🔶دلاوری ازتبـــارکردهـــا🔶
پاسدار #شهید_حسیـن_رضایی
✴در خانه ای روستایی در طوغان از توابع شهرستان قروه استان کردستان در خانواده حاج زوارعلی رضایی پسری به دنیا آمد که نام او را حسین گذاشتند.✴
✨تاریخچه روستای کوچک طوغان و مردان بزرگی که در این روستا زندگی کردند، به گونه ای بود که در سفر رهبر معظم انقلاب به کردستان، این روستا به عنوان روستای نمونه ایثارگری شناخته شد.
حسین، دوران ابتدایی را در مدرسه زادگاه خود سپری کرد و پس از طی مقطع راهنمایی در سال ۱۳۷۴ وارد دبیرستان سپاه پاسداران سنندج شد و بعد از فراغت از تحصیل در مقطع متوسطه در سال ۱۳۷۸ به دانشگاه امام حسین(ع) تهران رفت.
پس از جذب در سپاه پاسداران و طی مراحل آموزش مقدماتی رزمی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۱ در سپاه کردستان به خدمت مشغول شد.
سال ۸۱ بود که بهمراه تعداد دیگری از جوانان کرد توسط یگان ویژه صابرین نیروی زمینی سپاه، جذب و مجددا به تهران نقل مکان کرد.
طی دوره های اموزشی در یگان ویژه صابرین آنقدر سخت هست که هر کسی نتواند دوره را به پایان برساند اما همین تمرینات سخت و پیچیده در مناطق مختلف کشور از حسین و دوستانش رزمندگانی ورزیده و دلیر ساخت.
وی در اوایل سال ۱۳۸۳ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج پاک دو فرزند به نامهای “محمدطه” و “تارا” بود که محمدطه در زمان شهادت پدر چهار سال و تارا تنها ۲۵ روز داشت.
🔘با شروع درگیریهای سپاه با گروهک تروریستی پژاک در شمالغرب، ماموریت جدید حسین و دوستانش در یگان ویژه سپاه آغاز می شود. ماموریتی که برای حسین، پایانی باشکوه داشت : شهادت .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۷ آبانماه، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_حسین_رضایی گرامی باد. 🥀
نام و نام خانوادگی : حسین رضایی
تاریخ شهادت: ۹۴/۸/۱۷
محل شهادت: حلب، سوریه
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان : 2
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
نماهنگ «خداحافظ سردار»
وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم ، سردار #شهید_حسین_رضایی در مسجد امام حسین علیه السلام اصفهان با حضور خانواده ، دوستان و همرزمان ...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
● در خانه ما مرسوم هست که برای همدیگه نامه مینویسیم. نزدیک بله برونم بود و ناراحت از اینکه پدرم در مراسمم نیست ...
○ شب خواب بابا را دیدم و گفت نامهای بنویس یکی از همرزمانم میآید منزل و ایشان در مراسم هم حاضر میشوند
اما نمیدانستم کدام همرزم بابا...
● نامهای نوشتم و شرح دادم و آدرس و روز مراسم را هم نوشتم گذاشتم خانه و گفتم این نامه را کسی نخواند همرزم بابا که آمد بدهید به او و رفتم بیرون از خانه سرکار...
○همان روز حوالی ظهر زنگ درب خانه به صدا درآمد، برادر کوچکم درب منزل را باز کرد، چیزی که دید قابل پیش بینی نبود...
سردار سلیمانی پشت درب بود...
به مادر گفت برو چادر سرکن حاج قاسم پشت درب است.مادر که باورش نمیشد گفت مگه حاج قاسم بیکار است بیاید منزل ما؟
اما آمد!
○نامه را در بسته دادند به سردار
لبخندی زد و پرسید مراسم ساعت چند است؟
شب مراسم درب خانه عروس را زدند
همه به هم نگاه کردند و از همدیگر پرسیدند منتظر فرد دیگری بودید!!!
جوابها منفی بود.
درب باز شد...سردار پشت درب بود...
آمد داخل و قول پدر عملی شد...
بالاخره سوریهای ها لقب درستی به #ابوحامد داده بودند ...
#شهید_حسین_رضایی🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#سیره_شهدا
🔸زمانی که بعد از سه ماه حضور در منطقه به خانه آمد، او را نشناختم؛ به اندازه ی 50-60 سال پیر و شکسته شده بود. با گریه پرسیدم: چی شده که اینقدر پیر و شکسته شده ای؟ گفت: تازه متوجه شدم که بعد از عاشورا چه بر سر خانم حضرت زینب (س) آمده است.
🔹وقتی که حضرت زینب(س) به خانه اش بازگشت یک تار موی سیاه در سر ایشان نبود و همسرش نشناختش.
🔸دوری از عزیزان و دلتنگی یک طرف و دیدن پیکر دوستان شهیدم در مقابل چشمانم از طرف دیگر. وقتی می بینم بر سر مسمانان مظلوم چه بلاهایی می آورند و وقتی بعد از عملیات پیکر شهدایی را می بینم که تحت نظر من آموزش دیده اند و حالا… برایم سخت است!
🔹صحنه های کربلا را به وضوح در منطقه به چشم می توان دید، پس آدم می تواند در عرض یک روز پیر شود. وقتی مادرم و برادرم هم حسین را دیدند گفتند: ایشان دیگر نمی ماند؛ او دیگر متعلق به این دنیا نیست.
🔸ده روز اینجا بود که مدام درگیر کار و جلسه بود. بعد از ده روز دوباره تصمیم به رفتن گرفت. وقتی که می خواست برود به من گفت: خواب دیدم شهید می شوم، اگر شما راضی نشوید من قدم از قدم بر نمی دارم؛ امکان دارد جنازه ها برنگردند، سرها را ببرند و… داشت مرا آماده ی شهادتش می کرد.
🔹گفتم: من ناراضی نیستم اما شما نباید فکر شهادت را بکنی. بعد از آن به خانه ی مادرش رفتیم. حسین دست و پای مادرش را بوسید و گفت: مادر شما از من راضی باشید، قرار است من دوباره به سوریه بروم. مادرش گفت: نه! سه ماه رفتی اگر وظیفه و تکلیف هم بود دیگر ادا کردی. مملکت این همه جوان دارد. چرا شما دوباره بروی؟
🔸حسین گفت: باشد نمی روم اما خودتان جواب حضرت زهرا(س) را بدهید. بگویید علی اکبر برای امام حسین(ع) عزیز نبود، اما بچه ی من برایم خیلی عزیز است و نمی توانم بفرستمش. فردا صبح که می خواستیم برگردیم، مادرشان گفتند: من راضی هستم، برو به سلامت.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_حسین_رضایی🌷
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۳شهریورماه ، #سالروز_شهادت #_شهدای_ارتفاعات_جاسوسان #سردشت گرامی باد . 🥀
در سیزدهمین روز از شهریور ماه سال 1390 در ارتفاعات جاسوسان و در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک ۱۳ تن از دلاور مردان یگان ویژه صابرین سپاه به فیض شهادت نائل شدند.
اسامی این ۱۳تن از دلاورمردان یگان ویژه صابرین سپاه(نخبه ترین رسته تکاوری ) :
🌷سردار #شهید_محمد_جعفرخانی
(مزار قزوین)
🌷#شهید_محمد_محرابی_پناه
(مزارآران وبیدگل کاشان)
🌷#شهید_علی_بریهی
(مزارروستای میثم تمار شوش دانیال)
🌷#شهید_مجتبی_باباییزاده
(مزار اندیمشک)
🌷#شهید_سیدمحمود_موسوی
(مزار بابل)
🌷#شهید_مسلم_احمدیپناه
(مزارفرادنبه بروجن)
🌷#شهید_حسین_رضایی
(مزار قروه کردستان)
🌷شهید محمد منتظر قائم (مزار نکا)
🌷شهید صمد امیدپور (مزار امامزاده هاشم،رشت)
🌷 شهید حسن حسین پور (مزار قزوین)
🌷شهیدیوسف فدایی نژاد(مزارسروان سنگررشت)
🌷شهید مصطفی صفری تبار (مزار بابل)
🌷 شهید محمد غفاری (مزارهمدان)
«۱۳شهریور ۹۰اسمانی شدن»
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات🌺
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani