#شهدای_سال_98
🔻 رهبر انقلاب اسلامی، در پیام به مناسبت آغاز سال۱۳۹۹ یادی از شهدای سال۱۳۹۸ کردند و به خانواده آنها تبریک و تسلیت گفتند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
📊 نمودار پیام نوروزی رهبر انقلاب بهمناسبت آغاز سال۹۹
🔻 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی بهمناسبت آغاز سال ۱۳۹۹، سال جدید را سال «جهش تولید» نامگذاری کردند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۲ فروردین ماه ۱۳۶۱ #سالروز_عملیات غرور آفرین #فتح_المبین با رمز مبارک #یازهرا(س) گرامی باد.🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
شرح عملیات #فتح_المبین از زبان شهيد صياد شيرازي
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۰
شهيد صياد شيرازي مي گويد: عمليات فتح المبين عمليات سرا پا حماسه، ايثار و معنويت بود. با دلايل و مدارك لازم ثابت مي كنم كه نقطه اوج رزمندگان براي جنگيدن در راه خدا «عمليات فتح المبين» بود.
به گزارش فارس، شهيد سپهيد امير علي صياد شيرازي كه در سال هاي دفاع مقدس فرماندهي نيروي زميني ارتش را بر عهده داشت، پيرامون عمليات فتح المين خاطرات را بيان كرده بودند كه به لحاظ ارزش تاريخي آن در سالگرد اين سردار بزرگ اسلام آن را منتشر مي كنيم:
نمي دانم آزمايش كرده ايد وقتي مهماني بر انسان وارد مي شود هم از ديد مهمان و هم از ديد ميزبان چه حالي است من براي اينكه مقدمه حرف خودم را بگويم اين را تنظيم كردم باديدار به يادماندني خودم و همراهانم قبل از اينكه ما وارد منطقه و ماموريت افتخاري دو معارف جنگ شويم روز پنج شنبه گذشته مخصوصا سفري را انجام دادم تا محلها را بررسي كنم و ببينم وضعيت چطور است محل هايي كه ديدم:
1- نقطه رابيه و ميش داغ
2- عين خوش و دهلران
3- جسر نادري و پل كرخه
4- دامنه ارتفاعات ابوصليبيخات
اينجا سومين نقطه اي بود كه وارد شديم . وقتي فرماندهي و عقيدتي به استقبال ما آمدند گفتند محل پذيرايي ما حسينيه سيدالشهدا است. با شنيدن اين خبر صفايي وجودم را فرا گرفت كه از بيان آن ناتوانم . اينجا رزمندگاني زندگي مي كردند و گريه مي كردند كه به خدا نزديك بودند. اين صفا كجاست، عمليات فتح المبين عمليات سرا پا حماسه، ايثار و معنويت بود. با دلايل و مدارك لازم ثابت مي كنم كه نقطه اوج رزمندگان براي جنگيدن در راه خدا «عمليات فتح المبين» بود. در قياس با عمليات بيت المقدس شايد گفته شود كوچك تر است اما بايد ارزيابي كرد و ديد كه چقدر به خدا نزديك شديم . بايد ديد چقدر بهتر خدا را ديديم (ما در اين عمليات ) بهتر ديديم و دانستيم كه شخصيت ما در نظام چيست؟
عطش جنگيدن در راه خدا پيدا بود. چرا كه اين عمليات با نام يا زهرا(س ) آغاز شد و به بركت اين نام خدا مي داند كه چه به وجودآمد. عمليات فتح المبين نتيجه سه ماه تلاش مستمر بود. بعد از سه ماه تلاش موفق شديم به تدبير برسيم . قرار بود در اين عمليات ، در فضاي 60 - 40 كيلومتر از چهار محور : 1 جسرنادري 2 محور ممله و پادگان عين خوش 3 محور شوش 4 محور تنگ رقابيه از طرف تنگ زليجان و ارتفاعات ميش داغ عمل كنيم .
قرارگاه لشگر 77 ثامن الائمه كه از چهره ها و يگان هاي سرافراز ارتش و رزمندگان اسلام است در هفت تپه مستقر بود عقبه اش و يگان هايش در غرب كرخه بودند . در كنار آن همرزمان از سپاه تيپ 17 قم تيپ حضرت سجاد و گردان هاي مختلف حضور داشتند و همه آماده عمليات بودند. يك روز در هفت تپه جلسه داشتيم . همه فرماندهان بودند و پيشرفت كار را در قرارگاه كربلا كنترل مي كرديم و جايي كه لازم بود هدايت مي كرديم . جلسه عجيبي شد. برادران ارتش و سپاه يك يك آمدندو گزارش دادند. همه گزارش ها منفي بود و مايوس كننده . جو بسيار نگران كننده اي به وجود آمد. نوبت رسيد به برادر عزيز صفار از قرارگاه فجر از سوي سپاه كه فرمانده تيپ 12 قم بود . با تواضع گفت : « از شما تعجب مي كنم، از حال شما.
مگر ما با توكل به خدا جلو نيامديم » جوان 22 ـ 23 ساله اي در مقابل اساتيد و فرماندهان مي ايستد يك دفعه جو جلسه تغيير مي كند. شرمنده مي شوم. ايشان گزارش مي دهد و ميزان پيشرفت شناسايي خودش را مي گويد. جلسه قوت قلب گرفت چهار راه بحث بر سر اين بود كه از كجا شروع كنيم ارتش مي گفت از جسر نادري و از قرارگاه فتح و سپاه مي گفت نه از چهار محور با هم بايد شروع كرد. من همرزمان ارتش را صدا كردم و گفتم از هر چهار محور عمل مي كنيم . براي عمليات آماده شديم . كارشناسان گفتند نور ماه براي حمله مناسب نيست چون كارشناس بودند پذيرفتيم . گر چه مايل نبوديم تا آمديم تصميم گرفتيم كه آماده شويم . ديديم از قرارگاه فجر تماس گرفتند كه دشمن آتش سنگيني را شروع كرده و به ما فشار مي آورد. از يك طرف فشار دشمن و از طرف ديگر كمبود مهمات همه را نگران كرده بود. آمديم دفع كنيم ديديم دشمن از رقابيه جلو آمده حالت عجيبي پيش آمد. از طرح سه ماهه ما اصلا دو محورش خراب شد چه بايد مي كرديم در قرارگاه كربلا به اين نتيجه رسيديم كه بايد نزد فرماندهي كل قوا برويم و دو تا سئوال مطرح كنيم :
1- چه بايد كرد؟
2- براي اين طرح ناقص ما استخاره كنيد .
بين من و سردار رضايي هماهنگي شد كه من در منطقه بمانم و سردار رضايي به تهران برود.
قبل از دوازده و نيم بود كه از ابوغريب خبر دادند دشمن باچند تانک آمده .
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
من پايم رغبت ندادكه بروم پاي بي سيم كه بگويم برگردند. گفتم: شايد ارتشي هاگوش كنند (بدليل سلسله مراتب نظام ) ولي با تك تك فرماندهان صحبت كردم گفتند قلب ما قوي است . ساعت 12 و نيم- يك و نيم - دو و نيم شد و اينها همين طور پيش مي رفتند ساعت سه و نيم صبح كه شد ديدم گفتند ما بيست متري دشمن هستيم رمز عمليات را با قدرت كامل گفتيم بعد از اعلام فرمان حمله تمام فرماندهان و عناصر ستاد رو به قبله دعاي توسل خواندند چه دعايي ! چه ضجه هايي ! چه زاري بود هر كس به حال خودش گريه مي كرد هر لحظه بر شدت گريه اضافه مي شد كه من سر و صداي بي سيم را نزديك صبح شنيدم فكر كردم گير افتاده اند گفتند ما فرمانده تيپ را گرفتيم و بعد هي اسير بود كه به عقب مي آمد. هر چه مي پرسيديم كه چي شده هيچ كس جواب نمي داد. گرفتار بودند آخر. گفتيم فرمانده تيپ دشمن را بياورند. فرمانده تيپ گفت : « ما مي دانستيم بعد از توفيق در مرحله اول شما حتما حمله مي كنيد اين بود كه به همه گفتم آماده باشند همه آماده پشت تيربار و در سنگرها بودند .
تا اينكه ساعت 3 شد ديديم خبري نشد . ما گفتيم ساعت 3 حمله نكرديد پس ديگر حمله نمي كنيد لذا به همه استراحت داديم . خود من آن قدر احساس اطمينان مي كردم كه با لباس زير خوابيدم بعد ديدم طرف رانم درد مي كند (مرا مي زدند كه بيدار شوم و بعد هم اسير شدم ). » مواضع دشمن به سرعت سقوط مي كرد، قرارگاه فجر و قرارگاه نصر اين منطقه را گرفتند ابتكار عمل از دست ما خارج شده بود. ما هر جا را مي گفتيم بگيريد مي گفتند ما از آنجا رد شديم به سردار رضايي گفتم اينجا جاي ما نيست و رفتيم جلو. تا چنانچه سوار بر وانت رفتيم و بعد تا تنگه برغازه آمديم گلوله تانك دشمن جلو ما را گرفت . بيست متري ما خورد و ما پريديم بيرون . عمليات حماسه انگيز با آزادسازي دو هزار كيلومتر از خاك و شانزده هزار اسير به پايان رسيد.
بعد از عمليات فتح المبين اواخر مسئوليت خودم در فرماندهي نيروي زميني احساسي به من دست داد كه يك تيپ به نام حضرت ابوالفضل با سه گردان تشكيل دهم و افسران و درجه داران ايماني وارد آن شوند و اين تيپ طوري بگيرد و خيالمان راحت شود. تيپ حضرت ابوالفضل تشكيل شد ، باسه گردان .
براي اينكه از مجموعه هاي خوبي برخوردار شوند به مهندسي نزاجا پانزده روز مهلت داديم كه يك حسينيه بسازد و اين فضا و اطرافش را كه مي بينيد در عرض پانزده روز به وجود آمد. آمدم فرماندهي تيپ را خودم برعهده گرفتم تا فرماندهي نيروي زميني احساس كند اين تيپ براي خودش است . وقتي نماينده امام در شوراي عالي دفاع شدم اين تيپ منحل شد. شب انحلال من در تهران بودم . وقتي خبر انحلال آن را دادند حال عجيبي پيدا كردم . مانند شب عاشوراي امام حسين (عليه السلام ) شد و اكنون من از فرماندهي تيپ تشكر مي كنم و حسينيه تيپ اينجا بايد بماند به اين عنوان آثار جنگ من به تيپ 45 تبريك مي گويم . از صميم قلب مي خواهم كه قدر اين نعمت را بدانند . بايستي به مرور و به تدريج وضع بهتري پيدا كند.
#پایان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
ماجرای گم شدن #گردان_حبیب در شب #عملیات_فتح_المبین :
مقارن ساعت 10 صبح روز یكشنبه اول فروردین ماه 1361، حاجاحمد فرماندهان سه گردان سلمان، حبیب و حمزه را به قرارگاه فرعى نصر 2 احضار كرد تا براى آخرین بار، آنان را نسبت به جزییات مأموریت فوقالعاده خطیرشان توجیه كند. از آنچه در این دیدار معنوى میان حاج احمد و شهیدان چراغى، قجهاى و وزوایى گذشت، هیچ نمىدانیم.
مقارن ساعت 3 بعدازظهر، نیروهاى گردان حبیب، سوار بر نفربرها، به محل تجمع منتقل شدند. در آنجا شهید وزوایى، طى سخنانى كوتاه، سرخطهاى اصلى مأموریت محوله به گردان حبیب را براى نیروهاى این گردان شرح داد و پس از توجیه كامل آنان، همگى سوار بر نفربرها، روانه خط اول جبهه شدند. فرماندهان گردانهاى سلمان و حمزه نیز، یگانهاى خود را توجیه و پشت خط مقدم مستقر كرده بودند.
ساعت 7 بعدازظهر، گردان حبیب به دامنه محور «بلتا» رسید و رزمندگان پس از اداى نماز مغرب و عشاء، مشتاق و ملتهب، به انتظار صدور دستور پیشروى نشستند.
ساعت 30/10 دقیقه شب، صداى پرصلابت حاج احمد از بىسیم قرارگاه شنیده شد كه به رزمآوران حبیب، و دو گردان حمزه و سلمان دستور آغاز پیشروى را ابلاغ كرد. محسن وزوایى، خود پیشتر به همراه عناصر اطلاعات تیپ، مسیر ستونكشى شبانه را چند بار طى كرده بود، اما تردد یك اكیپ كوچك شناسایى كجا و حركت یك ستون 1200 نفرى كجا؟! حتى اگر سر و صداى ناشى از برخورد اسلحه و تجهیزات نیروها را هم در نظر نگیریم، تنها صداى سر قدمهاى بلند یكهزار و دویست جفت پاى پوتینپوش رزمآوران بر بستر شنى رودخانه فصلى، خود غوغایى به پا مىكرد كه در آن خاموشى ظلمانى دشت شبزده، از مسافت چند كیلومترى به خوبى شنیده مىشد.
در همین اثناء ستون نیروها به سنگرهاى كمین دشمن نزدیك شد. حوالى ساعت 11 شب، گردان حبیب از خط اول دشمن با موفقیت عبور كرد. به صلاحدید حاج احمد، نقطه كمكى براى جهتیابى و ادامه پیشروى گردان حبیب در عمق 8 كیلومترى دشت، تپهاى تعیین شده بود كه آن را تپه تانك نامگذارى كرده بودند. این در حالى بود كه گردانهاى سلمان و حمزه در دو سوى تپه تانك و تپه پیاده مستقر شده، منتظر رسیدن گردان حبیب و ادامه پیشروى بودند. پس از یك ساعت پیشروى در دل دشت، براساس محاسبات قبلى، ستون نیروهاى حبیب قاعدتاً بایستى به تپه تانك مىرسید، اما...
«... هنوز دشت را به نیمه نرسانده بودیم كه بلدچى گردان آمد و گفت: راه را گم كردهایم! وسط آن دشت بزرگ كه هیچ طرف آن معلوم نبود، سرگردان شدیم. ولوله عجیبى در بچههاى گردان افتاد...».
گردان حبیب، ساعتى پیش از آغاز عملیات سراسرى، در عمق مواضع دشمن گم شده بود! حتى اعزام تیمهاى شناسایى به اطراف نیز، گرهى از این كار فرو بسته باز نكرد. لحظات به سختى سپرى مىشدند. به ناچار محسن وزوایى جهت كسب تكلیف از حاج احمد، با قرارگاه فرعى نصر 2 تماس گرفت.
«... بعدها حاج احمد مىگفت: ما پشت بىسیم منتظر بودیم كه گردان حبیب به منطقه برسد و نتیجه را به ما اعلام كند. یك وقت شنیدیم محسن مىگوید؛ حاجى! ما هدف را گم كردهایم، تپه تانك را پیدا نمىكنیم. حالا هم نمىدانیم كجا هستیم تا موقعیت خودمان را به شما اعلام كنیم.»
به فاصله طرفةالعینى، خبر گم شدن گردان حبیب، به بالاترین ردههاى فرماندهى عملیات رسید. به روایت یكى از فرماندهان ارشد سپاه:
«... این، خیلى خطرناك بود كه نیرویى به استعداد 1200 نفر(26)، در شرایطى كه از خط اول دشمن هم گذشته و در وسط نیروهاى دشمن قرار گرفته، حالا به هدف نرسد. قرارگاه فرماندهى جبهه نصر و به تبع آن، قرارگاه كربلا، مركز فرماندهى مشترك سپاه و ارتش، با نگرانى به صورت مستمر این مسأله را پىگیرى مىكردند. در آن دل شب، بىسیمهاى قرارگاه فرعى نصر 2
حتى یك لحظه هم خاموش نبودند. همه از حاج احمد مىپرسیدند: بالاخره نتیجه چه شد؟... در آن شرایط مضطرب كننده، حاج احمد فقط یك جواب كوتاه براى این پرسشها داشت. او مىگفت: انشاءاللَّه به هدف مىرسند. به زودى ما خبرش را به شما مىدهیم.»
با گم شدن گردان حبیب، سرنوشت كل عملیات به خطر افتاده بود. در اوج نگرانى رزمآوران، محسن وزوایى به گوشهاى رفت، تكبیرةالاحرام گفت و به نماز ایستاد. دو ركعت نیایش، دو ركعت حضور.
پس از سلام نماز، دست نیاز به درگاه بندهنواز كارساز دراز كرد و با نهایت تضرع، مناجاتى آتشناك به محضر خیرالناصرین عرضه داشت.
یكى از خبرنگاران مجله امید انقلاب كه خود در جمع رزمندگان گردان حبیب حضور داشت، در گزارش این واقعه نوشته است:
«... برادر محسن دست به دعا برداشت و گفت: خدایا! الان تمام مردم ایران چشم انتظارند. مادران و پدران شهدا در التهابند. قلب امام، نگران این حمله است. در این حمله، نه آبروى ما بندگان حقیرت، كه آبروى اسلام در میان است.
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
خدایا! اگر مىدانى كه نیتهاى ما خالص و فقط براى توست، یارىمان كن، راه را نشانمان بده. خدایا! تو براى موسىu دریا را شكافتى و راهش دادى. تو براى محمدr غارى را قرار دادی و به امر تو عنكبوت بر درگاه آن تار تنید. خدایا! ما كوچكتر از آنیم كه درخواست كنیم براى ما كارى انجام بدهى. خداوندا! تو را به حق امام زمان(عج)، تو را به حق نایبش خمینى، تو را به حق حسینu كه ما به خونخواهى او قیام كردهایم، قسمت مىدهم ما بندگان حقیر و ضعیف را از این درماندگى نجات ببخش!».
این حالت دعا و تضرع در قرارگاه فرعى نصر 2 نیز به وجود آمده بود. حاج احمد خود بعدها از آن لحظات معنوى، براى یكى از رزمندگان تیپ 27 سخن گفته بود:
«... بعد حاجى گفت: داخل قرارگاه برادرها دلشكسته شدند. رفتند گوشهاى دنبال دعا و تضرع به درگاه خداى متعال، تا شاید فرجى حاصل بشود. من هم به خدا عرض كردم؛ خدایا! آیا تو رضا مىدهى كه فردا بر بستر این رود فصلى رودى سرخ از خون بچهها جارى بشود؟ تو كه این را نمىخواهى، پس خودت این گره را از كار ما باز كن!».
محسن وزوایى، پس از سجده شكر بر خاك دشت شبزده، قد راست كرد و به سوى نیروهاى گردان بازگشت. شهید بزرگوار عمران پُستى در خاطرات خود از آن شب گفته است:
«... بعد از مدتى برادر وزوایى آمد و گفت: برادرها...! ستون را عقب، جلو كنید. یك مسیرى را مشخص كرد و گفت: از این طرف حركت كنید. ما راه افتادیم و به همان مسیر ادامه دادیم. دشت وسیعى جلوى روى ما قرار داشت. نمىدانستیم به كدام طرف مىرویم؛ اما گویى یك هاتف غیبى به ما مىگفت؛ به راهى كه مىروید مطمئن باشید.»
پس از یك ساعت پیشروى ستون نیروها، به ناگاه از دل سیاهى شب، شَبَحِ بزرگى نمایان شد...«تپه تانك» بود!
«... در قرارگاه فرعى نصر 2، صداى پرطنین محسن وزوایى را از پشت بىسیم شنیدیم كه خطاب به حاج احمد مىگوید: حاج آقا!... راه را پیدا كردیم... رسیدیم به تپه تانك! همه از خوشحالى بال درآورده بودیم. بىاختیار همدیگر را بغل مىكردیم و از شوق اشك مىریختیم، اما حاج احمد خیلى آرام بود. چه آن وقت كه خبر گم شدن گردان را دریافت كرد، و چه حالا كه به یارى خدا بچهها راه را پیدا كرده بودند، سر سوزنى مستأصل نشده بود. فقط یك نفس عمیقى كشید و با یك تبسم ملیحى زیر لب گفت: خدایا، شكرت!».
به جرأت مىتوان گفت كه در طول دفاع مقدس، یكى از بارزترین جلوههاى امداد الهى به رزمندگان اسلام در آن شب تجلى یافت. حقیقتى كه موجب شد تا سردار شهید حاج همت در تحلیل خود در مورد مجموعه عملیات دفاع مقدس بگوید:
«... اصلاً اسم فتحالمبین را نباید عملیات نظامى گذاشت. این حمله با آن شوق روحانى و آن عظمت معنوىاش در آینده به هیچوجه نباید به عنوان یك عملیات نظامى محسوب شود!».
تجلى عینى این شوق روحانى و عظمت معنوى نبرد فتحالمبین، تنها در این واقعه شگفت خلاصه نمىشود. این ماجرا حكمت باطنى دیگرى هم داشت. به گفته یكى از عناصر اطلاعات تیپ 27:
«... این گم كردن راه، چندان هم بىحكمت نبود. از آنجایى كه این عملیات را خداوند هدایت مىكرد، دیدیم كه با گم شدن بچههاى گردان حبیب، عملاً مسافت مسیر پیشبینى شده به 13 آنچه كه باید طى مىشد تقلیل پیدا كرد. نیروهاى محسن وزوایى از یك جاهایى مىروند كه اصلاً براى همه ناآشنا بود و خیلى زودتر از زمان پیشبینى شده، به پاى تپههاى على گره زد رسیدند!».
منبع : کتاب آذرخش مهاجر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
پیام #حضرت_امام_خمینی(ره) بعد از عملیات افتخار آمیز #فتح_المبین :
پیام آرامش بخش و افتخارآمیزتان پیرو پیروزی های بزرگ سلحشوران ظفرمند عملیات فتح المبین واصل و موجب سرافرازی گردید.
گرچه این شجاعت ها و فداکاری ها و پیروزی های عظیم کم سابقه یا بیسابقه در بُعد نظامی و میدان نبرد از طرف نیروهای مسلح عظیم القدر جمهوری اسلامی، آن چنان افتخارآفرین و اعجابآمیز است که با مقیاس های عادی و معیارهای نظامی و جنگی نتوان ارزش پر عظمت و غرورآفرین آن را با الفاظ محدود و عبارات معدود توصیف نمود و شجاعت و حمله برقآسای سلحشوران ایران بزرگ را به ذهن آورد و با قلم و بیان اظهار کرد.
گرچه این شکل پیروزی ها و سلحشوری ها در باب خود بینظیر یا کم نظیر است و گرچه این نحو تاختن بر نیروهای زمینی و هوایی دشمنانی که تا بن دندان با سلاح های سنگین و سبک مدرن غربی و شرقی مسلح بودند، در جنگ های جهان نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آن چنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتی که قوای مسلح ما تا کنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند و گر چه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتی معجزهآسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبههها و پشتیبانان آنان در میدان رزم مثل جهاد سازندگی و همچنین فیلمبرداران جان بر کف عزیز و پزشکان و پرستاران متعهد و والا مقام و خبرنگاران جسور و مردمان میلیونی پشت جبهه به خضوع وادار میکند، بعد معنوی آن است که با هیچ معیاری نمیتوان سنجید و با هیچ میزانی نمیتوان عظمت آن را دریافت.
ما عقب ماندگان و حیرتزده گان، و آن سالکان و چله نشینان و آن عالمان و نکته سنجان و آن متفکران و اسلام شناسان و آن روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان بینان و آن جامعه شناسان و انسان یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مساله را تحلیل میکنند.
... این جانب هر وقت با یکی از این چهرهها رو به میشوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره نورانیاش مشاهده میکنم، احساس شرمساری و حقارت میکنم و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل، این عزیزان که خود را برای حمله به دشمن خدا مهیا میکنند و مناجات و راز و نیازهای این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مینگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمیگنجند، خود را ملامت میکنم و بر حال خویش تاسف میخورم. اکنون ملت ما دریافته است که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا». مجالس حال و دعای اینان، شب عاشوراهای اصحاب سیدالشهدا را در دل زنده میکند.
جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهده ثنای شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبوب خدای تعالی هستید و خدای شما فرموده که شما را که چون سدی محکم و بنیانی مرصوص در مقابل دشمنان خدا و برای رضای او ایستادهاید دوست میدارد و این است جزای شما و این است عاقبت عمل شما.
** پیام امام خمینی(ره) به فرماندهان نظامی دفاع مقدس (دهم فروردین 1361)
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
فتح المبین . سرزمین مقدس.pdf
266.3K
در این فایل برخی از قسمت های مفید و پرکاربرد از کتاب سرزمین مقدس در باب یادمان #فتح_المبین انتخاب، تلخیص و تفکیک شده است که جهت استفاده آسان راویان عزیز در دسترس قرار داده ایم
موارد زیر را در این PDF می توانید مطالعه کنید:
#شناسنامه_عملیات
#موقعیتها
#خاطرات_متناسب
#نمادها
#سوژههای_سخن
#معرفیکتاب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود
راهی به سوی آسمان ...
#راهیان_نور و مناطق عملیاتی #دفاع_مقدس، معبری تنگ ولی آماده برای کسانی است که میخواهند مسیر #شهدا را تا انتها بروند.
#روایتگری #شهید_لطفی_نیاسر در منطقه عملیاتی #فتح_المبین
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور و سخنان امام خامنه ای در جمع رزمندگان دفاع مقدس، قبل از عملیات فتح المبین . فروردین ۱۳۶۱
#پیشنهاد_دانلود
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#ما_قوی_هستیم
#پیام_فرمانده
🌷 بیانات امام خامنه ای در یادمان شهدای عملیات فتح المبین
🔸 در ایام محنت جنگ، قبل از عملیات فتحالمبین، بنده از این منطقهی شمالىِ مشرف بر این دشت، این چشمانداز وسیع را دیده بودم؛
این خاطره از یاد من نمیرود که نیروهای دشمن در این سرزمین پهناور با چندین لشکر در اینجا متفرق بودند؛ زمین شما را، خاک شما را با چکمههای خودشان میکوبیدند و ملت ایران را تحقیر میکردند. آن کسی که کشور شما را نجات داد، همین جوانهای فداکار و مبارز بودند؛ همین بسیج، همین ارتش، همین سپاه، همین رزمندگان فداکار که امروز هم بازماندگان آنها در مناطق گوناگونی از کشور حضور دارند؛ بعضی از آنها هم به شهادت رسیدهاند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا»
▫️ بیانات در یادمان شهدای عملیات فتحالمبین ۱۳۸۹/۱/۱۱
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین
🔻نکتهی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
🔶ان شاءالله امروز #زیارت_مجازی راهیان نور در این کانال با یک یادمان دیگر میهمان شما خواهیم بود.
🔻همراه شما هستیم در سرزمین شهدا با یادمان #فتح_النبین
#راهیان_نور_مجازی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #زیارت_مجازی | یادمان های راهیان نور جنوب کشور
🔻یادمان شهدای عملیات فتح المبین
#پیشنهاد_دانلود
#انتشار_حداکثری
#راهیان_نور_مجازی
#نشر_حداکثری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید #روایتگری
🔻فاتح فتح المبین....
💬 شهید عباسعلی فتاحی
🎙با روایتگری محمد احمدیان
📲 #راهیان_نور_مجازی
#زیارت_مجازی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃♦️سخنان غرورآفرین شهید سپهبد صیاد شیرازی پس از عملیات فتح المبین
#راهیان_نور_مجازی
#زیارت_مجازی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #کلیپ
🔻سخنرانی منتشرنشده حاج قاسم سلیمانی به مناسبت سالگرد عملیات فتح المبین
🔹 اگر میخواستیم فتحالمبین را مثل سال۵۹ مدیریت کنیم، ممکن نبود بتوانیم آنرا آزاد کنیم.
#راهیان_نور_مجازی
#زیارت_مجازی
#نشر_حداکثری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
اۍ احمدیان بہ نام احمد صلوات
هر دم بہ هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدۍ دلم مسرورست
پیوستہ بگو تو بر محمد صلوات
#عید_مبعث_مبارک 🎊
برمحمد وآل محمد صلوات💚
#مبعث
#عید_مبعث
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani