eitaa logo
🌱 پویش سراسری #فرشتگان_سرزمین_من
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
من یک دخترم، هرگز نمیدانند... چه احساس دلنشینی در این جمله نهفته است! احساس این که گویا خدا برای خلقت تو تمام هنرش را خرج کرده این که گل باشی، ریحانه باشی،‌ #ریحانه_ی_خدا😍 __________ ☕ جهت ارتباط با ما: 👇🏻👇🏻 🆔 @banoo_montazer313
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام یهو یاد ی خاطره افتادم اعصابم خورد شد 😂 فرانسوی هایی که اومده بودن میدان امام خیلی از کار ما خوششون اومده بود یکی از آقایون شون اومد روبروی من و شروع کرد صحبت کردن دستش رو آورد جلو بگذاره روی بازوم🧐🧐 به نشان همدلی 😳😂 اومدم عقب دخترها زدن زیر خنده خودش فهمید چه خبطی کرده😂 حواسش نبود خودش به خودش گفت Don't touch گفتم Yes Don't touch بعدش دیگه با فاصله ی بیشتری ایستاد. 🌸🍃 @reyhaneh_shou
"بسم‌الله‌النور✨" ... دخترا با ظرافت خاصی شاخه های پتوس رو برای گلدونای لیبل خورده روز مادر قلمه میزدن ، چند نفری هم درگیر نی وصل کردن به بادکنک ها و نصب بنر استندی بودن ...🌱🎈 تقریبا همه چیز برای یه اجرای خوب مهیا بود ؛ گلدونا ، بادکنک ، شیرینی ... پارچه رو میزی رو انداختم رو میز و اسپیکر رو هم برای پخش مولودی روش گذاشتم ، اما ... اما یه جاذبه ای ما رو از چیدن میز اجرا دور میکرد و پیش مزار شهدا میبرد ، به طوری که دیگه اختیار قدم هامون دست خودمون نبود!🙂 میز رو به یکی از دخترا سپردیم و رهسپار شدیم به سمت مزار مطهر شهدا... ....صدای یکی از دخترا توجهم رو به خودش جلب کرد : + بنظرتون اون خانمی که کنار مزار شهید امین سعیدی نشسته ، مادرشونه؟🤔🤩 _ احتمالا ؛ حسم بهم میگه که مادرشه. +میخواین برم بپرسم ازشون؟... ... بله ، مادر شهید امنیت ، شهید امین سعیدی به همراه برادرشون کنار مزار شهید نشسته بودن ... همون لحظه یکی از بچه ها رو فرستادم اتاق اماده سازی تا یه گلدون پتوس و جعبه شیرینی رو با خودش بیاره ؛ بالاخره روز مادر بود و تشکر از مادر شهید امنیت وظیفمون..🌸🌱😌 گلدون رو دادم به یکی از دخترای گروه و خودم با جعبه شیرینی بهمراه بقیه سمت مزار شهید قدم برداشتیم... خلاصه کنم که این دیدار ، یه شگفتانه ای بود از عنایات حضرت زهرا(س) به دخترای گروه که قوت قلبی برامون شد تا با یه اجرای خوب بتونیم ذره ای موثر باشیم... ✍🏻نویسنده : ح.ڪربلایـے گروه فرهنگی فرشتگان سرزمین من رباط کریم✨ به جمع ما بپیوندید😍😌👇🏻 @reyhaneh_shou_robatkarim @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
از ماشین که پیاده شدم سوز سرما زد توی صورتم. وسایل را پیاده کردیم و گوشه ی پیاده‌رو چیدیم. هیچکس نبود. کسی رد نمیشد. از بس هوا سرد بود. دستهای همه مان یخ زده بود. یکی یکی و کم کم آمدند. باحجاب و بی حجاب همه را با لبخند گرم و تبریک عید و روز مادر بدرقه کردیم. در بینشان افغانستانی و شرق آسیایی و حتی چند توریست هم بود. توریست ها دو زن و یک مرد بودند و به سمت چهل ستون میرفتند. با دیدن ما تعجب کرده بودند از اینکه به سمتشان رفتیم و هدیه بهشان دادیم. گفتیم روز مادر است. گفتند: ولی ما مادر نیستیم. ولی هدیه را پذیرفتند و با لبخند رفتند. بعضی ها با بی تفاوتی میگرفتند و میرفتند. بعضی‌ها هم تشکر میکردند. بعضی ها اما خیلی خوشحال میشدند و برایمان کامنت میگذاشتند و چند جمله ای برایمان حرف میزدند و ارتباط میگرفتند. و با لبخند و تشکر و تبریک میرفتند. در آخر از این تجربه ی کوتاهِ یک ساعته و از بین صد نفری که هدیه گرفتند؛ شاید یکی دو نفر عشقمان را با هدیه ها نگرفتند. موقع برگشتن داشتم به این فکر میکردم که این مردم می‌دانند. میفهمند، دوستی را، محبت را، عشق را، چرا باید خط بکشیم دورشان؟ خطکشی مال جاده است. مال ماشین است نه انسان، آنهم از نوع ایرانیش. ما همه یک تَنیم و یک جان داریم. به جان همه مان ما به سرانجام می‌رسیم. @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب یلدامون یکمی فرق داشت با بقیه شب های یلدایی🙂 با بچه ها رفتیم توانبخشی پیش معلولان یه یلدای قشنگی گرفتیم که شد بهترین خاطره ی شب یلدا ...(: @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
از ماشین که پیاده شدم سوز سرما زد توی صورتم. وسایل را پیاده کردیم و گوشه ی پیاده‌رو چیدیم. هیچکس نبود. کسی رد نمیشد. از بس هوا سرد بود. دستهای همه مان یخ زده بود. یکی یکی و کم کم آمدند. باحجاب و بی حجاب همه را با لبخند گرم و تبریک عید و روز مادر بدرقه کردیم. در بینشان افغانستانی و شرق آسیایی و حتی چند توریست هم بود. توریست ها دو زن و یک مرد بودند و به سمت چهل ستون میرفتند. با دیدن ما تعجب کرده بودند از اینکه به سمتشان رفتیم و هدیه بهشان دادیم. گفتیم روز مادر است. گفتند: ولی ما مادر نیستیم. ولی هدیه را پذیرفتند و با لبخند رفتند. بعضی ها با بی تفاوتی میگرفتند و میرفتند. بعضی‌ها هم تشکر میکردند. بعضی ها اما خیلی خوشحال میشدند و برایمان کامنت میگذاشتند و چند جمله ای برایمان حرف میزدند و ارتباط میگرفتند. و با لبخند و تشکر و تبریک میرفتند. در آخر از این تجربه ی کوتاهِ یک ساعته و از بین صد نفری که هدیه گرفتند؛ شاید یکی دو نفر عشقمان را با هدیه ها نگرفتند. موقع برگشتن داشتم به این فکر میکردم که این مردم می‌دانند. میفهمند، دوستی را، محبت را، عشق را، چرا باید خط بکشیم دورشان؟ خطکشی مال جاده است. مال ماشین است نه انسان، آنهم از نوع ایرانیش. ما همه یک تَنیم و یک جان داریم. به جان همه مان ما به سرانجام می‌رسیم. @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
سلام سلام😍 چطورین رفقا احوالاتتون اگه گفتین میخوام چی بگم🤓 یکم فکر کنین خب😐 خب فهمیدم نتونستین بگین اذیتتون نمیکنم خودم میگم😉 امروز برای اجرای نیمه شعبان جلسه داشتیم و برنامه ریزی میکردیم🤩 که به دخترا گفتم بچه ها میخوایم پرچم متبرک حرم رو بگیریم برای اجرا ها😍 خیلی خوشحال شدن😍 یکی از دخترا که از اعضای جدیدمون بود، گفت: اگه پرچم بیارین خیلی خوب میشه، خیلییی از این قضیه خیلی خوشحال شده بود😃 گفت میدونی چرا انقدر خوشحال شدم🧐 گفتم نه😶 گفت: من داخل مترو شیراز بودم که بچه های *پویش فرشتگان سرزمین من*رو دیدیم،اونا هم با روی باز اومدن پیشمون😚 ولی ما خیلییی اونا رو مسخره کردیم و حرفای ناجور بهشون میزدیم🤭 ولی اونا برعکس ما اصلا با ما بداخلاقی نکردن و چیزی نگفتن، دیدم یکیشون داره با یه جعبه میاد سمتمون😶😶 یهو در جعبه رو باز کرد گفت این پرچم متبرکی حرم امام حسینه میگفت اون لحظه دلم ریخت😭 رفتم زیارتش کردم و اونجا بود که واقعا دلم رفت😍😭 بعد چند دقیقه دیگه رفتم، اما روی کادویی که بهم داده بودن ادرس کانالشون بود،😀 اونجا عضو شد و پیام داد برای عضو شدن داخل گروه و الان هم از اعضای فعال هستن اری، این هم یکی از داستان های جذاب ما😍