکوب شدن هیچ نظرگاهی نیستند. آنچه آنان می‌خواهند این است که عرصه عمومی به جولانگاه نظرگاه های غالب که ممکن است اکثریت جامعه نیز با آنها موافق باشند ، تبدیل نشود و نظرگاه های مخالف نیز ، درست باندازه نظرگاه های غالب در بحث های همگانی شرکت داده شوند . بسیاری وقت‌ها مردم یک جامعه به برخی اطلاعات دسترسی ندارند یا با استدلال‌های کسانی که از نظرگاه های مخالف استدلال می‌کنند آشنا نیستند و به سمت باورهایی (احتمالا پر خطا) گرایش پیدا می‌کنند که اگر اطلاعاتشان کامل بود و به نظرگاه های مخالف دسترسی داشتند به سمت آن گرایش پیدا نمی‌کردند و هستند فریبکارانی که سعی می‌کنند مردم را به سمت چنین باورهایی اعمالی سوق دهند. صاحبان قدرت غالبا مترصد هستند که از زودباوری ، ساده لوحی و آسیب پذیری افراد ضعیف و کسانی که به خوبی آموزش تفکر نقاد ندیده‌اند ، سوء استفاده کنند و متفکران نقاد و با انصاف می خواهند به مردم کمک کنند تا این پدیده و چگونگی آن را بشناسند. آنانکه نامشان را فریب کار می‌گذاریم غالباً خودشان هم قربانی حیله ها و حتی پروپاگاندای خودشان هستند . چه بسا به سبب اینکه اسیر پروپاگاندا و تنگ‌نظری خودشان شده‌اند با ناکامی مواجه می‌شوند . علت ناکامی بسیاری از ملت ها این است که رهبرانشان اسیر توصیف های غیر واقع بینانه از جهان و دشمنانشان هستند ، یکسو نگری افراد فریبکار بر خودشان نیز آشکار نیست.
💠مفهوم مغالطه💠 《بسیار خوب می شد اگر می توانستیم برای هر ترفند (ِ مغالطه آمیز) اسمی کوتاه و مناسب در نظر بگیریم . به طوری که هر گاه کسی از یکی از ترفندها استفاده کند ، بتوانیم او را به خاطر استفاده از آن ترفند سرزنش کنیم.》 در فرهنگ انگلیسی این معانی برای واژه fallacy ( ) آمده است: ➖ فریب حیله و نیرنگ ➖فریب دهنده بودن ، قابلیت گمراه کنندگی ، غیرقابل اعتماد بودن ➖ استدلال فریب دهنده و گمراه کننده ، سفسطه خصوصاً در منطق ، ایراد مادی و غیرمادی که قیاس رافاسد کند ، نیز استدلال سفسطه گرانه ➖تصور وهمی ، خطا خصوصاً خطایی که مبتنی بر استدلال نادرست است. نیز وضعیت فریب خوردگی خطا ➖ ماهیت سفسطه گرانه ، ناصحیح بودن استدلال ، مغلوط بودن و هم آلودگی در فرهنگ بزرگ نیز سخن نیز این معنا برای مغالطه آمده است : ➖مغلطه کردن به غلط انداختن ➖ قیاس نادرستی که به نتیجه درست نمی رسد و نادرستی آن یا از جهت صورت است یا ماده یا هر دو جهت ❌ما از آن رو که انسانیم ، باورهای کاذب داریم و پیش داوری ها ، تصویرهای کلیشه‌ای ، و برداشت‌های نادرست مان را توجیه کرده یا از آنها دفاع می‌کنیم . اما پذیرش این واقعیت برای ما دردناک است. به همین سبب ذهن ما ، راه هایی برای گریز از این درد پیدا کرده است : روانشناسان اسم این راه‌ها را گذاشته اند. کار این ساز و کارهای دفاعی یا واقعیت است. ما این ساز و کارها را ، نه به صورت عمدی و آگاهانه ، بلکه به صورت برنامه‌ریزی نشده و نیمه خود آگاهانه مورد استفاده قرار می‌دهیم. از جمله ساز و کارهای دفاعی که می‌توان به اینها اشاره کرد : ، ، ، سازی ⭕️آیا این امکان وجود دارد که بعضی وقت ها ناخواسته ، نادانسته و غیر مغرضانه مرتکب مغالطه شویم ؟ متاسفانه پاسخ مثبت است .بعضی وقتا مرتکب مغالطه می شویم ، بدون اینکه قصد گول زدن کسی را داشته باشیم. برای تشخیص اینکه کسی صرفاً اشتباه کرده یا عمداً دست به مغالطه زده ، آزمون نسبتاً ساده ای وجود دارد. وقتی کسی در اندیشیدن و استدلال کردن اشتباه می کند. باید اشتباهش را به او نشان دهیم و ببینیم که آیا واقعاً و صادقانه ، تغییر در اندیشیدن و استدلال کردنش ایجاد می‌کند یا نه ؟ اگر به سر جای اولش برگردد یا دست به دلیل تراشی های جدید برای توجیه رفتارش بزند می توانیم نتیجه بگیریم که اشتباهاتش ناخواسته و نادانسته نبوده است بلکه مغالطه هایی بوده اند که به واسطه آنها می‌خواسته به منفعتی دست پیدا کند.