💠قساوت تجزیه طلب
بعد از انقلاب هر گوشه کناری ضدانقلاب و منافقی مانند قارچ سردرمیآورد. از خلق مسلمان حمیدیه و شادگان بگیر تا قشقاییهای شیراز و کوموله ودموکرات در کردستان.
هرجا هم منافقی بود، صفرعلی را آنجا پیدا میکردی.
با بلندشدن حزب کومله و دموکرات در کردستان در اهواز نماند با وجود مخالفت شدید خانواده با اولین گروه اعزامی از اهواز به فرماندهی جانباز محمدرضا بلالی که اسم گروه اعزامی نیز به اسم ایشان شناخته شد خود را به کردستان رساند.
همان روزها، تازه برایش به خواستگاری رفته بودم اتاقی را برایش رنگآمیزی کردم و درحال جاروکشیدن بودم که در چارچوب در اتاق دیدمش گفتم:
- صفرعلی قبل اینکه دیوارها دوباره باد کنن و خراب بشن دست زنت رو بگیر و بیار که این دیوارها عکسات رو خراب نکنن.
خندید و گفت:
-تا این انقلاب را سروسامان نگیره سروسامان نمیخوام.
این را گفت و رفت.
صدام شروع به بمباران کردن بیست و چهارمتری کرده بود. از پاوه تماس گرفت و گفت مراقب خودمان باشیم خبر عملیات همان شب را نیز داد خداحافظی کردیم.
فردا در عملیات بچههای بلالی محاصره شدند با استراتژی خاصی سه نفر از بچهها یعنی صفرعلی و ابراهیم جمالی و چهارمحالی راه را برای عقبنشینی بچهها باز کردند اما خودشان نتوانستند برگردند. بعد از مدتی به دلیل خستگی و ضعف زیاد به خانه ای در یکی از روستاها پناه میبرند اما آنها شهید صفرعلی لاری زاده و شهید جمالی را به ازای ۲۰۰۰هزار تومان پول به حزب دموکرات تحویل دادند.
صفرعلی ۱۱ماه اسیر بود. تمام این مدت را شکنجه شد و از او برای ساخت زندانشان بیگاری کشیدند. آخر سر دموکراتها ۴ بار به او اماننامه دادند، اما صفرعلی همهشان را رد کرد، حتی وقتی به او گفتند از امام برائت بجو و فحاشی کن قبول نکرد و زجر بریدن زبان را به جان خرید و سپس به طرز وحشیانهای بینی و سرش را بریدند و سوزاندند.
۸ تیرماه ۱۳۶۰ جسدش را در جادهای پیدا کردند.
بعد از دیدن جنازه اش دچار فراموشی شدم. تا مدتها فراموشي داشتم و به مرور حافظهام را بدست آوردم هنوز هم لباس سبز پاسداران حالم را دگرگون میکند.
راوی: #کبری_لاری_زاده، خواهر #شهید_صفرعلی_لاریزاده
تنظیم خاطره: #سحر_همه_کسی
🆔 @resanebidari_ir