🍃گویا باز هم میتوان رُخ #مالک_اشتری را دید که در زمین می جنگد ولی با این تفاوت که این بار برفراز آسمانها در جنگ بود.
.
🍃او اوج میگرفت تا روی ابرها و در چشم بر هم زدنی با بالگرد توپ و تانک دشمن را منهدم می کرد.
.
🍃گویا در وجود #علی_اکبر تنها چیزی که نمی یافتی ترس از دشمنانش بود.او بی مهابا به #قلب دشمن حمله می کرد.
.
🍃شجاعت او به اندازه ای بود که حتی شنیدن نامش لرزه بر تن دشمن می انداخت و خواب را از چشمانشان فراری میداد.
.
🍃او چشم پوشی می کرد نسبت به مقام های دنیوی اما با تمام وجود به دنبال مقام های #معنوی نزد پروردگار می گشت.
.
🍃گویا او و جنگ #عهدی بسته بودند که حتی ساعتی هم از جنگ دور نمی ماند،عهدی که با قلبی پاک و با #عشق بسته شده بود و هیچ عهد شکنی قدرت #شکست این عهد جاوید را نداشت.
.
🍃و باز هم این خاک های ایران بود که از خون شهدا آلاله هایی پروراند که جای جای ایران را آباد میکرد و یاد واره ای بود برای سرخی خون #شهدا.
.
🍃گویا #دنیا برایش زندانی بود که تنها راه رهایی از #زندان پر کشیدن بر فراز و بلندی آسمانها بود.
.
🍃پر زدن علی اکبر به سوی #آسمان به ما آموخت ، می شود #پرواز کرد حتی بدون بال،تنها یاد خداست که میتواند هرکسی را از فرش به عرش برساند...
.
✍نویسنده: #گمنام
.
🍃به مناسبت سالروز شهادت #شهید_علی_اکبر_قربان_شیرودی
.
📅تاریخ تولد : ۲۰ فروردین ۱۳۳۴
.
📅تاریخ شهادت : ۸ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰
🥀مزار : گلزار شهدای بالا شیرود
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهــادت
داستـان #مـانـدگـــارے
آنـانـے استـــــ
ڪــه دانستــنــد
#دنیــــا
جـاے #مــانـدن نیستـــــ
#سردار_شهيد_عباس_شعف
فرمانده گردان ميثم از لشكر حضرت رسول (ص)
🔶تاریخ تولد؛ ۱۳۳۸
🔷محل تولد؛ تهران
🔶عملیات ؛ الی بیت المقدس
🔷تاریخ شهادت؛ ۱۳۶۱/۲/۲۷
#ســــالـــروز_شـــهـــادت
شادی روحش #صلوات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
خواب #ڪربلا را دیده بود
حضرت از #ضریح مبارڪ بیرون آمد و خطاب به او فرمودند🌿:
توهم مال این #دنیا نیستی
خودت راصاف ڪن،
اعمالت راصاف ڪن
بیا پیش ما...🕊🌺
#کلام_شهید :
🔹به زیارت غریب کربلا بروید و
سلام مرا به آقا برسانید و بگویید
ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود
🔹که بیایم ، ولی دیدم که در حال حاضر پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجبتر است و به همین دلیل نتوانستم به پا بوسی شما بیایم ...
#شهید_علی_امرایی🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
🔻 روایت رهبر انقلاب از نامهای که برای آزادسازی سوسنگرد نوشتند:
🔰 در روز #فتح_سوسنگرد - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعهی دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند.
🚨 شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از #اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کردهاند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا #بکلی_ناموفق بشود.
📩 بنده #یک_یادداشتی نوشتم به فرماندهی لشکری که در اهواز بود و #مرحوم_چمران هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرماندهی محترم آمده بودند و عین آن نوشتهی ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ #یادگار قریب سی ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خردهای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم.
✊ صبح زود ما پا شدیم. نیروهای نظامی - نیروهای ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: #چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامیشان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعهی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند.
🌷 اینجوری بود چمران. #دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بیرودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک #سرباز_سختکوش بود. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲
🗓 سالگرد آزادسازی سوسنگرد ۲۶ آبان ۵۹
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔻 روایت رهبر انقلاب از نامهای که برای آزادسازی سوسنگرد نوشتند:
🔰 در روز #فتح_سوسنگرد - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعهی دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند.
🚨 شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از #اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کردهاند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا #بکلی_ناموفق بشود.
📩 بنده #یک_یادداشتی نوشتم به فرماندهی لشکری که در اهواز بود و #مرحوم_چمران هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرماندهی محترم آمده بودند و عین آن نوشتهی ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ #یادگار قریب سی ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خردهای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم.
✊ صبح زود ما پا شدیم. نیروهای نظامی - نیروهای ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: #چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامیشان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعهی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند.
🌷 اینجوری بود چمران. #دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بیرودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک #سرباز_سختکوش بود. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲
🗓 سالگرد آزادسازی سوسنگرد ۲۶ آبان ۵۹
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani