#شهید_در_کلام_شهید
♦️همیشه آماده...♦️
🌷شهيد خلبان #شيرودی درباره
#شهید_احمد_کشوری این گونه
سخن گفته است:
احمد ، استاد من بود. زمانی که
صدام آمريکايی به ايران يورش
آورد، احمد در انتظار آخرين عمل
جراحی برای بيرون آوردن ترکش
از سينه اش بود. اما روز بعد، از
شنيدن خبر تجاوز صدام ، عازم
سفر شد.
به او گفته بودند بماند و پس از
اتمام جراحی برود. اما او جواب
داده بود:
وقتی که اسلام درخطر است،
من اين سينه رانمی خواهم...
او باجسمی مجروح جبهه رفت.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵ آذرماه ، #سالروز_شهادت امیر ارتش اسلام، سرلشکر خلبان، #شهید_احمد_کشوری گرامی باد . 🥀
🗓 ولادت : تیر ۱۳۳۲ (استان مازندران، شهرستان سیمرغ، شهر کیاکلا)
🗓 شهادت : ۱۵ آذر ۱۳۵۹
🔹 اصابت موشک توسط هواپیمای میگ دشمن و سقوط بالگرد
🔹 منطقه : استان ایلام، میمک، تنگ بینا
📍 مزار : تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها)
کتاب هایی که به زندگی و شخصیت این شهید بزرگوار پرداختند :
📗 صحیفه پرواز (زندگینامه شهدای هوانیروز) / سیدامیر معصومی، علیرضا پوربزرگ وافی / دفتر ادبیات و هنر مقاومت / ۱۳۶۹.
📗 سیمرغ (روایتی از ایمان و سلحشوری شهید کشوری، شهید شیرودی و همرزمانشان)/ حجت شاهمحمدی و سیدامیر معصومی/ نشر هفت/ ۱۳۷۸.
📗 بر بالهای سیمرغ (خاطرات خلبانان تیزپرواز هوانیروز ارتش، امیرسرتیپ خلبان شهید احمد کشوری، امیر سرتیپ خلبان شهید علی اکبر شیرودی) / عبدالحمید موذن جامی / ارتش جمهوری اسلامی ایران، سازمان عقیدتی سیاسی / ۱۳۸۵.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_احمد_کشوری
احمد کشوری در تیر ۱۳۳۲ در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود. او دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستاهای محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. شهید کشوری ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان میداد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در «کشتی» هم درخشش داشت.
احمد کشوری در حین تحصیل فعالیتهای مذهبی زیادی داشت و با صدایش در اغلب مجالس و مراسم مذهبی از قبیل عاشورا، با مدیریت و جدیت بسیار، مرثیه خوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت. او در این برنامهها تلاش همواره داشت تا چهره حقیقی اسلام را نشان دهد و معتقد بود که انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد.
کشوری پس از اخذ دیپلم برای ورود به دانشگاه آماده میشد اما با توجه به هزینههای سنگین ورود به دانشگاه و محرومیت مالیاش، از رفتن به دانشگاه منصرف شد و در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش در قسمت هوانیروز شد. او در برخورد و معاشرت با استادهای خارجی اعمالی از خود نشان میداد که آنها تحت تأثیر قرار میگرفتند و در این مورد وقتی از او سوال میشد، میگفت که من یک مسلمانم و مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد و میخواست در آنجا نیز دامنه ارشاد را بگستراند.
گفتنی است؛ احمد کشوری به علت هوش و استعداد بالا، دورههای تعلیمات خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با آغاز جنگ داخلی نیز چنان از خود كیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد كه وصفناكردنی است بطوری كه بیابانهای غرب كشور را به گورستانی از تانكها و نیروهای دشمن و مزدوران خارجی اش تبدیل نمود و بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا میكوشید، پروازهای سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد.
در نهایت در ۱۵ آذرماه ۵۹ حین بازگشت از ماموریتی پیروزمندانه، مورد حمله نابرابر و ناجوانمردانه مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش بر اثر اصابت راکتهای دو هواپیمای «میگ» دشمن به شدت در آتش میسوخت آن را تا مواضع خودی رساند و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#شهید_احمد_کشوری
#انس_با_قرآن
آرزوی قلبی احمد تجلی آیات قرآن در زندگی و حکومت بود.
روز ۲۲ بهمن بود. وقتی خبر سقوط نظام ستم شاهی به گوش مان رسید، در پادگان مرزی پیرانشهر تبعید بودیم. با شنیدن خبر بچه ها به مجشمه شاه حمله کردند و با بستن طناب آن را زیر پا انداخته تکه تکه اش کردند. احمد قطعه ای از گوش مجسمه را برداشت و خطاب به من گفت: این تکه از گوش شاه را برداشتم تا یادم باشد مردم می توانند توی گوش استبداد سرود آزادی بخوانند. من هم تکه ای از بینی را به نشان بینی بر خاک مالیدن پهلوی برداشتم.
وقتی مراسم صبحگاه شروع شد، احمد قرآن کوچکش را باز کرده و شروع به تلاوت کرد. به یاد صبحگاه های پایگاه کرمانشاه افتادم که پر از هلهله مارش نظامی و موسیقی های ناهنجار بود. احمد همانجا گفت: دلم می خواهد روزی به جای این موسیقی های بی محتوا آیات قرآن را در مراسم صبحگاه بخوانم.
آرزوی قلبی احمد محقق شده بود.
احمد همیشه دلش با قرآن بود. بعد از انقلاب هم در برخی پروازها، احمد با صوت دل نشین شروع به تلاوت قرآن می کرد. با آن که منطقه نظامی بود و احتمال خطر وجود داشت، همه بالگردها بی سیم ها را روشن کرده بودند و به صدای تلاوت احمد گوش می دادند و لذت می بردند.
راوی: غلام رضا شه پرست و علی محمد آزاد
منبع : کتاب خانه ای کوچک با گردسوزی روشن؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۶۰-۵۹ و ۸۱٫
*برش ها
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_احمد_کشوری
خدایا شیطان را از ما دور كن
«بسم الله الرحمن الرحیم»
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
روبه صفتان زشت خو را نكشند
پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست
جز مردِ حق که مرگش آغاز دفتر اوست ...
هر روز ستارهای را از این آسمان به پایین میکشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام ، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهههای حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. 👈راه شهیــدان را ادامه دهید.
👈ڪہ آنهــا نظاره گر شمایند ...
🚨مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند.
💯بی تفاوتـی را از خود دور ڪنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشـید.
❌مردم ڪوفه نشویــد و امـام را تنهــا نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرڪت ڪنید. در دعاهای ڪمیل شرڪت ڪنید.
✅فرزندانتان را آگاه ڪنید. و تشویق به فعالیت در راه الله ڪنید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#شهید_احمد_کشوری
🕊 شهید کشوری؛ از کمکهای مخفیانه به نیازمندان تا نشان خلبان شاخص
💌 مدتی بود که احمد خیریهای بین بچههای پایگاه هوایی کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانوادههای فقیر کمک مالی میکرد.
🔸 یک شب که به همین قصد داشت میرفت بیرون پایگاه، با اصرار همراهش شدم. روی صندلی عقب بستههای ارزاق حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. در طی مسیر وارد جاده خاکی فرعی شدیم. احمد گفت: اینجا روستای تازهآباد کرمانشاه است. امشب چهره اصلی و بینقاب این مملکت را میبینی.
🔹 وقتی وارد روستا شدیم. احمد درِ خانهها را میزد و صاحب خانهها را به اسم میشناخت و بستهها را تحویل شان میداد.
🔸 داخل خانهای شدیم. پر از بچههای قد و نیمقد بود. به من گفت به درس و مشق بچهها رسیدگی کنم.
🔹 داخل خانه پیرمرد و پیرزنی شدیم. پیرمرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد. پیرمرد دستان احمد را با محبت گرفته بود و رها نمیکرد. بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت و به پیرزن گفت: مادر! سماوری که قولش را داده بودم آوردم.
🔸 یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان شاه دعا میکرد! احمد گفت: این کمکها از طرف آیتالله خمینی است نه از طرف شاه!
راوی: محمد نیک رهی | کتاب؛ خانهای کوچک با گردسوزی روشن
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵ آذرماه ، #سالروز_شهادت امیر ارتش اسلام، سرلشکر خلبان، #شهید_احمد_کشوری گرامی باد . 🥀
🗓 ولادت : تیر ۱۳۳۲ (استان مازندران، شهرستان سیمرغ، شهر کیاکلا)
🗓 شهادت : ۱۵ آذر ۱۳۵۹
🔹 اصابت موشک توسط هواپیمای میگ دشمن و سقوط بالگرد
🔹 منطقه : استان ایلام، میمک، تنگ بینا
📍 مزار : تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها)
کتاب هایی که به زندگی و شخصیت این شهید بزرگوار پرداختند :
📗 صحیفه پرواز (زندگینامه شهدای هوانیروز) / سیدامیر معصومی، علیرضا پوربزرگ وافی / دفتر ادبیات و هنر مقاومت / ۱۳۶۹.
📗 سیمرغ (روایتی از ایمان و سلحشوری شهید کشوری، شهید شیرودی و همرزمانشان)/ حجت شاهمحمدی و سیدامیر معصومی/ نشر هفت/ ۱۳۷۸.
📗 بر بالهای سیمرغ (خاطرات خلبانان تیزپرواز هوانیروز ارتش، امیرسرتیپ خلبان شهید احمد کشوری، امیر سرتیپ خلبان شهید علی اکبر شیرودی) / عبدالحمید موذن جامی / ارتش جمهوری اسلامی ایران، سازمان عقیدتی سیاسی / ۱۳۸۵.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_احمد_کشوری
احمد کشوری در تیر ۱۳۳۲ در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود. او دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستاهای محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. شهید کشوری ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان میداد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در «کشتی» هم درخشش داشت.
احمد کشوری در حین تحصیل فعالیتهای مذهبی زیادی داشت و با صدایش در اغلب مجالس و مراسم مذهبی از قبیل عاشورا، با مدیریت و جدیت بسیار، مرثیه خوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت. او در این برنامهها تلاش همواره داشت تا چهره حقیقی اسلام را نشان دهد و معتقد بود که انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد.
کشوری پس از اخذ دیپلم برای ورود به دانشگاه آماده میشد اما با توجه به هزینههای سنگین ورود به دانشگاه و محرومیت مالیاش، از رفتن به دانشگاه منصرف شد و در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش در قسمت هوانیروز شد. او در برخورد و معاشرت با استادهای خارجی اعمالی از خود نشان میداد که آنها تحت تأثیر قرار میگرفتند و در این مورد وقتی از او سوال میشد، میگفت که من یک مسلمانم و مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد و میخواست در آنجا نیز دامنه ارشاد را بگستراند.
گفتنی است؛ احمد کشوری به علت هوش و استعداد بالا، دورههای تعلیمات خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با آغاز جنگ داخلی نیز چنان از خود كیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد كه وصفناكردنی است بطوری كه بیابانهای غرب كشور را به گورستانی از تانكها و نیروهای دشمن و مزدوران خارجی اش تبدیل نمود و بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا میكوشید، پروازهای سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد.
در نهایت در ۱۵ آذرماه ۵۹ حین بازگشت از ماموریتی پیروزمندانه، مورد حمله نابرابر و ناجوانمردانه مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش بر اثر اصابت راکتهای دو هواپیمای «میگ» دشمن به شدت در آتش میسوخت آن را تا مواضع خودی رساند و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
2.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
#کلام_شهید
🎥 مصاحبه با خلبان #شهید_احمد_کشوری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#شهید_احمد_کشوری🕊️
یا زهرا (س)
درگیریمون با ضدانقلاب کردستان بدجوری شدید شده بود، من درخواست کمکهایی کردم. دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودن یعنی شیرودی و کشوری به سرعت خودشون رو رسوندن و جاهایی رو که گفتم، زدن. بعد از اینکه مهماتشون تموم شد، دیدم کشوری بر نمیگرده. وقتی باهاش تماس گرفتم گفت: "باید کارمو تموم کنم." تعجب کردم که بدون مهمات چیکار میخواد بکنه؟! با دوربین دیدم رفت به سمت جاده و ارتفاعش رو کم کرد و بالای سر یک جیپ در حالِ فرار قرار داشت که پر بود از جنایتکارهای ضدانقلاب. بعد بازم ارتفاعش رو کم کرد و پایهی هلیکوپتر رو به جیپ کوبید و همهشون رو به ته دره فرستاد! دوباره باهاش تماس گرفتم و گفت: "با توجه به تاخیری که داشتی حتما سوخت کافی برای رسیدن به پایگاه نداری، همونجا فرودبیا" گفت: "نه، هلیکوپتر رو میزنن؛ با ذکر یا زهرا(س) خودمو میرسونم." اون لحظه چراغ سوخت هلیکوپتر روشن شده بود، چراغی که اصلا خطا نمیکنه! یک ساعت بعد وقتی ناامیدانه با پایگاه تماس گرفتم، گفتن کشوری با ذکر یا زهرا(س) خودش رو به پایگاه رسونده، در حالیکه هلیکوپترش دیگه هیچ سوختی نداشته!
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
خلبانی که میخواست قلبش را به امام هدیه دهد؛ خلبانی که شهید چمران به او میگفت ستاره درخشان جبهههای غرب
#شهید_احمد_کشوری
#شهدای_ارتش
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani