عاشق محرم و سینهزنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین (علیه السلام) بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا میشد و گردانها به روش سنتی عزاداری میکردند.
بعضی وقتها که دوستان نزدیک در سنگر جمع میشدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینهزنی میکرد.
حاجحسین تا نامی از سیدالشهدا (علیه السلام) میآمد، به پهنای صورت اشک میریخت و از شدت گریه شانههایش میلرزید.
برگرفته از کتاب :جز لبخند چیزی نگفت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#ایستگاه_روایت_شهدا
@revayat_shohada
تدبیر نظامی،
شجاعت کم نظیر،
نظم و ترتیب در امور؛
همه اش از ویژگی های
یک فرمانده نظامی است
اما ...
وقتی خنده های حاج حسین را در کنار نیروهای لشکر امام حسین می بینی،
وقتی نیمه های شب به محل خواب نیروهایش سر میزد و اگر پتوی کسی
کنار رفته بود با آرامش تمام
آن را بر روی او می کشید؛
شاید تفسیرش این باشد که
حاج حسین قبل از فرماندهی لشکر امام حسین،
فرمانده قلبِ نیروها بود.....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#ایستگاه_روایت_شهدا
@revayat_shohada