eitaa logo
خدا ودیگرهیچ
157 دنبال‌کننده
153 عکس
56 ویدیو
34 فایل
در این کانال گفتارها و‌نوشتارهایی بر اساس تفکر توحیدی منتشر می کنم موضوعات متنوعند: از متون دینی تا فلسفه و هنر و حوادث واقعه و آرای اندیشمندان و... مگر نه اینکه توحید همه چیز را در برمی گیرد؟ رضاکریمی @rezakarimi1001
مشاهده در ایتا
دانلود
در آثار خود تلاش کرده است معنای برخی کلمات کلیدی را بازخوانی کند. یکی از این معانی تقواست. او معتقد است ما دو نوع می توانیم داشته باشیم: تقوایی كه ضعف است و تقوایی كه قوّت است. «نوع اول اینكه انسان برای اینكه خود را از آلودگیهای معاصی حفظ كند، از موجبات آنها فرار می كند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه می دارد؛ ...نوع دوم اینكه در روح خود حالت و قوّتی به وجود می آورد كه به او مصونیت روحی و اخلاقی می دهد كه اگر فرضاً در محیطی قرار بگیرد كه وسایل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد» (مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 693). او با ریشه یابی لغت تقوا که به معنای وقایه و نگهداری است می گوید ترجمه پرهیزگاری برای تقوا مناسب نیست بلکه تقوا خودنگهداری است. این تغییر در ترجمه مقدمه تغییر از تقوای ضعف به تقوای قوت می شود. در اثر این تغییر جهت افراد متقی اجتماعی تر می شوند و تقوا بیشتر از حالت خارجی و ظاهری، جنبه درونی و باطنی پیدا می کند. اکنون می توان معنایی سوم برای تقوا را در نظر گرفت؛ همانطور که نگهداری دوجنبه ایجابی و سلبی دارد تقوا هم باید این دو حالت را در خود داشته باشد. نگهداری یعنی حفظ یک چیز و پرهیز دادن آن از آفات و خطرات. در این تعریف بازهم مفهوم وقایه و نگهداری مدنظر است ولی تلاش می شود این معنا عمیق تر فهم شود. تقوا ترکیبی از شکر و صبر است. متقی هم از خوب به خوبی بهره می برد و هم از بد اجتناب می کند. در هر دو تعریف تقوای ضعف و قوت تنها جنبه سلبی تقوا مدنظر است اما با تحلیل خطبه متقین و اوصاف متقین در قرآن می فهمیم بهره از دنیا و اخذ نعمتهای خدا هم جزو ساختار تقواست. متقین فقط محرومیت نمی کشند بلکه فاکهین و فرحین هم هستند! متقین هم با ترس و هم با بشارت مأنوس هستند: در اوصاف متقین در نهج البلاغه می خوانیم که: «شب می کند در حالی که همتش شکر است: يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ ». در ادامه هم می خوانیم که متقی همزمان هم شاد و هم نگران است: «وَ يُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ». متقین هم اکنون در جناب و نهر ها و عیون هستند و علاوه بر حفظ از عذاب، هم اکنون داده های الهی را اخذمی کنند و به آن خوش می شوند: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَعِيم ، فاكِهينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ (طور17و18) إِنَّ الْمُتَّقِينَ فىِ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ ءَاخِذِينَ مَا ءَاتَئهُمْ رَبهُّمْ إِنهَّمْ كاَنُواْ قَبْلَ ذَالِكَ محُسِنِينَ(ذاریات15و16) @rezakarimi1001
شعله ور داستان غواص فداکار کرمانشاهی را ناقص روایت می کند/ حسادت امین حیایی به بهمن پرورش! روایت مردی با بازی امین حیایی است که و نارضایتی او را شعله ور کرده و مدام در مورد دیگران بد فکر می کند و بد رفتار می کند. از طرف دیگر مصطفی حیدری همکلاسی سابق او غواصی فداکار است که در همه جای کشور به مردم داغدیده کمک می کند تا پیکر عزیزان خود را که در عمق آب گم شده پیدا کنند تا جایی که حتی پسر او به جای پدر شیفته قهرمان فداکار می شود و مدام آتش پدر شعله ورتر می شود. کارگردان فیلم در جایی گفته بود میخواستم درباره عرفان فیلم بسازم اما این فیلم بیشتر یک روایت شخصی از یک‌ است و عرفان ساحت متفاوتی دارد. شعله در عرفان آتش سوختگان عشق است اما در اینجا آتش از خشم و گناه است. شاید فقط در تیتراژ پایانی است که موسیقی قَوّالی پاکستانی از مرز سیستان وارد کشور شده و با موسیقی ایرانی ترکیب می شود و نسیمی از عرفان نشان می دهد. اینجاست که در پایان بازهم مانند آثار اخیر الله صدای به گوش می رسد که ...خدا خدا... نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم / مذاق عاشقی دارم پی دیدار میگردم / خدایا رحم کن بر من پریشان وار می گردم/ خطاکارم گنهکارم به حال زار می گردم... این فیلم سرشار از تصاویر و موقعیتهای بکر و الهام بخش است اما اصل داستان گیرا و مؤثر نیست و روایت با مخاطب ارتباط برقرار نمی کند. نعمت الله بسیار شخصی فیلم می سازد اما شخصیت او‌ آینه مناسبی از مردم نیست. نکته مهم این است که داستان غواص واقعی است؛ مرد که بسیاری خانواده ها از او خاطره خوبی دارند. اما عجیب این است که نام در داستان مستعار است! و عجیب تر این است که خود پرورش نقش خودش را بازی کرده است! حتی علی رغم تأکید بر مصائب سیستان، کرمانشاهی بودن قهرمان هم سانسور می شود و او همکلاسی امین حیایی (احتمالا در تهران!) معرفی می شود. عجیب تر از اینها گله های پرورش بعد از ساخت فیلم‌است!! که از نوع رفتار گروه سازنده ناراضی است. در طول فیلم مدام به پرورش حسادت می کند و از خشم شعله ور می شود اما معلوم‌نیست خود نعمت الله چه احساسی نسبت به داشته که نام و نشانش را در فیلم سانسور کرده است!
بازنشر کلام کوتاه و پرمغز مرحوم دولابی در مورد علت واقعه کربلا بسیار قابل تأمل است: «امام در مورد علت رفتنشان به کربلا به هر کسی مطابق عقلش چیزی گفت ولی علت اصلی اش معلوم نشد: امام حسین به خداوند گفت من می‌خواهم قربان شما شوم! (مصباح الهدی، ص309).» این جمله شبیه این حدیث است که پیامبر به امام حسین علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً ؛ خدا خواسته تا تو را کشته ببیند.» (لهوف، ص63) این کلام ما را دوباره به این پرسش درگیر می‌کند که چرا ما علاوه بر لعن ظالمین، سجده شکر به جا می‌آوریم و می‌گوییم: الحمد الله علی عظیم رزیتی! پاسخ این است که شکر مصیبت کربلا گفتن هم‌نوا شدن با جمله حضرت در لحظه ذبح عظیم است که فرمود: الهی رضاً بقضائک، تسلیماً لامرک. کلام دولابی دو نتیجه مهم دارد: اول اینکه تحلیل‌های عاشورایی متنوع هستند و همه این‌ها را نباید کاملا رد کرد چون امام به هر کس مطابق عقلش چیزی گفت. عاشورا واقعه‌ای ذو ابعاد است و هر کس به قدر ظرفیتش آن را می‌فهمد. همه بر سر سفره امام مهمان هستند و نباید خرد و کلان را از در این خانه برانیم! دومین نتیجه این است که می توان در طول همه تحلیل‌ها «رابطه امام و خدا » را به عنوان نهایی‌ترین تحلیل بیان کرد. اما این تحلیل باید برای محرمان بیان شود و طوری باید تقریر شود که با دیگر تحلیل‌ها نهایتاً در تضاد نباشد.
هدایت شده از الهادی
Mesbahol-Hoda3.pdf
4.01M
📜 ➕نسخه جدید و گرافیکی 🔻بیانات حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری با موضوع امام حسین علیه السلام، عاشورا و اصحاب کربلا 🔺 @nasery_ir
sakine270697.MP3
3.25M
درباره سکینه: سکینه یک مقام ویژه است و از امور قلبی است که موجب حضور لشگر فرشتگان و رسیدن به فتح می شود و نشان می دهد که جنگ فقط با امور مادی به نتیجه نمی رسد. رابطه سکون و قدرت و فتح چیست؟ از سوره برائت می فهمیم که احساس سکونت موجب تقویت معیت الهی می شود.
#محمود_کریمی در میانه مراسم سینه زنی از روی کتاب #فتح_خون با نوا #متن_خوانی می کند این کتاب #شهید_آوینی ویژگیهای مهمی دارد و هر چه هست #مقتل هم هست
شباهتهای حکومت مختار با جمهوری اسلامی -  هر دو حکومت در زمان حیات امام معصوم تشکیل شده اند ولی امام در صحنه قانونگذاری و اجرا حضور پیدا نمی کنند. - هر دو خود را به امام زمان خود منتسب می دانند ؛ یکی به خونخواهی و دیگری به نصب عام. -  هر دو می خواهند رضایت امام را کسب کنند و بلکه نهایتاً حکومت را به امام تحویل دهند. - در هر دو حکومت اتفاقاتی که تسلی خاطر امام هستند رخ می دهد. - رشد و گسترش هر دو قیام مایه شگفتی و تحسین دیگران هستند. - هر دو در زمانه خود «حرکت خلاف جریان غالب» محسوب می شوند. - هر دو در ابتدا به قصد تشکیل حکومت و ایجاد ساختارهای جدید قیام نکردند بلکه یکی به خونخواهی و دیگری به قصد مبارزه با ظلم و فساد شروع به قیام کردند. اما بعدها که زمینه فراهم شد دامنه قیام گسترش پیدا کرد. -  در هردو قیام مصلحت سنجی و تاکتیک های سیاسی وجود دارند که مورد اعتراض برخی کسانی که این اقدامات را بر خلاف شعائر قیام می دانند قرار می گیرد. - در هر دو ایرانیان و اسلام پیوند آشکار و مؤثری دارند - هر دو به شدت مورد آماج تهمت ها و حمله جنگ روانی قرار می گیرند -  عاقبت یکی شهادت است و  دیگری... * بازنشر یادداشتی در پایان پخش اول مختارنامه
شهید مطهری روایت پیغمبر اكرم درباره قلب را مذمت آن می داند: اِنَّما مَثَلُ هذَا الْقَلْبِ كَمَثَلِ ریشَةٍ فی فَلاةٍ مُعَلَّقَةٍ عَلی شَجَرَةٍ تُقَلِّبُهَا الرِّیحُ ظَهْراً لِبَطْن او‌ می گوید: مثَل دل انسانها، انسانهایی كه دلشان تربیت نشده است و هنوز با عبادت تمرین پیدا نكرده اند، مثَل یك پر است که دائماً از این رو به آن رو می شود. مولوی همین مضمون را به شعر درآورده: در حدیث آمد که دل همچون پریست/ در بیابانی اسیر صرصریست بر اساس این برداشت از روایت است که در ادامه شهید مطهری می گوید: «آیا همه ی دلها این جور است؟ ابداً. لابد خیال می كنید دل علی بن ابی طالب هم العیاذ باللّه همین جور بود. خیر، این جور نبود. نه تنها علی بن ابی طالب، بلكه شاگردهای كوچك علی بن ابی طالب هم این جور نبودند». اما این روایت را می توان طور دیگری فهمید که نیازی به استعاذه نباشد: از ریشه لغت قلب و تعابیری مانند ذکر بر می آید قلب یعنی همان وجودی است که مقلب و دگرگون می شود. بهترین قلب این است که بهتر دگرگون و متحول شود و بدترین قلب این است که سخت و قسی و قالب (طبع) زده و غیرقابل انعطاف باشد. در روایت مهمی باز هم سخن از تقلب قلب است: «قلب بنده بین دو انگشت خداست که آن را مقلب می کند». قلب مریض آن است که تسلیم و پذیرای اراده الهی نباشد. اینجاست که قلب آنقدر قابل توسعه است که خدا هم در آن جا می گیرد! بهترین قلب این است که با ذکر خدا هم لرزان است و هم اطمینان دارد. اذا ذکرالله وجلت قلوبهم الا بذکرالله تطمئن القلوب این دو صفت متضاد در مورد قلب ممکن است چون کار قلب این است که مدام تپش داشته و مقلب شود و آرامش آن هم در عین این تپش است. بر اساس ، مثل قلب مانند پر پران در بیابان است که مدام دگرگون می شود. فعل تقلب در هر دو روایت صرف شده است و این انقلاب خاصیت ذاتی قلب و ‌مثل همیشگی آن است نه فقط مثل قلبهای تربیت نشده و بلکه بهترین قلبها قلب مؤمن است که در دستان خدا (و باد بیابان) مقلب و دگرگون می شود. این حقیقت رازی بزرگ است که نتایج مهمی در پی دارد. دو روایت درباره قلب یک معنی دارند اما قول مشهور این است که روایت پر در بیابان نکوهش قلب است در حالی که همچون روایت دیگر این هم توصیف حقیقت قلب است. قلب سالم قلب محکم و سخت نیست که مانند پر در بیابان نباشد چون سخت بودن صفت قلب مریض است! بلکه قلب سالم قلبی است که مقاومت نکند و تسلیم امر خدا باشد. دل را نباید نگه داشت بلکه باید بیدل بود و دل را به دلدار سپرد.
از ادعیه معرفت بخشی است که با درخواست معرفت آغاز می شود و اولین درخواست هم معرفت خود خداست. به عبارت دیگر ما از امام به خدا نمی رسیم بلکه از خدا به امام‌ می رسیم! اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی دعای سه مرحله ای غیبت اینجا به یک پایان اولیه می رسد و برخی این دعا را تا اینجا بیان کرده اند اما در روایات دیگر دعا مفصلا ادامه پیدا می کند و راز بزرگی از انتظار در زمان غیبت را تبیین می کند: نظریه مرحوم دولابی درباره انتظار بیش از هر چیز در این دعا آشکار است. او معتقد است انتظار درجاتی دارد و چنانچه در این دعا آمده منتظر واقعی نباید به دنبال تعجیل باشد بلکه راه نجات «تسلیم» است. نظریه «انتظار مسلمانه» که در دعای غیبت و در تحلیل مرحوم دولابی آشکارا بیان شده است تصور مشهور از انتظار که تعجیل را در خود دارد دگرگون می کند. متن کامل: http://estentagh.blog.ir/post/85
پرسش های #میلاد_دخانچی درباره نظریه اقتصادی #علیرضا_پناهیان مسئله قابل تأملی است. با تأمل در قرآن و روایات می فهمیم مسئله مردم یک موضوع اساسی و تعیین کننده در مدیریت و حکومتداری است اما آیا آنچه که در اندیشه لیبرال آمده با پیشنهاد مردمی کردن اقتصاد قرابت دارد؟ http://r1001.blog.ir/1397/07/07
مسئله پوشش موضوعی نیست که همه ابعاد آن کاملاً تحلیل شده باشد. از زمانی که شهید مطهری کتاب مسئله حجاب را نوشت بسیاری از مسائل پاسخ داده شده ولی هنوز این مسئله نیازمند تأمل و تفکر است. ستر و پوشش زنان در قرآن دو یا سه حکمت کلی دارد: ۱.کنترل نگاه و آشکار نشدن زینت های پنهان ۲و۳. شناخته شدن مؤمنات و اذیت نشدن آنان. اساسا حکمت پوشش در قرآن از حقایقی است که ناقص تبیین شده است. معمولا حکمت اول مدنظر متدینین است اما حکمت دوم و سوم کمتر مورد تأمل قرار گرفته است. مفهوم اذیت که در سوره احزاب مطرح شده است معنایی گسترده دارد و در مورد انبیاء و مؤمنین از اذیت کلامی و آزار ناشی از حیا تا اذیت ناشی از بهتان را شامل می شود. زینت هم می تواند سبب تأثیر بر عملکرد نفس و قلب و اختلال در تشخیص عقل شود. تفاوت آیه خُمُر در سوره نور و آیه جَلابیب در سوره احزاب این است که در اولی فقط سخن از مؤمنات است و در دومی سخن از نساء النبی هم هست. آیه جلابیت در سوره احزاب نکته جالبی دارد و آن اینکه زنان مؤمن وقتی خود را می پوشانند شناخته می شوند. چطور یک زن با پوشیده شدن شناخته می شود؟ اساساً سوره احزاب سوره النبی است و وقتی سخن از پوشش خانواده نبی است تأکید بیشتری وجود دارد و گرچه تأکید بر تفاوت زنان نبی و دیگر زنان است اما مؤمنین هم در این خطاب تأکیدی سهیم می شوند چون آنها هم جزو خانواده نبی هستند. گویا می خواهد بگوید اگر می خواهید خود را مؤمن پیرو نبی بدانید بیشتر باید پوشش خود را برخود نزدیک کنید کنید. بر اساس یک نقل هم می فهمیم برداشت زنان عصر پیامبر از این آیه پوشش گسترده تری نسبت به آیه خُمُر است. همچون این برداشت در آن روزگار، می توانیم آیه جلابیب را در معنای حداکثری خود آیه چادر(پوشش سرتاسری) بنامیم به شرطی که نخواهیم جلباب را چادر معنا کنیم بلکه فقط بگوییم با این آیه می توان برخلاف آیه خمر حکمت چادری بودن را بدون آنکه حالت اجبار باشد توضیح داد و گفت چادر یکی از نزدیک ترین حالات برای بیان نزدیکی پوشش به بدن و دوری از اذیت است که تاکنون بشر تجربه کرده است. جلباب فخر مؤمنات و‌ عامل شناخته شدن آنهاست و نباید آن را به غیرمؤمنات توصیه کرد مگر اینکه ابتدا آنها را به ایمان دعوت کنیم. پوشاندن چادر به زنان زندانی یا مهمانان کم ایمان این فخر را تضعیف می کند. متن کامل: http://estentagh.blog.ir/post/87
بازنشر در مورد است؟ فقر و محرومیت ؟ جهل و خشونت؟ همه اینها در فیلم هست اما بالاتر از همه درباره و است. اینجاست که فیلم از جهل و خشونت فراتر می رود و به یک مفهوم محوری مدرنیته یعنی آزادی انسانی از بند دیگران اشاره دارد. در دنیای سنتی جایگاهی مهم داشت و شغل تعداد زیادی از پیامبران بود و گاه جای سلطان را می گرفت و بسیاری در طی طریق و سلوک، خود را به بزرگتر می سپردند و خطر گرگ در جدایی از گله بود ولی در این فیلم و در دنیای مدرن انسان از گرگ نمی ترسد و بلکه خودش گرگ است و در اینجا چوپانی به معنای استعمار و استحمار و‌استثمار است. در فیلم تعبیر به انگلیسی بیان شده است تا به قول افراد آرام و‌ مطیع و تأثیرپذیر را نشان دهد. https://www.instagram.com/p/BfGwobElNkh/