eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
479 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| ماجرای شهادت حضرت #عباس به روایت #امام_خامنه_ای 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
قطعه ای از کتاب مرد كنار ضريح زانو زد و اشك از چشمانش سرازير شد. اول سفارش ديگران را به حضرت گفت؛ آن وقت آرزوي خودش و همسرش: «يا حضرت عليهالسلام ! نگذار اين يكي هم مثل بچه هاي قبلي بميرد». دوباره بغض راه گلويش را بست. در همان حال، سرش را به ضريح گذاشت و ناله كرد: «آقاجان ! از راه دور آمدهام! كه مرادم را بدهي، نگذار دست خالي به وطنم برگردم». بعد، نخِ سبز رنگي را كه همسرش داده بود به ضريح گره زد و نيت كرد: «يا حضرت عباس، دخيلم! اگر بچهام پسر بود اسمش را به نام مبارك خودت عباس ميگذارم». ...حالا ماهها ازسفرش به كربلا ميگذشت.خانه شلوغ بود.زنها ميرفتند و ميآمدند.مرد نگران بود. يكي از اقوام به پشتبام رفته بود و صداي اذانش به گوش ميرسيد. مرد دستهايش را گرفت رو به آسمان و دعا كرد. ناگهان، صدايي به گوشش رسيد «مبارك باشد، بچه سالم است.» مرد با خوشحالي ازجا بلند شد و مژدگاني داد. اصلاً يادش رفت بپرسد «پسر است يا دختر». وقتي اتاق خلوت شد، رفت تا بچه را ببيند.همسرش تاچشمش به او افتاد گفت: «عباس، اسمش را ميگذاريم عباس». مرد بغض كرد. يادش نميآمد موضوع نامگذاري را با همسرش در ميان گذاشته باشد. چند قطره اشك از چشمش چكيد و زيرلب گفت: «عباس اسم خوبي است، خودش مرادمان را داد»... را در فایل بالا 👆 بخوانید . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت عروج شهید کردانی آسمانی شدنش 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💢درمیان ناغافل زندگی، هستند کسانیکه غفلت برایشان، رنگ و بویی دیگر داشت و ، آوازه ای تازه.سرزمین ما، قلمروی نیک صفتان و بیشه گاه یلان پر آوازه بوده و هست. مردانی غیور و شیردل و همزمان 💞و زلال 💢سرزمین ما، بیکران رشد هاست.حامدی که مستشار عشق بود و خود را رهایی داد از بند . به آسمان🌫 گروید و شد❤️ حامدی که میخواست دورانش شود. غیرت را پرچم راهش کند و عشقی در میان سوز و گداز روزگار باشد . 💢حامد قصه ی ما ، سرشار از نیروی و ، پدری بود با سیمای خورشید☀️ و همسری به تلاطم گلبرگ گل. 🌺حامدی که با ضمانت شاه ، عاشقانه ترک همسر و فرزند گفت و به همه ثابت کرد، که مرد ها هم میتوانند باشند ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani