#پیام_شما
کیوان فرشته رو میبخشه
اما
فرشته باید خودشو دوباره ثابت کنه و اعتماد کیوان و کامل بدست بیاره تا دوباره حسشون بهم برگرده
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان فرشته رو بخشید اما...
اما دیگه ممکنه کیوان اون کیوان قبل نشه و اون اطمینانی رو که از قبل به فرشته داشته از دست بده و حتی ممکنه برای همیشه ب صورت یه کابوس تو ذهنش باشه ولی به روی خودش نیاره...🙂💔
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان، فرشته رو میبخشه اما
باید بدونیم زمانی بخشش انسان ها رو میتونیم بدست بیاریم ک خدا ما رو ببخشه و زمانی رضایت اطرافیان رو داریم ک لبخند رضایت خدا بر زندگیمون باشه.. (:
اول برای خدا یک فرشته پاک باشیم.
اونوقته که از هر پلیدی در امانیم✨
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان فرشته رو میبخشه !
اما هیچوقت نمیتونه فراموش کنه...
یسری کارها شاید بخشیدنی باشن ولی هیچوقت فراموش نمیشن و همیشه توی ذهنش این کار فرشته میمونه ...
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان فرشته رو میبخشه
اما...
اما اینبار فرشته بیشتر از قبل حواسش به زندگی و فضای مجازی هست اینکه مراقبه تا تو دام چاله چوله های مجازی نیوفته
فرشته تصمیم میگیره پیج جدیدی بزنه با موضوع آگاه سازی نوجوان و جوونا با فضای مجازی ... نه تنها با این کارش به هدف اصلی رسید بلکه کارش رونق پیدا کرد و او یکی از فعالان مجازی در این عرصه شد
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان فرشته رو بخشید اما...
فرشته با عذاب وجدانی ک داشت
یجورایی خودش رو سرزنش میکرد
از طرفی هم سعی میکرد هیچی برا عشق زندگیش کم نزاره و همسر
نمونه ای براش باشه
کیوان هم بخاطر غرور مردونه ای ک داشت کمی تو خودش بود و دلخور از کارای فرشته ولی چون بخاطر رضای خدا
بخشیده بودتش از همه چی گذشت
و زندگیشو برای همیشه بیمه ی حضرت زهرا(س)کرد.
اونا خوشبختن و سعی میکنن تا همدیگه رو سرزنش نکنن
از اون جریان سخت
یه تجربه ی بزرگ کسب کردند
تجربه ای ب نام اعتماد
ک باید از ته دل باشه
[🌱عشق مانند نماز است
نیت ک کردی دبگر نباید
ب اطرافت نگاه کنی🌱]
و الان ب فکر یه مهمون هستن
مهمانی ب نام فرزند ... 👶😍
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
می بخشمش....
نزدیک بود از شادی، یا شاید شرمندگی، بترکم. اشکام جاری شد و زار زار بیشتر گریه می کردم. بدی بزرگ بهش کرده بودم، و حالا که دیگه تیکه نمیدازه، و اون برگه بدبختی و آبرو ریزی من رو امضا نکرد، بیشتر احساسش می کردم.
تو راه خونه کاملا ساکت بود. حتی وقتی که رسیدیم حرفی نمیزد، و منم آروم آروم چمدون هام رو باز کردم و کم کم وسایل هام رو سر جاشون گذاشتم.
اون شب، بعد چند وقت برگشت به اتاقمون، بجای اینکه رو کاناپه بخوابه. بازم با هم حرف نزدیم، و تا به حالم دلم سنگین بود، اما هر نیمه شبی که سر جانماز می ایستادم، حس می کردم کم کم دوباره داریم یه زوج واقعی میشیم. لبخند های ملایم، سلام و خداحافظ آروم تر، حتی از غذام داشت دوباره تعریف می کرد، و منم داشتم خودمو قشنگ و تمیز و سرحال نگه میداشتم.
بدی بهش کردم، ولی اون منو بخشید. و تمام تلاشمو کردم تا بتونم این مهربونی اش رو جبران کنم.
-واقعا؟!
+آره مامان، شاید باورت نشه. بخاطر همین نمیذاشتم از فضای مجازی استفاده کنی قبلا. بعضی اوقات خودت می خوای کنترل کنی، ولی ازون طرف چت هات ممکنه ابلیس قوی تر باشه!
- باورم نمیشه. اخه شما و بابا اینقد عاشق همین بعضی اوقات حالم به هم میخوره.
+ عه عه عه! تو برو بخواب بچه، یه چند سال دیگه ببینم تو با شوهرت چجوری رفتار می کنی!
- مامان تازه ۱۷ سالم شده ها!
+شب بخیر افسانه جون، برم که داداشت داره گریه اش میگیره. واسه خواهرت هم یه قصه بخونید تا خوابش بگیره.
- باشه مامان. دوست دارم. به بابا هم بگید شب بخیر
+ ما هم دوست داریم دختر قشنگم.
-پایان-
___________________________
(ایشون داستان رو ادامه دادن😍😂)
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان فرشته رو میبخشه
اما..
زندگی شون بعد این اتفاقا رنگ و روی جدیدی پیدا میکنه
فرشته و کیوان تصمیم جدیدی میگیرن
اونم اینکه بچه بیارن و فرشته حس مادر بودن رو بعد از چندماه تجربه میکنه و همه چی بعد از مادر شدن فرشته شروع میشه:)!
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
سلام نتیجه گیری رمان:
اما من به تو یه فرصت دوباره دادم که خودت رو ثابت کنی بشی دوباره همون فرشته قبل:)
فرشته هم از اون به بعد سعی کرد که اعتماد کیوان رو مثل قبل جلب کنه از فرصتی که کیوان بهش داده خوب استفاده کنه♥️
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
اما اگه کیوان یکم بیشتر به فرشته توجه میکرد فرشته نیازشو با کس دیگه برطرف نمیکرد ..
فرشته هم باید جلو خودشو میگرفت..
اشتباه از هردوطرف بود
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
سلام
کیوان فرشته رو میبخشه اما اون حس بدبینی ته دلش هست و این فرشته ست که باید از این بخشش و اعتماد نهایت استفاده رو بکنه و دوتاشون مراقب زندگیشون باشن تا به دست این انسانهای مزاحم فضای مجازی از هم نپاشه و به خودشون یه فرصت بدن تا طعم شیرین پدرومادر شدن رو بچشن
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
رمانتون انقدر قشنگ بود که نمیتونم مثل نویسنده توصیفش کنم واقعا عالی بود
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
-میبخشمش..
چنان با ضرب سرمو بالا گرفتم که احساس کردم گردنم خورد شد..
باورم نمیشد!
نه که کیوان سنگ دل باشه نه..
میدونستم یه روز میبخشتم؛ ولی فکرشم نمیکردم اون روز امروز باشه..
انگاری اشکای شرمندگیم باهم مسابقه گذاشته بودن؛ با دستای سردم اشکامو کنار زدم تا بلکه بتونم ببینمش.
کمرش شکسته بود؛ خیلی بد کردم میدونم..
من با کیوان چیکار کردم؟
با زندگیمون؟ آیندمون؟
چرا همچین حماقتی کردم؟ به کارم که فکر میکنم..
نمیتونم؛ دیگه نمیتونم باید باهاش صحبت کنم٫ ولی کاش لب به سخن باز کنه..
اون روز من گفتمُ گفتم وَ کیوان فقط شنید.
نمیدونم شاید با خوندن این داستان متوجه شده باشید که فضای مجازی با هیچکسی شوخی نداره!
منی که انقدر به خودم اطمینان داشتم چندسال از بهترین روزای عمرمون رو به کاممون زهر کردم..
با زور و بدبختی اعتماد از دست رفته رو برگشتوندم؛
ولی یه کار نیمه تموم داشتم..
خودخواهی میشد اگر انجامش نمیدادم!
با کیوان صحبت کردم باهاش درمیون گذاشتم و اونم قبول کرد و کمکم کرد که بتونم افشینو پیدا کنم.
به سختی پیداش کردیم؛ هیچکدوم از حرفاش راست نبوده..
الا اینکه متاهله؛ افشین زن و بچه داشت زندگیشم خیلی خوب بود.
گفته بود پولداره خونش فلانه بهمانه؛ ولی نه پولدار بود نه خونهی آنچنانی داشت!
ولی خانوادهای داشت که مثل پروانه دورش میگشتن.
نمیدونم چطور تونسته بود به همچین خانمی خیانت کنه..
برعکس تموم حرفایی که زده بود خانمش عاشقش بود و انقدری متین و خانم بود که مونده بودم چجور بگم؛
افشین خونه نبود ولی کیوان انقدر از افشین صحبت کرد که تو همون کلام اول فهمیدم چه زن ساده و عاشقی داره..
اسمش ساناز بود؛ با خودم مقایسش کردم..
تو همه چیز تک بود
از لحاظ اخلاق؛ قیافه؛ نظافت؛ همه چیه همه چی تک بود.
یه علامت سوال بزرگ تو ذهنم نقش بسته بود
چرا؟ چرا افشین باید به همچین زنی خیانت کنه؟..
صدای خانم بزرگ تو گوشم اکو شد؛
حتی مهرُ محبتم که از حدش بگذره مثل زهرمار میشه؛ شور هرچیو دربیاری اسیبشو خودت میبنی! حتی خوبی..
هیچ موقع نتونستم قبول کنم که خانم بزرگ داره واقعیتو میگه؛ ولی امروز با چشمای خودم دیدم..
بلاخره گفتیم؛ طفلی چقد حالش بد شد..
فقط قیافهی افشینی که وقتی از قضیه با خبر شد دیدنی بود؛ مثل اینکه اصلا باورش نمیشد که گندایی که زده بر ملا شده!
با اینکه ساناز از منم دلگیر بود ولی تا به امروز که فهمیدم از افشین طلاق گرفته وزندگی جدیدی برای خودش و بچههاش ساخته؛ ازم ممنونه که از همچین منجلابی کشیدمش بیرون..
ساناز میگفت بعد از اون قضیه منم مثل کیوان بخشیدمش؛ ولی گندکاریای افشین تمومی نداشت و ساناز دیگه نتونسته بوده دووم بیاره و دست بچه هاشو گرفته و از اون خونهی به قول خودش جهنم تا ابد رفتن بیرون..
من و کیوان بهم نزدیک تر شدیم بچه دار شدیم زندگیمونو از نو ساختیم
ولی افشین و ساناز هردو بعد از طلاق داغون شدن؛ افشین تازه فهمیده بود که چیکار کرده و کیو از دست داده..
اما دیگه دیر شده بود! افشین برای ساناز مرده بود.
ساناز هنوزم دوسش داشت.. ولی میگفت دیگه نمیتونسته ادامه بده و تنها راه جلوروشو طلاق میدیده.
عاقبت من هم میتونست مثل افشین و ساناز بشه ولی خدا کمکم کرد..
درسته خیلی چیزا مثل گذشته نشد؛ ولی همین که کیوانُ دارم برام بسه.
امیدوارم این حس شرمندگی و عذاب وجدانِ چند ساله ولم کنه و بتونم مثل گذشته راحت زندگی کنم..
طبع ما آدما همینه؛ تا چیزو داریم قدرشو نمیدونیم!
از دستش که میدیم حسرت خوردنامون شروع میشن.
داستان من عبرتی بشه برای همهی جوونا!
مراقب خودتون باشین؛ حتی اگر از خودتون مطمعن هستین..
__________________________
(استعداد ها داره شکوفا میشه😍😂
دوستان دست به قلم شدن و خودشون پایان دلخواه رو رقم میزنن)
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
اما اگه کیوان یکم بیشتر به فرشته توجه میکرد فرشته نیازشو با کس دیگه برطرف نمیکرد ..
فرشته هم باید جلو خودشو میگرفت..
اشتباه از هردوطرف بود
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom
#پیام_شما
کیوان فرشته رو میبخشه
اما...
اما اینبار فرشته بیشتر از قبل حواسش به زندگی و فضای مجازی هست اینکه مراقبه تا تو دام چاله چوله های مجازی نیوفته
فرشته تصمیم میگیره پیج جدیدی بزنه با موضوع آگاه سازی نوجوان و جوونا با فضای مجازی ... نه تنها با این کارش به هدف اصلی رسید بلکه کارش رونق پیدا کرد و او یکی از فعالان مجازی در این عرصه شد
#دایرکتی_ها
@reyhaneh_shou_qom