۲۸ دیماه #سالروز_شهادت
#شهید_اسماعیل_دقایقی فرمانده #لشکر_بدر گرامی باد . 🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
D1736955T13339868(Web).Mp3
462.9K
#بشنوید
#پیشنهاد_دانلود
🍃فرمانده شهید اسماعیل دقایقی
از بیانگذاران سپاه بدر و درنتیجه مدافعان حرم ...
سخنان سردار داود غیاثی راد درباره شهید دقایقی
در شبکه رادیویی ایران
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دفاع_مقدس
#صوت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔸یکی از مجاهدین عراقی میگفت: در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت، پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجاهدین عراقی ودیعههای امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم.
الان خانه هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی.
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔶️رفیق کتاب
اهل مطالعه و رفیق کتاب بود. به هر خانه و پیش هر دوست و آشنایی میرفت، اول کتابی هدیه میکرد. او از تازههای کتاب با خبر بود. کتاب های مناسب کودکان و نوجوانان را نخست خودش مطالعه مینمود و بعد به خانه ما میآورد و با زمینهسازی میگفت که بهتر است چه کتابی را بخوانید.
منبع :مشرق نیوز
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دفاع_مقدس
#معرفی_کتاب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فرزند حاج عماد مغنیه، همان مردی که سال ها از دست جوخه های ترور صهیونیست ها پنهان شده بود اما سرانجام توسط همین ایادی کفر در دمشق و در سال 1386 به شهادت رسید، بسیار ناراحتمان کرد. نه از این بابت که ناراحت باشیم از اینکه سرانجام زندگی این مرد جوان با شهادت پایان یافته نه، به قول شهید آوینی مرگی چونین، برای اولیای خاص خداست و هر مدعی لاف زن، لیاقت پوشیدن ردای شهادت را ندارد. ناراحتی از این باب بود که غبطه خوردیم به حال پسر جوان که دانست چطور حاجتش را از درگاه حضرت حق بگیرد و راهی را برود که خود اراده کرده بود نه سرنوشتی که حتی بادها هم می توانند برای انسانی تصمیم گیری کنند. اما جهاد عماد مغنیه ، معروف به جواد در سال 1991 در لبنان و در خانواده ای مبارز متولد شد. پدرش، عماد مغنیه، نام برادر شهیدش در مبارزه با صهیونیست ها برا برای وی انتخاب کرد. وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود، حضور داشت و پس از شهادت پدرش، رابطه ی تنگاتنگی با سیدحسن نصرالله و سردار سلیمانی داشت، به طوری که برخی این دو بزرگوار را به عنوان پدران معنوی جهاد می دانند. پدر او عماد مغنیه معروف به حاج رضوان بود، کسی که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفت و آن ها نتوانستند او را پیدا کنند. شهید جهاد، چهارمین شهید از خانواده ی مغنیه می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت ، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_بین_الملل
#شهید_مقاومت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
#پیشنهاد_دانلود
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_بین_الملل
#مدافع_حرم
#شهید_مقاومت
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔹خواهر شهید جهاد مغنیه :
مادر من یک زن فوق العاده است. وقتی خبر شهادت بابا رسید، رفت دو رکعت نماز خواند. همه ما را مادرمان آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند، وقتی دید در مواجه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدالله که وقتی شهید شدی، کسی خانواده ایت را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نکردند. همین که یک جمله ما را آن قدر خجالت داد که آرایم شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند. خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور. دلم سوخت وقتی پیکر جهاد را دیدم. مثل بابا شده بود. خون ها را شسته بود ولی جای زخم ها و پارگی ها بود. جای کبودی و خون مردگی ها. تصاویر شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بود. یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم. باز مادر غیرمستقیم ما را آرام کرد. وقتی صورت جهاد را بوسید، گفت: ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده. البته هنوز به اربا اربا نرسیده. لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع). ما هم از خجالت آرام شدیم. بعد هم مادرم خودش توی قبر جهاد رفت. همان قبر! سه ساعت قرآن و زیارت عاشورا و دعا در قبر خواند.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_بین_الملل
#شهید_مقاومت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
به روایت از همسر بزرگوار شهید :
ماسال 1382 ازدواج کردیم و من تا لحظه شهادت یعنی سال 1390 در کنار شهید بودم. حاصل زندگی 8 ساله ما دو فرزند به نامهای فاطمه و محمدحسین است. فاطمه زمان شهادت پدرش 7 سال و محمدحسین یک سال داشت.
برای سفر به سوریه هم از رفتنش استقبال کردم .
شهید ترک با من درباره خطرات احتمالی در سوریه و دلایل رفتنش صحبت کرد و شاید آخرین جمله ای که برای جلب رضایت من گفتند این بود که خانم (زینب کبری س) طلبیده. آقا محرم هدفش را انتخاب کرده بود و من هم که بنای مخالفت با نظرات ایشان را نداشتم از این تصمیم استقبال کردم چرا که هدف شان مقدس بود و من هم دوست داشتم که ایشان به آن هدفی که در دل دارند برسند و بتوانند برنامههایشان را اجرا کنند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
با وجود اینکه بخاطر شغلش برخی ماهها ماموریت بود و در خانه نبود ولی رابطهاش با فاطمه زبانزد همه بود و بینهایت به فاطمه وابسته و فاطمه هم به او وابسته بود. روزی که بنا بود ماموریت برود فاطمه خیلی بیقرار بود که محرم نرود و پیش او بماند و گریه میکرد، اما برخورد همسرم این بود که برای فاطمه توضیح میداد و به او آرامش میداد و میگفت تا تو اولین کارنامهات را بگیری من برگشتم.
برایش توضیح میداد که بچههای همسن تو در سوریه وضعیت خیلی بدی دارند و من باید به آنها کمک کنم و یا داستان حضرت رقیه(س) را تعریف می کرد و می گفت: باید از حرم ایشان دفاع کنم.
و محمدحسین که زمان شهادت ایشان خیلی کوچک بود و همیشه تا سه و چهار صبح در خانه بیقراری میکرد اما همسرم بدون توجه به این مسئله که باید ساعت 5 از خانه به محل کار برود پا به پای من بیدار میماند و محمدحسین را بغل و نوازش میکرد، با او حرف میزد و احساس خستگی نمیکرد.
یکی از تأکیدهای همیشگی محرم این بود که بچهها قرآن یاد بگیرند (مخصوصا حفظ قرآن) و من هم در حد توان این مساله و دغدغه محرم را پیگیری می کنم. در بحث حجاب مسائلی را به فاطمه و حتی به من یاد داده است که من همیشه بخاطر خواهم داشت و سعی میکنم که برای دخترم هم همین درسها را به کار ببندم.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فاطمه به گفته خودش هر روز دعا میکند که خدایا مراقبم باش که همیشه به یاد پدرم باشم و همیشه هم به یاد پدرش است. با وجود وابستگیهای خیلی شدیدی که قبل از شهادت محرم به او داشت، خیلی فاطمه آرامتر شده و با این قضیه کنار آمده است. و چیزی که در این قضیه تأثیر زیادی داشته، خوابی بود که فاطمه شب قبل از شهادت محرم دیده بود.
شب شهادت محرم و قبل از اینکه به ما خبر شهادتش را بدهند فاطمه پدرش را در خواب می بیند که به او
می گوید: من شهید شدهام و دیگر برنمیگردم و از این به بعد تو مراقب خودت، مادر و برادرت باش. وقتی خبر شهادت پدرش را شنید گفت: من میدانستم خود بابا به من گفته بود و همین حرف های محرم به فاطمه آرامش داده است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب
📚 #جانا
زندگی نامه #شهید_محرم_ترک
📜خلاصه کتاب:
امان از روزی که به خانه می آمد و میدید فهیمه سرپاست و کار خانه کرده است.
از نظر محرم فهیمه باید استراحت مطلق میکرد. نمیتوانست ببیند فهیمه با آن حالش کار کند. فهیمه جرأت نداشت ظرف بشوید، جارو کند و غذا بپزد. همه ی کار ها را محرم انجام میداد.
فهیمه که سه چهار ماهه بود، یک شب که از مهمانی برمیگشتند، دل درد شدیدی گرفت و حالش بد شد. به خودش میپیچید و ناله میکرد. احساس بدی داشت. محرم دست پاچه شده بود. لباسش را به سرعت پوشید. اول رفتند دنبال مادر فهیمه بعد هم مطب دکتر.
فهیمه که بد حال میشد، محرم تا چند روز حالش سر جایش نبود...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
💠 #شهید محمود رضا بيضايي(شهيد مدافع حرم )
💠 #زندگی_نامه : شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانوادهای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقههای عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتابها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفهای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب میشود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعتهای انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگیهای بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی میکرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانوادهای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجههای عراقی و سوری تکلم میکرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و آگاهانه عازم سوریه شد. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکشهای یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.
❤️شهادت: 29/10/92 /قاسميه در جنوب شرقي دمشق
مزار شهید:تبريز/گلزار شهدا
✅ #منبع : نرم افزار روزنگار شهدا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐۲۹ دی ماه سالروز شهادت مدافع حرم " محمود رضا بیضایی " گرامی باد
در این کلیپ شهید محمودرضا بیضایی را مشاهده می کنید که اجازه کتک خوردن یکی از معارضین اسیر شده در سوریه را نمی دهد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
بخشی از وصیت نامه شهید محمود رضا بیضائی :
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و #شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق #ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمیشود حقیقتاً.
نمیخواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم یا غیرواقعی صحبت کنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته ایم. هم من، هم تو بحمدالله. خدا را باید به خاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم.
الآن که این نامه را مینویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (ع) و در فضای ملکوتی بین الحرمین دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (س) و خانم رقیه (س) هستم. بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین (ع) چقدر غریب است؛ در محل یهودیها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابیهای وحشی و آدمکش.
چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل الله (ع) را محاصره کرده اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری (س) و هم مرقد دردانه اهل بیت (ع)، رقیه (س). ولی این بار تن به اسارت آل الله (ع) نخواهیم داد، چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله (ص) بهترند. نبرد شام، مطبع تجقیق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً نقشی برگردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (س) نباشیمو معرکه شام میدان عجیبی است.
به قول امام خامنه ای (مدظله العالی) «بحران سوریه الان مقابلهی جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل است واین خاکریز نباید فرو بریزد.
مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبی اش و ولی اش برسیم، چرا که مقصریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی، این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاءالله در پناه حق و تا [تحقق] وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌸#شهید_مجتبی_واعظی
🔹خواهر شهید می گوید؛
ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻏﯿﺮﺗﯽ ﺑﻮﺩ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﯽﺩﺍﺩ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﺪ ﺧﻠﻘﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ 40 ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﺤﻮﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ، ﺭﻓﺘﺎﺭ، ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺖ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﺮﻓﺖ، ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺼﺎﺩﻑ ﺑﺎ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺎﻩ ﻣﺤﺮﻡ ﻭ ﺻﻔﺮ ﺑﻮﺩ، ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﺄﺕ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﻭ ﻧﻮﺣﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ، ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺫﮐﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ ) ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻮﺣﻪ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ، ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ.
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
4_6051129670433243213.mp3
1.81M
صوت شهید مدافع حرم آقا محمود رضا بیضایی پیرامون وظایف ما نسبت به ظهور امام عصر عج
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهدا
جهادگر #سردار #شهید_علی_فارسی
🌷تاریخ شهادت:۶۵/۱۰/۲۹
🌷محل شهادت: شلمچه
🌷مدفن:مزار شهدای دارالسلام
#فرازی_از وصیتنامه
سردار سرلشکر شهید حاج علی فارسی
🌷🕊خدایا تو خود شاهدی که دنیا دیگر برایم ارزشی ندارد توفیقم ده در جهت رضای تو سپری کنم خدایا به مقام و منزلت همه خوبان درگاهت شهادت فی سبیل اله را نصیب من هم بگردان.🌷🕊
#سالروز_شهادت
#شهدای_جهاد_سازندگی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani