#ماه_رمضان_جبههها
#خاطرات_اسارت
ماه رمضان شروع شده بود
عراقی ها به اُسرا خیلی سخت می گرفتند.
نماز خوندن و روزه گرفتن جرم محسوب میشد
بارها بعثی های عراقی می ریختند و نمازمون رو خراب می کردند.
برا اینکه روزه بگیریم نقشه های زیادی می کشیدیم.بچه ها غذای ظهر رو توی نایلون می ریختند و زیر پیرهنشون پنهان می کردند
این میشد غذای افطار.
وای به حال اونکه لُو می رفت
حسابی شکنجه اش می کردند.
بعضی ها هم ته مونده ی غذای شب برا سحری نگه می داشتند.ماه رمضان با تمام سختی هاش خیلی باصفا بود
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#ماه_رمضان_جبههها
« #شهید_مصطفی_موحدی»
🌙 ماه رمضان در جبهه ها حال و هوای دیگه ای داشت،با این که حکمی وجود نداشت تا ما بتونیم روزه بگیریم،و به علت اینکه هیچ موقع در جایی توقف نداشتیم و نمی تونستیم قصد کنیم و خط مقدم دائما در حال تغییر بود،بازم بچه های مخلصی بودند که روزه می گرفتند.
🌃 شب های قدر عجیبی وجود داشت،شما تجسم کنید وقتی تو سنگر اجتماعی جمع می شدیم برای برگزاری مراسم احیا، افرادی در بین ما بودند که ساعت های آخر پرواز ملکوتی شان بود و لحظات آخرشون رو با خدا راز و نیاز می کردند ، حالت عجیبی داشتند.
🔖 این رو بدون اغراق می گم، اون موقع خداوند حجابی رو از ما برداشته بود و خیلی راحت تشخیص می دادیم که چه کسی نوبتش شده و باید شهید بشه(بقولی بچه ها می گفتن فلانی داره نور بالا میزنه).
📿 چهره اون فرد رو نور عجیبی فرا می گرفت، من خیلی خوب یادمه دوست خیلی خوبم شهید مصطفی موحدی قمی رو که شب آخر نماز مغرب و عشا رو که به انفرادی می خواند.
✨ حالت بسیار عجیبی داشت و نور از چهره اش می بارید و غرق در مناجات بود و منم که دوست صمیمی ایشون بودم، به نماز آخرش نگاه می کردم و حسرت می خوردم. بعد نماز گفتم مصطفی منو یادت نره،بی وفا نباشی،روز محشر من جزو اون چهل نفری که می تونی شفاعت کنی اون آخر لیست قرار بده
💓 دلم به این خوشِ که این دوست شهیدم این قول رو به من داده و با این قول و قرار دارم زندگی می کنم،که یک روزی بیاد و به دادم برسه.
روای : دوست شهید
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#ماه_رمضان_جبههها
👌شهادت با زبان روزه 👇
رمضان در جبههها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژهای داشت.
سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود.🌞
👌رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه میآمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر میتوانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه میماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار میشدند.
روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمیشد.
سال 61 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت.
شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات میشدند. گرمای شدید باد و توفان شنهای روان و از همه مهمتر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است.
👈در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که #روزه_دار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.
✍راوی: سید ابراهیم یزدی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
#ماه_رمضان_جبههها
« #شهید_مصطفی_موحدی»
🌙 ماه رمضان در جبهه ها حال و هوای دیگه ای داشت،با این که حکمی وجود نداشت تا ما بتونیم روزه بگیریم،و به علت اینکه هیچ موقع در جایی توقف نداشتیم و نمی تونستیم قصد کنیم و خط مقدم دائما در حال تغییر بود،بازم بچه های مخلصی بودند که روزه می گرفتند.
🌃 شب های قدر عجیبی وجود داشت،شما تجسم کنید وقتی تو سنگر اجتماعی جمع می شدیم برای برگزاری مراسم احیا، افرادی در بین ما بودند که ساعت های آخر پرواز ملکوتی شان بود و لحظات آخرشون رو با خدا راز و نیاز می کردند ، حالت عجیبی داشتند.
🔖 این رو بدون اغراق می گم، اون موقع خداوند حجابی رو از ما برداشته بود و خیلی راحت تشخیص می دادیم که چه کسی نوبتش شده و باید شهید بشه(بقولی بچه ها می گفتن فلانی داره نور بالا میزنه).
📿 چهره اون فرد رو نور عجیبی فرا می گرفت، من خیلی خوب یادمه دوست خیلی خوبم شهید مصطفی موحدی قمی رو که شب آخر نماز مغرب و عشا رو که به انفرادی می خواند.
✨ حالت بسیار عجیبی داشت و نور از چهره اش می بارید و غرق در مناجات بود و منم که دوست صمیمی ایشون بودم، به نماز آخرش نگاه می کردم و حسرت می خوردم. بعد نماز گفتم مصطفی منو یادت نره،بی وفا نباشی،روز محشر من جزو اون چهل نفری که می تونی شفاعت کنی اون آخر لیست قرار بده
💓 دلم به این خوشِ که این دوست شهیدم این قول رو به من داده و با این قول و قرار دارم زندگی می کنم،که یک روزی بیاد و به دادم برسه.
روای : دوست شهید
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani