وا محمدا! چرا هیچ دستی و عَلَمی از هیچ جا به یاری حق بلند نمیشود؟ آیا همه دستها را بریده اند؟ زبانها را نیز؟ پس چرا هیچ فریادی به دادخواهی برنخاسته است؟
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ص ۳۰
هدایت شده از فتح خون
50.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الان خیلی سالِ
که نیست
که نمینویسد؛
که مستند نمیسازد،
اما هنوز هم قلمش زنده است،
صداش زنده است،
و #روایت_فتح ش
و #فتح_خون ش
حرفای زیادی برا گفتن دارد ...
با ما همراه باشید با روایت عاشورایی
#کتاب #فتح_خون
اثر #شهید_سید_مرتضی_آوینی
در کانال فتح خون👇
https://eitaa.com/joinchat/2723218271C0c4791f1a1
فتح خون
الان خیلی سالِ که نیست که نمینویسد؛ که مستند نمیسازد، اما هنوز هم قلمش زنده است، صداش زنده است، و
برا گروهها و دوستانتون ارسال کنید
آل کسا در انتظار خامس خویش اند، تا روز بعثت به غروب عاشورا پایان گیرد و خورشید رحمت نبوی در افق خونین تاریخ غروب کند و شب آغاز شود. شبِ نقمتی که در باطن رحمت حق پنهان بود؛ شبی دراز و دیجور؛ شب ظلمتی که نور تنها از اخترانِ امامت می گیرد، و چقدر این اختران از کره زمین دورند!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ۷۶
🔰@revayateashorai
دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته میرسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود. پس ای دل شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ۶۶
🔰@revayateashorai
و ماییم این جا، بر این سفینه سرگردان آسمانی، در سفری دراز و دشوار... در سفری هزار و چهار صد ساله. اختران نورند، نور مطلق؛ این تویی که اینجا، بر کرانه آسمان، در شب دریغ نور، واماندهای و بال شکسته، و جز سوسویی دور به تو نمیرسد. اما در باطن، این نقمت نیز فرزند رحمتی است که از میان رنج و خون پای بر سیاره زمین مینهد.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ص۷۶
🔰@revayateashorai
ای دل تو چه میکنی؟ میمانی یا میروی؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان، باید پشت به اراده حق نهاد؟
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ص۵۵
آن کدام رنج طاقت فرسایی است که چاهها را رازدارِ نالههای علی علیه السلام کرده است؟ هیچ دیدهای که نخلها بگریند؟
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ص ۳۴
عبادت مشروط کِرم ابریشمی است که در پیله خفه میشود و بالهای رستاخیزی اش هرگز نخواهد رُست.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ص ۱۰۹