#خاطرات_شهدا
#شهید_مرتضی_عطایی
به روایت همسر...
دوست داشت
گلویش مثل #امام_حسین(ع) بریده باشد
برای دقایقی سکوت میان ما حکم فرما می شود.
کمی که آرام می شود می گوید: انگار دنیا روی سرم خراب شده بود.
با خودم می گفتم بدون مرتضی چکار کنم؟
به بچه ها چطور بگویم؟ بیشتر از آن که بخواهم اشک بریزم ماتم زده بودم. پرسیدم تیر به کجایش خورده؟
مادر #شهید_صدرزاده گفت به گلویش.
تا این جمله را گفت انگار لباسی از جنس صبر و قرار به من پوشاندند.
می گویم:
حکمت این آرامش چه بود؟ و می گوید:
چند روز قبل از آخرین باری که به سوریه رفت خواب دیدم تیر به گلویش خورده. دو روز قبل از رفتن اش هم گفتم این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی.
خندید و گفت:
روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم.
و وقتی خانم صدرزاده گفت تیر به گلویش خورده مقداری احساس سبکی کردم که مرتضی در آن دنیا شرمنده امام حسین(ع) نخواهد بود.
آقا مرتضی همیشه می گفت این که تیرها از اطراف من رد میشود و به من نمیخورد تقصیر توست که دعا میکنی من شهید نشوم.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب_شهدایی
عنوان کتاب : #ابوعلی_کجاست؟
#خاطرات شهید عطایی
از روزهای حضورش در #جبهههای_نبرد با #دشمن_تکفیری است.
خاطراتی که خود #راوی آن است
و قرار بوده برای نگارش کتابی در ارتباط با #شهید_صدرزاده مورد استفاده قرار بگیرد اما...
#تاریخ_شفاهی #جبهه_مقاومت_انقلاب_اسلامی #شهدای_مدافع_حرم
ناشر : دفتر نشر معارف
سال نشر : 1396
تعداد صفحات : 144
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani