eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش حضرت عبدالعظیم حسنی به تخریب حرم امام حسین(ع) سکانسی از فیلم «مسافر ری» به‌مناسبت وفات حضرت شاه عبدالعظیم حسنی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علی اکبر درخشنده
🔴مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر مرحوم استاد فاطمی نیا ♦️تشییع پیکر در تهران: سه‌شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۲۷ - ساعت ۹ صبح از دانشگاه تهران ♦️تشییع و خاکسپاری در قم: سه‌شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۲۷ - ساعت ۱۷ از مسجد امام حسن عسگری (ع) به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه صَلَّی‌اللّٰهُ‌عَلَيْهِ‌ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الشُّهَداءِ ◼️ شهادت مظلومانه حضرت حمزه سيدالشهداء علیه‌السلام تسلیت باد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🏴🏴 سیدالشهدای احد علیه السلام 🔸ایمان و اقرار حضرت حمزه به ولایت «حضرت امیر المومنین علی علیه السلام» در شب شهادتش 🔹شبی که فردای آن پیکار احد بود،رسول خدا عموی خود حمزه را فرا خواند در حالی که امیرالمومنین علیه السلام نیز حضور داشت و فرمود: ای حمزه ، ای عموی پیامبر! به زودی به غیبتی بسیار دور خواهی رفت ، چه می گویی اگر بر خدای تبارک و تعالی وارد شوی و از تو درباره شرایع اسلام و شرط های ایمان سوال کنند ؟ حمزه به گریستن پرداخت و عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما ؛ راهنمایی ام فرما پس پیامبر فرمود: ای حمزه باید مخلصانه شهادت به وحدانیت الهی بدهی و نیز شهادت بدهی که من به حق رسول خدا هستم حمزه عرض کرد شهادت می‌دهم.... پیامبر فرمود باید شهادت بدهی که علی امیرالمومنین است حمزه عرض کرد شهادت دادم و اقرار کردم و ایمان آوردم و تصدیق نمودم پیامبر فرمود باید شهادت بدهی که امامان از نسل علی ، حسن و حسین اند و در ذریه حسین اند حمزه عرض کرد ایمان آوردم و تصدیق کردم پیامبر فرمود باید شهادت بدهی که فاطمه سرور بانوان جهان است حمزه عرض کرد آری تصدیق کردم 📚جانشین پیامبر حضرت استاد آیت الله جاودان مدظله صفحه ۱۵۷ 🥀 نخوه شهادت حضرت حمزه سلام الله علیه🥀 وَ كَانَتْ هِنْدُ بِنْتُ عُتْبَةَ قَدْ أَعْطَتْ وَحْشِيّاً عَهْداً- لَئِنْ قَتَلْتَ مُحَمَّداً أَوْ عَلِيّاً سلام الله علیهم أَوْ حَمْزَةَ لَأَعْطَيْتُكَ رِضَاكَ وَ كَانَ وَحْشِيٌّ عَبْداً لِجُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ حَبَشِيّاً، فَقَالَ وَحْشِيٌّ أَمَّا مُحَمَّدٌ صلی اللّه علیه وآله فَلَا أَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ أَمَّا عَلِيٌّ سلام الله علیه فَرَأَيْتُهُ رَجُلًا حَذِراً- كَثِيرَ الِالْتِفَاتِ فَلَمْ أَطْمَعْ فِيهِ- قَالَ فَكَمَنْتُ لِحَمْزَةَ فَرَأَيْتُهُ يَهُدُّ النَّاسَ هَدّاً- فَمَرَّ بِي فَوَطِئَ عَلَى جُرُفِ نَهَرٍ فَسَقَطَ، فَأَخَذْتُ حَرْبَتِي فَهَزَزْتُهَا وَ رَمَيْتُهُ فَوَقَعَتْ فِي خَاصِرَتِهِ- وَ خَرَجَتْ مِنْ مَثَانَتِهِ مُغَمَّسَةً بِالدَّمِ فَسَقَطَ فَأَتَيْتُهُ- فَشَقَقْتُ بَطْنَهُ وَ أَخَذْتُ كَبِدَهُ وَ أَتَيْتُ بِهَا إِلَى هِنْدٍ فَقُلْتُ لَهَا هَذِهِ كَبِدُ حَمْزَةَ، فَأَخَذَتْهَا فِي فِيهَا فَلَاكَتْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ فِي فِيهَا مِثْلَ الدَّاغِصَةِ فَلَفَظَتْهَا وَ رَمَتْ بِهَا- فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً فَحَمَلَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى مَوْضِعِهَا، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ سلام الله علیه يَأْبَى اللَّهُ أَنْ يُدْخِلَ شَيْئاً مِنْ بَدَنِ‏ حَمْزَةَ النَّار. 📚تفسير القمي 1/116 لعنة الله علیها،دختر عتبه به وحشی وعده ای داد و به او گفت: اگر محمد و یا علی صلواة الله علیهما و یا حمزه علیه السلام را بکشی ، آنچه تو را خشنود سازد به تو خواهم داد. وحشی ، برده جبیر بن مطعم بود که حبشی بود. وحشی گفت: از پس محمد صلی اللّه علیه وآله بر نمی آیم،علی صلواة الله علیه هم مردی دوراندیش و مراقب است، به او هم فکر نمی کنم،‌ پس در کمین حمزه نشستم. وحشی گفت دیدیم که حمزه ،به شدت به مردم حمله می کند.از جلوی من رد شد و بر لبه نهری گام نهاد،ولی بر زمین افتاد.آن گاه ،نیزه ام را برداشتم و آن را تکان دادم و پرتاب کردم،نیزه ام به لگن خاصره اش خورد و آغشته به خون از شکمش بیرون آمد. او بر زمین افتاد و من ،شکمش را شکافتم و جگرش را در آوردم و آن را به هند لعنة الله علیها دادم و گفتم: این جگر حمزه است. آن را در دهان خود گذاشت و جوید،امّا خداوند آن را در دهان او مانند استخوان زانو سفت گردانید،به ناچار انداخت.آن گاه خداوند فرشته ای را فرستاد ،آن را برداشت و به جای اصلی برگرداند. 👈 سلام الله علیه فرمودند: خداوند نخواست که چیزی از بدن سلام الله علیه داخل آتش جهنم گردد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🎙️ ◼ شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء سلام الله علیه ◼ 👤 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷ اردیبهشت‌ماه ، گرامی باد . 🥀 تاریخ تولد : 1367/02/05 محل تولد : تهران تاریخ شهادت : 26یا 1396/02/27 محل شهادت : حماه - سوریه وضعیت تاهل : مجرد محل مزار شهید : کرج - امام زاده محمد (ع) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔻روایت مادر شهید از سوریه 🔸وقتی که برای اولین بار از محل اقامتمان در سوریه که خارج از شهر بود به همراه نگهبانان برای زیارت حرم حضرت زینب(ع)🕌 حرکت کردیم، تازه اوج ویرانگری های و تروریست‌های تکفیری به روشنی قابل مشاهده بود. 🔹آنها تمام زمین های کشاورزیرا تخریب و ساختمان‌ها را ویران کرده بودند💥 و اثری از زندگی طبیعی دیده نمی شد و غبار غم فضا را در بر گرفته بود😞. در مسیر, هر چند کیلومتر ایست و بازرسی وجود داشت و نیروهای حضوری فعال داشتند در آن لحظه بود که تازه متوجه ارزش در کشورمان🇮🇷 شدم که به پاس خون شهدای جبهه مقاومت و  وجود سربازان دلیر اسلام تامین شده بود و اگر خون جوانان نبود ایران هم مثل سوریه و عراق می‌شد.☝️ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
به نام دوست که هرچه داریم از لطف اوست سلام‌علیکم، سلام بر ارواح طیبه شهدا، سلام بر روح ملکوتی رهبر انقلاب و سلام بر علمدار انقلاب امام خامنه‌ای، اکنون که دارم این نامه را می‌نویسم عازم دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) می‌باشم. از خدا سپاسگزارم که با اینکه رویی سیاه دارم هنوز لیاقت پوشیدن لباس سبز سپاه را دارم و هنوز لیاقت دفاع کردن از این حرم را دارا می‌‌باشم زبان از تشکر عاجز است و عمل اندک چرا که تشکر واقعی با عمل صحیح است. یا حضرت زینب (س) یا حضرت رقیه(س) اگر بارها درراه شما تکه‌تکه شوم یا جانباز شوم هرگز از دفاع شما دست بر نخواهم داشت و امید دارم که این روح پرگناه لیاقت شهادت را داشته باشد می‌دانم که عدم حضور من برای خانواده و دوستانم خیلی سخت است اما آرزوی بنده شهادت بوده و هست چراکه وعده‌ی خداست که می‌فرماید شهدا همیشه زنده‌اند. برادران و خواهرانم همیشه پشتیبان امام خامنه‌ای باشید، فریب دشمن را نخورید چراکه اعتماد قلبی و باور ایمانی بنده این است که ایشان نایب بر حق امام زمان (عج) می‌باشد. دست از حمایت مظلومان برندارید و همواره به فقرا و نیازمندان کمک کنید. مادر عزیزم از زحمات شما هم بی‌نهایت سپاسگزارم حسین جان مبلغ 10000000 ده میلیون تومان را به‌حساب دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی بریزید و سالانه مبلغ یک‌میلیون تومان در اختیار برادر عزیزم و هم‌یگانی و دوست عزیزم برادر بهروز نوری بده تا درراه کاروان راهیان نور خرج کند. خواهران و برادرمان را فراموش نکن و همان روال را در مورد آن‌ها ادامه بده کمک به مسجد امام حسین(ع) و حاج‌آقا دنجی فراموش نشود. مقداری نماز و روزه دارم که باید آن‌ها را ادا کنی. مبلغ یک‌سوم از حقوق خودم را جهت هزینه ایستگاه صلواتی شهدا به نیابت از همه شهدای وطن هر پنجشنبه با مدیریت برادرم حسین انجام شود باشد که قبول حق باشد. ان‌شاءالله خداوند یاور شما باشد حق نگهدار شما باشد عبدالحقیر علیرضا قبادی دوستتان دارم دیدار به قیامت 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب : به قلم نویسندگان : محمدحسین عباسی ولدی و صادق عباسی ولدی سیزدهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم است که توسط انتشارات شهید کاظمی در شهر قم در سال 1398،منتشر شده است. این کتاب نیم‌نگاهی‌ست به زندگی و خاطرات فرمانده شهید مدافع حرم که بعد از مقدمه در شش فصل تدوین شده است و هر فصل عنوانی جداگانه دارد؛ فصول بدین ترتیب است: فصل اول: خانه ؛فصل دوم: دانشگاه ؛ فصل سوم: سپاه؛ فصل چهارم: سوریه؛ فصل پنجم: شهادت و فصل ششم: تصاویر و اسناد 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
برشی متن کتاب که بر روی جلد آمده است : «... وقتی از شهادت علی‌رضا باخبر شدم، همان اندازه حالم خراب شد که خبر شهادت پسرم را شنیدم.» این حرف یک مادر سوری است که علی‌رضا فرمانده دو فرزند شهیدش بود. می‌شود از میان قصه زندگی علی‌رضا، راز تسخیر دل ها را به دست آورد. «من می‌مانم تو برگرد» تلاشی است برای به دست آوردن این راز...» شهید علی‌رضا قبادی متولد 5 اردیبهشت سال 1367 و ساکن کرج، از رزمندگان تخریب‌چی مدافع حرم بود که چندی پیش برای دفاع از حرم آل الله وارد سوریه شد و بعد از جان‌فشانی‌های بسیار در 26 اردیبهشت 96، در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) توسط تروریست‌های تکفیری در حومه دمشق به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
علیرضا به نیازمندان بسیار کمک می‌کرد. چندین وقت پیش یکی از دوستانش از سوریه به او  زنگ زد گفت:خانواده ام  به پول نیاز دارند, علیرضا نیز دو ماه از  حقوق خودش را برای خانواده اش فرستاد.من به او گفتم: مادر جان تو می‌خواهی ازدواج کنی و باید برای خودت پول پس انداز کنی اما او گفت:« عیبی ندارد, حتما به پول احتیاج دارد, او ایران نیست که پول برای خانواده اش بفرستد.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
همرزم شهید👇 🍂ماه رمضان سال ۹۵ بود که باهاش آشنا شدم و شخصیتش خیلی برام جالب بود 🍂یه پسر بسیار متواضع و مومن و پرررکار خستگی ناپذیر و فعال و دغدغه مند هر روز صبح غسل شهادت می کرد و از ۶ صبح میرفت چِک جاده ی حما به اثریا و نزدیکای ساعت ۱۰ میومد و شروع می کرد به آموزش تخریب به نیروها و عصر ها میرفت برای ترمیم میادین مین ... تو آفتاب شدید خرداد ماه سعن و اثریا وسط بیابون و تو گرد و غبار روزشو میگرفت ! 🍂بهش گفتم علیرضا تو که باید نمازتو شکسته بخونی و روزه نگیری و زمستون روزه هارو بگیری چرا جمع میخونی و احتیاطا روزه هاتو میگیری؟ میگفت حاجی تا سال بعد کی مردست کی زنده الان میگیرم بعدا تو تهران قضاشو هم میگیرم! غروبا که میدیدمش لباش خشکِ خشک شده بود و نا نداشت ولی بهیییچ وجه از کارش کم نمیگذاشت ... اگر تو مَقر بود حتما تو نماز جماعت حاضر میشد و کنار نمازاش دعا و مستحباتش براه بود ... یادش بخیر ، بهش گفتم علیرضا منو تو هم سنیم ! من یه دختر ۷ ساله دارم ولی تو چرا هنوز ازدواج نکردی ؟! گفت حاجی هرجا رفتیم کسی با شرایط کاری من موافق نبود ! گفت حاجی تو یه خانم خوب و مومن معرفی کن که با شرایط ماموریتهای من موافق باشه من همین فردا خانوادمو میفرستم در خونشون ... منم با چند نفر درمیون گذاشتم ، ولی دیدم راست میگه هیچ دختری و هیچ خانواده ای حاضر نبود به یک رزمنده مدافع حرم که در سال چند ماه ماموریت میره و هر لحظه ممکنه خبر شهادت اونو بیارن ، زن بده ... عید سال ۹۶ وقتی بعد ۶ ماه دیدمش بقدری دلم براش تنگ شده بود که وقتی بغلش کردم دلم نمیخواست ولش کنم ... خیلیی نور بالا میزد و میگفت حاجی نمازخونه ای که بپا کردی هنوز منتظرته که بیای دوباره رونقش بدی ... منتظرت بودیم ... داداش مهربون و خونگرمم ... دلم خیلییی تنگته علیرضا ... تو هم یادم هستی ؟! تو هم منو پیش دوستای اونطرفیت تعریف میکنی ؟👇 پیش 🥀حاج مسلم و 🥀محمود نریمانی و 🥀ابو احمد و🥀 ابو حامد و 🥀حیدر جلیلوند که هستین از ماها چی میگین ؟ به بدبختی و بی لیاقتیمون نخندین ... شماها بردین ... ماها نتونستیم از دنیامون دل بکنیم ... سلام مارو به سیدالشهدا و بی بی زینب س برسونین و آبرومونو بخرین ... دلم پره ... خیلیییییی ... روحش شادو یادش گرامیباد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani