eitaa logo
روایت ها و حکایت ها
2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
411 ویدیو
32 فایل
فیش های منبر یادداشت های روایی و تفسیری و نکات تربیتی و اخلاقی،آمیخته با مطالب روز، اشعار ناب، تاریخ و معرفی وراهنمایی برای انتخاب موضوع منبر. ارتباط با ما https://eitaa.com/MA1371 لینک کانال @revayathavahekayatha1
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و درود کمربندهارو ببندین اتفاقات«» را سریع باهم مرور کنیم💪👇👇👇
جنگ بدر (۱) در سال دوم هجرت چند غزوه و سريه اتفاق افتاد كه از همه مهمتر غزوه بدر كبري بود. جریان از این قرار بود: كاروان تجاری قریش به سركردگي ابو سفيان و همراهي سي يا چهل نفر از قرشيان كه از آن جمله عمرو بن عاص و مخرمة بن نوفل بود از شام (که برای تجازت رفته بود) باز مي‌گشت. و ابو سفيان نيز از ترس آنكه مبادا مورد حمله مسلمانان قرار گيرد پيوسته از مسافريني كه به او بر مي‌خوردند وضع راه را پرسش مي‌كرد تا آنكه شنيد محمد (ص) به منظور حمله به كاروان از مدينه خارج شده است. ابو سفيان بي درنگ ضمضم بن عمرو غفاري را مأمور ساخت تا بسرعت خود را به مكه برساند و به قريش اطلاع دهد كه كاروان و اموالشان در خطر حمله محمد و يارانش قرار گرفته و براي محافظت كاروان از مكه كوچ كنند. ضمضم بسرعت خود را به مكه رسانيد و در حالي كه بيني شتر خود را بريده بود و پالانش را وارونه كرده و جامه خود را دريده بود وارد شهر شد و فرياد مي‌زد: اي گروه قريش اموال خود را دريابيد! كاروان در خطر حمله محمد و يارانش قرار گرفته! فورا حركت كنيد كه اگر دير بجنبيد همه را خواهند برد!!!! ابو جهل كه اين خبر را شنيد بي تابانه اين طرف و آن طرف مي‌رفت و مردم را براي حركت به سوي كاروان تحريك مي‌نمود و اگر تحريكات او هم نبود همان خبر ضمضم بن عمرو براي جنبش مردم مكه كافي بود زيرا كمتر كسي بود كه در ميان كاروان قريش مالي نداشته باشد. و بدين ترتيب بزرگان قريش مانند امية بن خلف، ابو جهل، عتبه، شيبه و ديگران و از بني هاشم نيز عباس بن عبد المطلب و جمع ديگري با ساز و برگ جنگ از مكه خارج شدند و هنگامي كه در خارج شهر، سان ديدند سپاهي عظيم و مسلح كه حدود هزار نفر مي‌شدند حركت كرده بود، و همراه خود هفتصد شتر و دويست و يا چهارصد اسب داشتند و همگي زره و اسلحه بر تن داشتند.
جنگ بدر (۲) لشكر اسلام در حرکت به بدر: رسول خدا (ص) نيز وقتي از مدينه خارج شد عمرو بن أم مكتوم را به جاي خويش منصوب داشت و با گروهي از مهاجر و انصار كه سيصد و سيزده نفر يعني هشتاد و دو نفر مهاجر و بقيه از انصار بودند و بسختي هفتاد شتر حركت داده و اسلحه مختصري كه به گفته مورخين شش زره و هفت شمشير بود با خود داشتند به راه افتادند. براي سوار شدن و استفاده از اين هفتاد شتر هر سه يا چهار نفر به نوبت يكي از شتران را سوار مي‌شدند، مانند آنكه رسول خدا (ص)، علي بن ابيطالب و مرثد بن ابي مرثد يك شتر نصيبشان شده بود و حمزة بن عبد المطلب، زيد بن حارثه، ابو كبشه و انسه يك شتر داشتند. از آن سو ابو سفيان وقتي مطلع شد پيغمبر با مسلمانان از يثرب حركت كرده اند براي آنكه دچار زد و خورد با آنها نشود و برخورد با ايشان ننمايد، همه جا با احتياط مي‌رفت و هر كجا مي‌رسيد تفحص و جستجو مي‌كرد و بخصوص وقتي به حدود بدر رسيد و دانست مسلمانان در آن نزديكي ها هستند راه را كج كرده و نگذاشت كاروانيان به بدر نزديك شوند و بسرعت آنها را از منطقه دور كرد و سرانجام توانست كاروانيان را از مناطق خطر بگذراند و اطمينان پيدا كرد كه ديگر مسلمانان به آنها دسترسي پيدا نخواهند كرد. اما كار از كار گذشته بود و لشكر قريش با تمام تجهيزات و نفرات از مكه بيرون آمده بود و با اينكه ابو سفيان براي آنها پيغام فرستاد كه خروج شما براي محافظت كاروان بوده و اكنون كاروان از خطر گذشت و ديگر نيازي به آمدن شما نيست و بي جهت خود را به جنگ با مسلمانان دچار نكنيد، اما غرور و نخوت برخي چون ابو جهل كه مغرور تجهيزات و كثرت لشكريان خود شده بودند مانع از بازگشت آنان شد و گفتند: ما بايد تا«بدر»پيش برويم و چند روز در آنجا به عيش و نوش و رقص و پايكوبي بپردازيم و ابهت و عظمت خود را به رخ عرب و مردم يثرب بكشيم، تا براي هميشه رعب و ترس از ما در دلشان جاي گير شود و فكر جنگ و كارزار با ما را از سر دور سازند.
جنگ بدر (۳) نظر خواهي رسول خدا: رسول خدا (ص) همچنان كه پيش مي‌رفت مطلع شد كه مردم قريش و سران ايشان با لشكري بزرگ براي حفاظت از كاروانيان از مكه بيرون آمده اند و كاروان قريش نيز از آن حدود گذشته است و از اينجا به بعد پيشروي رسول خدا (ص) و همراهان به جلو صورت تازه اي پيدا مي‌كند و حساب برخورد و جنگ با لشكر قريش در پيش است، از اين رو در جايي به نام«ذفران»توقف كرد و اصحاب و همراهان خود را جمع كرده و از جريان حركت قريش و لشكر مجهز ايشان آنان را مطلع ساخت و در بازگشت به مدينه و يا پيشروي و جنگ با قريش از آنها نظر خواهي كرده به مشورت پرداخت. مهاجرين به طور مختلف نظر دادند، چنانكه ابو بكر و عمر برخاسته و شبيه به يكديگر گفتند: «إنها قريش و خيلاؤها، ما آمنت منذ كفرت، و لا ذلت منذ عزت و لم نخرج علي اهبة الحرب» (اينان قريش هستند با تمام فخر و بزرگمنشي، از روزي كه كافر شده ايمان نياورده، و از روزي كه عزيز گشته خوار نگشته اند و ما به آهنگ جنگ و آمادگي با كارزار از مدينه نيامده ايم و بدين ترتيب جنگ را مصلحت ندانستند. ولي مقداد بن عمرو يكي ديگر از مهاجرين برخاسته و چنين گفت: (اي رسول خدا هر چه خداوند براي تو مقرر فرموده بدون تأمل انجام ده و مطمئن باش كه ما پيرو تو و گوش به فرمان توييم، و ما همچون بني اسرائيل نيستيم كه به موسي گفتند: تو با پروردگارت برويد و جنگ كنيد و ما در اينجا نشسته و نظارت مي‌كنيم...! بلكه ما مي‌گوييم: تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد و ما هم پشت سر شمامي جنگيم! اي رسول خدا سوگند بدان خدايي كه تو را به حق مبعوث فرموده ما را تا هر كجا براني همراه تو خواهيم آمد و پشت سر تو هستيم! ) رسول خدا (ص) چهره اش باز و خوشحال شد و ضمن تحسين و تقدير از او باز هم به صورت نظر خواهي فرمود: اي مردم بگوييد چه بايد كرد؟ و راهي پيش پاي من بگذاريد؟ اين بار روي سخن متوجه انصار مدينه بود كه بيشتر آن گروه را تشكيل مي‌دادند آنها در پيمان عقبه تنها دفاع از پيغمبر را به عهده گرفته بودند و پيماني براي جنگ با دشمنان آن حضرت نبسته بودند رسول خدا (ص) مي‌خواست نظريه آنها را بداند و ببيند آيا آنها نيز آماده جنگ هستند يا نه. سعد بن معاذ منظور پيغمبر را دانست و از جانب انصار آمادگي خود را اعلام كرده چنين گفت: اي رسول خدا ما به تو ايمان آورده و تصديقت كرديم اكنون نيز دنبال تو و آماده فرمان توايم، به خدا سوگند اگر به دريا بزني ما هم پشت سر تو در دريا فرو خواهيم رفت و يك نفر از ما از فرمانبرداري و پيروي تو تخلف نخواهد كرد... ادامه دارد......
جنگ بدر (۴) اعلام آمادگی یاران رسول خدا (ص) را به نشاط آورد و فورا دستور حركت داد و مژده پيروزي بر دشمن را به آنها داده فرمود: به خدا سوگند گويي هم اكنون جاهاي كشته شدن سران دشمن را پيش روي خود مي‌بينم. لشكر مسلمانان همچنان تا نزديك بدر و چاههاي آبي كه در آنجا بود پيش رفت و در آن نزديكي توقف نمودـ چون شب شد علي بن ابيطالب، زبير بن عوام و سعد بن ابي وقاص را با چند تن ديگر مأمور ساخت به كنار چاه بدر بروند بلكه خبر تازه اي از قريش كسب كنند و به اطلاع آن حضرت برسانند و خود به نماز ايستاد. علي (ع) و همراهان به كنار چاه آمدند و در آنجا به دو نفر كه يكي نامش اسلم وديگري ابو يسار بود و به منظور بردن آب براي لشكريان قريش آمده بودند برخورد كردند و آن دو را دستگير نموده با شتري كه براي حمل آب همراه داشتند به نزد رسول خدا (ص) آوردند. پيغمبر مشغول نماز بود و مسلمانان شروع به بازجويي از آن دو كرده و در اين ميان رسول خدا (ص) نيز نماز خود را تمام كرده و از آن دو پرسيد: اخبار قريش را به من بازگوييد؟ آن دو خود را معرفي كرده گفتند: به خدا آنها در همين نزديكي و پشت اين تپه هستند. پيغمبر پرسيد: آنها چقدر هستند؟ زيادند! نفراتشان چه اندازه است؟ نمي دانيم! هر روز چند شتر مي‌كشند؟ بعضي از روزها نه شتر و گاهي ده شتر! رسول خدا (ص) در اينجا تأملي كرد و فرمود: اينها بين نهصد تا هزار نفر هستند. از اشراف و بزرگان قريش چه كساني همراهشان آمده؟ گفتند: عتبه، شيبة، ابو البختري، حكيم بن حزام، نوفل بن خويلد، حارث بن عامر، عمرو بن عبدود، طعيمة بن عدي، ابو جهل، امية بن خلف... و گروه زيادي از سران قريش را نام بردند. رسول خدا (ص) كه نام آنها را شنيد رو به مسلمانان كرده فرمود: مكه اكنون جگر گوشه‌هاي خود را به سوي شما فرستاده! ادامه دارد......
: وَ عِنْدِي اَلسَّيْفُ اَلَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ نامه 64 [هنوز] همان شمشیری که آن را در یک مکان واحد بر [جان] پدربزرگت (عتبة ابن ربيعة) و دایی‌ات (الوليد بن عتبة) و برادرت (حنظلة) نشانده‌ام در نزد من است. 🔰امروز هفدهم رمضان سالروز حماسه جنگ بدر است. 🔻حماسه ماندگار امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ بدر؛ در حالی که سن مبارکشان از 25سالگی نگذشته بود، 35 نفر از یَلان جنگجوی قریش را به درک واصل کردند که سه نفر از آنان، از نزدیکان معاویه بودند. 🔸در این فراز از نامه 64، می‌خواهند با یادآوری شکست فضاحت‌بار جنگ بدر، به معاویه بفهمانند که نباید سرش را به زیر برف بکند و با شیر خدا هم‌آوردی بجوید!