سر آغاز هر نامه نام خداست
که بی نام او نامه یکسر خطاست
نوشته🌸:
روز سه شنبه 29 آذر ماه از گروه فرشتگان قرار بود برای بسته بندی هدیه های یلدایی و متبرک کردن کارها دور هم جمع بشیم😇
من به یکی از دوستام پیام دادم و به دلیل داشتن آزمون نرسید بیاد🥺 ولی مامانش میخواست بیاد
به یکی دیگه از دوستام خبر دادم و اونم قبول کرد که با ما بیاد برای کمک😍
موقع بسته بندی بیشترمون تجهیزات پانچ و قیچی و چسب حرارتی و... رو فراموش کرده بودیم بیاریم😅
و با تعداد کمی از وسایل هرجور که بود بسته بندی هارو تموم کردیم🥴 و در حين کار با حديث کسا کارامون رو متبرک کردیم
میخواستیم برای پخش یک روز دیگه بریم اما شرایط بچه ها جور نبود و
بعد نماز همه کسایی که میتونستن باهم جمع شدیم که بریم بازار برای پخش هدایا:)
مامان دوستم زنگ زد بهش و دوستم گفته بود که میتونه همراهمون بیاد و توی راه اون رو هم برداشتیم
رسیدیم بازار امام و شروع کردیم به پخش هدایا چنتا از هدایارو پخش کردیم و با برخورد عادی خانوم ها بر خوردیم به یه اکیپ سه نفره رسیدیم که یه دختر با تیپ حجاب استایل بود و دوتای دیگه با شال بودن
وقتی که انار هارو بهشون دادیم خیلی زیاد ذوق کردن یکی از دخترایی که شال سرش بود گفت باید فیلم میگرفتیم و به من گفت میشه دوباره انار رو بهم بدی؟ و منم انار رو ازش گرفتم و مجدد بهش دادم و تبریک گفتم و کلیییی ذوق کرد🥹
سبد اول رو که تموم کردیم ما سه تا دخترا جیم زدیم که بریم بگردیم توی بازار😅
بعد از گردشمون رسیدیم به مکانی که مستقر شده بودیم و شنیدیم که آهنگ سلام فرمانده روی اسپیکر پخشه و همزمان با خروج ما یه خانم با تیپ سورمه ای و با شال که مقابل بود خارج شد و شالش رو کامل آورد جلو و طرف مقر سه شنبه های مهدوی رفت(که دوستامون توی گروه سه شنبه های مهدوی هم حضور داشتن و همکاری کردن) و چایی و شیرینی گرفت و با همون حجاب رفت😍
برای پخش سبد دوم همراه گروه شدیم و کل انار هارو پخش کردیم که متوجه شدیم 2 تا انار دیگه داریم انار اول رو به خانومی که یک دختر بامزه مو فرفری داشت دادیم که برگشت تشکر کرد و پرسید:چقدر باید پرداخت کنم که بهشون گفتیم این هدیه هستش و به نفر دوم که متاسفانه دوتا خانوم بودن و مجبور بودیم به یک نفرشون بدیم دادم و با برخورد سردشون که حتی جوابمو ندادن رو به رو شدم...
ولی شب خوبی بود و از برخوردهای خوب خانم ها خیلی لذت بردیم بجز دوسه نفر که فاکتور میگیریمشون😇
✍🏻به قلم: کوثر رویینا
#فرشتگان_سرزمین_من_لارستان
#یلدا
#خاطره #بازخورد
#سال_پنجم_برنامه_هفتم
22.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ماجرای تحول دختر ناز شهرمون، روز تولدشون که مصادف شده بود با تولد بانوی دو عالم، حضرت زهرا✨
💌 توضیحات بیشتر در متن☺️
#فرشتگان_سرزمین_من💕
#لارستان📌
#ولادت_حضرت_زهرا(س)🌱
#تولد_متفاوت🎈
#بازخورد☺️
#سال_پنجم_برنامه_نهم 😎
https://eitaa.com/joinchat/1898315828C547d526330
🎁 تولد متفاوت، هدیه حضرت زهرا به دخترشون 🎈
بیایین براتون از اتفاقی که قلب هممون رو اکلیلی کرد بگم❤️✨😢
بعد از مصاحبه و تقدیم بخشی از هدایای ولادت حضرت زهرا (س)، بیشتر بچه های گروه رفتن خونه ؛ موندیم من و کوثر خانم و ثنا خانم؛ که بقیه هدیـ🎁ـه هارو پخش کنیم.
داشتیم با سبد های خوشگلمون و هدیه ها راه میرفتم کهههه یهو سه تا دختر خانم توجهشون به ما جلب شد 😍 شروع کردن پرس و جو کردن که اینا چین؟! شما دارین چیکار میکنین و...
ما هم ذوووق🤣، وای نه ببخشید یه لبخند ملیح و سنگین زدیم و کارمون رو براشون توضیح دادیم☺️، خیلی خوششون اومده بود و ذوق کرده بودن از کارمون🎀
آماااا 😃 از اونجایی که صحبت کردنشون با ما دست خودشون بود ولی تموم کردنش با ما ، رفتیم سر اصل مطلب😎
من:عزیزم چرا روسری نداری؟
دوست جدیدمون: اعتقاد ندارم
من و کوثر و ثنا: عزیزم اینجا یه مکان عمومی هست بهتره برای احترام به همدیگه، سرت کنی...😌
دوست جدیدمون پذیرفت و همین که خواست کلاه هودیشو بندازهههه، دوستاش نذاشتن، لازم به ذکره که دوستانش پوشش داشتن (من دیگه صوبتی ندارم😶)
دیدیم جو داره عوض میشه، خواستم بحثو عوض کنم از دوست جدیدمون پرسیدم راستی چند سالته خوشگل خانم؟
با ذوق جواب داد امروز 15 سالم شده😇
مارو میگیییی😍، یهو توجهمون به بادکنک آبی توی دستشون جلب شد:
عههه پس تولدته، وااای تولدت مبارک باشهههه و ... (بغل و تبریک و...)🎈
دوستاش گفتن اومدیم اینجا براش تولد بگیریم😁
منم که تولد دوست دارم، گفتم خب پس ماهم میاییم😍 (چیه خب؟! دوست دارم ☺️)
منتظر بودم با دمپایی بذاره دنبالم (😂) که همشون با تعجب و ذوق گفتن واقعااا؟! وای حتما بیایین و...
منم گفتم بریم😋
طبیعتاً همینطور که از بازار میرفتم سمت کافه، همه با تعجب به اکیب ما نگاه میکردن🧐
رفتیم نشستیم کنار همدیگه به گپ زدن، از چشمای قشنگ دوستمون معلوم بود چقدر دل آماده ای داره و منتظره یه تلنگره✨، تو این فاصله خواهر کوچیکش هم به جمعمون اضافه شد
بهش گفتم، میدونستی روز تولدت با تولد حضرت زهرا (س) تو یه روز افتاده؟ بااااورش نمیشد💚
گفتم شمعـ🎂ـاتو که میخوای فوت کنی، قبلش آرزویی هم داری؟!
گفت: معلومه، آره
گفتم نظرت چیه، به خاطر خوشحالی دل مادرمون یه قدم برداری تا ببینی ایشون برای برآوردن آرزوی و خوشحالی شما چیکار میکنن؟!
حساااابی دودل شده بود...
ثنا و کوثر شروع کردن از خاطره ی چادری شدن و پله پله تغییر کردنشون گفتن، ثنا از آرزویی که موقع فوت کردن شمع تولد پارسالش داشت گفت، اینکه چادری بشه❤️✨( تو دلم داشتم به داشتنشون تو گروه افتخار میکردم😇)
معلوم بود دوستمون داره سعی میکنه مارو درک کنه...
از نشونه های امشب گفتم، اینکه اتفاقی نبوده کنار هم قرار گرفتن ما و...
این شد که همگی باهم رفتیم سمت روسری فروشی و به انتخاب خودش یه روسری به عنوان هدیه تولدش انتخاب کرد
کوثر خانم هم براش بستن مدل های مختلف رو روسرش امتحان میکرد.🧕🏻
بهشون گفتیم،این هدیه از طرف خودِ حضرتِ و ما هیچ کاره ایم، قطعا ایشون توجه ویژه کردن بهشون پس لطفا مواظب امانتیشون باشن...
شاید باورتون نشه خواهر کوچیک دوستمون که حرفای مارو شنیده بود هم یه روسری انتخاب کرد و همونجا پوشید😍😢
بهشون پیشنهاد کردیم که فیلم بگیریم و روسری هاشونو دوباره سرشون کنیم ولی قبول نکردن حتی واسه یه لحظه دیگه از سرشون دربیارن😍😇☺️
اگه فکر کردین داستان همینجا تموم میشه، سخت در اشتباهین،چون تازه شماره همو گرفتیم و قرار کلی باهم بیرون بریم و خوش بگذرونیم😎✌️🏻
#فرشتگان_سرزمین_من💕
#لارستان📌
#ولادت_حضرت_زهرا(س)🌱
#تولد_متفاوت🎈
#بازخورد☺️
#سال_پنجم_برنامه_نهم 😎
https://eitaa.com/joinchat/1898315828C547d526330
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
وقتی یکی از فرشته ها قدم به قدم و در طول چند برنامه عضو گروه و در واقع عضو خانواده بزرگ #فرشتگان_سرزمین_من_لارستان میشه و با حرفا و خاطراتش قلب مارو پر از نورِ امید میکنه🥲🥰✨
#بازخورد
#فرشتگان_سرزمین_من
#لارستان
🆔 @reyhaneh_shou_larestan
@reyhaneh_shou
@clad_girls
هدایت شده از 🇵🇸فرشتگانسرزمینمن همدان
وقتی بعد از یه روز سخت
خدا آدم هایی رو سر راهت قرار میده که دوست دارن تو حالت خوب باشه☺️🥺🧡
خیلی خوشحالیم برات عزیزکمممم😍🌸
مطمئن باش
خدا بهت گفته...
تو عزیز دردونه منی و حواسم بهت هست😍
#بازخورد
#فرشتگان_سرزمین_من
#شهر_همدان
┏━━━━━♡━━━━━
🌱 @reyhane_hamedan |•°
┗━━━━━♡━━━━━
..............•.•.•.✨🌱✨.•.•.•.............
وقتی یه فرشـــ💕ـــته مهربون، با دیدن ما، دوست داره عضو گروه و خانواده بزرگ #فرشتگان_سرزمین_من_لارستان بشه و با ذوق کردنها و حرفهاش، قلب مارو پر از نورِ امید میکنه🥲🥰
#بازخورد
#فرشتگان_سرزمین_من 🎀
#لارستان 🌱
#عید_غدیر ✨
#انتخابات 🗳
#سال_هفتم_برنامه_سوم 😇
┏━━━━━━━ °•💕•°━━━━━━━┓
@reyhaneh_shou_larestan
┗━━━━━━━ °•🌱•°━━━━━━━┛