چرا فیلم یاسرالحبیب راوی شیعه انگلیسی است؟
فیلم بانوی بهشت روایت مظلومیت حضرت فاطمه با شیوه انگلیسی است. منظور از شیوه انگلیسی فقط منش تفرقهافکنانه فیلم یا نمایش چهره پیامبر و امیرالمؤمنین نیست. بلکه لحن و ارزشهای فیلم بیش از آنکه اسلامی یا حتی عربی باشد، مدرن است و اهلبیت و اصحاب، شبیه قهرمانان آثار تاریخی سینما، اخلاقیات سکولار را بر زبان میآورند ولی نهایتاً در فیلم آرمان اصلی اسلام یعنی توحید قربانی میشود و از حقیقت الهی دین فقط نشانههای ایدئولوژیک مانند تعدادی دشمن مکار و ماجرای مظلومیت اهلبیت باقی میماند و در سکانس غدیر میبینیم مقام ولیّ فقط یک لیدر است؛ هرکس من لیدر او هستم این علی لیدر اوست! علاوه بر این، قهرمانپروری به سبک رسانههای غربی نشانهی فرمی یک فیلم مدرن است. اگر انگلیس را مظهری از نگرش مدرن به دین و اخلاق بدانیم، به این معنا این فیلم راوی شیعه انگلیسی است و عمق این نتیجهگیری بسیار مهمتر از نشانههای سیاسی همچون توجه به حضور عوامل انگلیسی یا لندننشین بودن نویسنده یا حتی حمایت انگلیس از ساخت و نمایش فیلم است. تعبیر یاسر الحبیب با عنوان "اخواننا الانگلیس" عمیق و دقیق است و با روح حاکم بر فیلم بیشتر درک میشود.
یادداشت کامل
@rezakarimi
هدایت شده از استنطاق
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب در دیدار بانوان با استناد به آیه: وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنّ، گفت: حقوق زن و مرد در خانواده یکسان است. ایشان ادامه آیه را نخواند: وَ لِلرِّجٰالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ (بقره٢٢٨).
چرا؟
در قرآن بین تفضیل و ترفیع درجه تفاوت است. ترفیع درجه در دنیا برای تسخیر دنیوی است. فضیلت بین مردان و زنان متقابل و دوطرفه است. راز اینکه چطور علیرغم حقوق مساوی زن و مرد و مثلیت له و علیه زنان، برای مردان درجهای بر زنان قرار داده شده، این است که درجه همان وظیفه تسخیر، قوامیت و انفاق و عیالواری است. وظیفهای که تکلیف است نه حق و لزوما خیر نیست مگر اینکه به رحمت پروردگار منجر شود.
رهبر انقلاب پس از بیان آن آیه اضافه کردند که:" البتّه از لحاظ عاطفی در داخل خانه، به زن مثل گل باید نگاه کرد و مراقبت کرد؛ اَلمَراَةَ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة".
ریحانه بودن زن یعنی قهرمانه (کارگر) نبودن او. ریحانگی زن موجب قوام بودن مرد بر او میشود و این درجه مرد بر زن غیر از فضیلت اوست. این جمله تکمیلی در کلام رهبر که با البته شروع میشود را میتوان معادل همان درجه در آیه ۲۲۸ بقرة دانست که ظاهراً خوانده نشد.
پاسخ تفصیلی
@estentagh
پیشنهاد اجرای مرحلهای قانون حجاب: اول دولت، بعد مردم!
در یادداشت پیش رو پیشنهادی برای قانون عفاف و حجاب که هنوز ابلاغ و اجرا نشده، مطرح شده که خلاصه آن این است:
بعد از تصویب قانون حجاب به دلیل مخالفتهای جدی بخش مهمی از مجریان قانون بر سر دوراهی هستیم. اما مخالفت غیرقانونی با قانون آغاز بدعت است. پیشنهاد مطرح شده در این یادداشت، نه برگشت دادن قانون بلکه اجرای مرحلهای آن و همزمان گفتگوی جدی مجلس با مخالفان است.
اساسا در مبارزه با فساد باید به فتنهگران بیش از فتنهزدگان توجه کرد. مسئولینی که فساد یا ترک فعل میکنند و چهرههای اثرگذار بیشتر از خاطیان عادی مسئولند و قانونگذار باید اين اولویت را مدنظر قرار بدهد. همچنین چهره های اثرگذار را باید بیش و پیش از مردم تدبیر کرد.
در قانون فعلی، اجرای بخشی از مواد آن به سالهای بعدی موکول شده است. می توان پیشنهاد اجرای مرحله ای قانون را اصلاح کرد. اگر حکومت به وظایفش عمل کرد آنگاه می توان با اتمام حجت از مردم مسئولیتهایشان را مطالبه کرد.
ممکن است کسی بگوید تحقق مطلوب وظایف دستگاهها به این سادگی نیست. پاسخ این اشکال این است که مگر ایجاد دوقطبی و اصطکاک و آشفتگی در جامعه هزینه کمتری دارد؟ ممکن است کسی اشکال کند که اگر گزارش اجرای قانون از عدم موفقیت خبر داد، تا کی باید مجرمین رها شوند؟ پاسخ این است که مجرمین رها نمی شوند اما مجرمین ابتدا آنها هستند که ترک فعل یا خیانت می کنند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به مالک فرمود: پیگیری تو از كارهاى کارکنانت سبب امانت دارى ايشان و مداراى با مردم است.
یادداشت تفصیلی
آوینی و سلحشور از دو مبدأ متفاوت، در سینمای انقلاب اسلامی به هم رسیدند. اشتراک این دو در تعلق خاطر به انقلاب اسلامی و خلق آثار ماندگار بود اما تفاوت آن دو در میزان نظریهپردازی بود. سلحشور اهل تاملات نظری در ماهیت هنر مدرن نبود و موانع هنر انقلاب را بیشتر در عمل و اخلاق میدید اما آوینی در یادداشت "فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما" از چالشهای بنیادین سخن گفت.
تأکید همزمان رهبر انقلاب بر این دو ،در ابتدای سال۹۵، را اینگونه میتوان تقریر کرد: هنرمندان نباید به نام انتظار هنر موعود و به بهانه اندیشیدن در شرایط امکان امور، فقط در تاملات نظری متوقف شوند که در اینصورت توفیق سلحشور را تحقیر کردهاند اما ورود صرفا عملگرایانه هم بیاعتنایی به آوینی است.
امیدوارم حاتمیکیا (که به قول آوینی ظهور او در سینمای انقلاب واقعهای است نظیر انقلاب) وقتی زیر پیکر سلحشور را گرفت و پروژه نیمتمامش را ادامه داد، چنین حالی داشته باشد. انتظار ما برای هنرمند سوم است که ایمانش به عمل و عملش به فتح برسد. تا آن روز این دو بزرگوار و همسنخان آنها، اسوه سینمای انقلاب اسلامی هستند.
@rezakarimi
سلیمانی در حدیث دیگران؛ غربیها و ضدانقلاب
در این یادداشت شهید سلیمانی در نگاه غربیها و ضدانقلاب با تصاویر مرتبط روایت شده است. بخش اول: نیوزویک، مستند فرمانده سایهها، اوباما و کری و... . بخش دوم: عبدالکریم سروش، اردشیر زاهدی، مسعود بهنود، مهاجرانی، فراهانی. بخش سوم درباره تلاش مذبوحانه مستند پروپاگاندای قاسم سلیمانی و فیلم قهرمان اصغرفرهادی است.
نهایتاً پاسخی کوتاه به این پرسش که: چرا حاج قاسم جهانی شد؟
@rezakarimi
هدایت شده از کتابهای آسمانی
با کتاب معجزه شکرگزاری دنیای تازه ای به روی خواننده باز می شود و آن دنیای شکرگزاری است. از این کتاب میفهمیم که شکر کردن از اشتراکات تمام ادیان و آیینها است و شاکر بودن بین همه افراد با سلایق و نظرات مختلف هم مشترک است.
این کتاب صرفا به شکرگزاری ساده نپرداخته برای مثال این مطلب را هم متذکر می شود که وقتی اتفاق ناگواری در زندگی رخ داد همان اندازه باید شکرگزار بود با این تفاوت که در این موقعیت باید نقاط مثبت آن اتفاق را دید و شاکر بود.
البته نقدهایی بر کتاب وارد است چون به هر حال بر اساس فرهنگ و تفکر غرب نوشته شده است و گاهی شکر خصوصیات منفی هم توصیه میشود. کتاب بیشتر انسان محور است تا اینکه خدا محور باشد و هرآنچه که به دست می آورد را از خود می داند نه از جانب خدا، نعمت های فراوان را نتیجه شکر خود شخص می داند نه نتیجه لطف و محبت خالق، در کل روح معنوی و الهی بر کتاب حاکم نیست، حتی در نوشته اصلی کتاب هیچ اسمی از خداوند برده نشده در ترجمه هایی که از کتاب شده مترجم با بیدقتی شکر را به خداوند نسبت داده است.
بی دقتی مترجمین به همین نکته ختم نمی شود مورد دیگری را می توان نام برد از جمله اینکه عنوان اصلی کتاب جادوی شکرگزاری است نه معجزه شکرگزاری.
یادداشت کامل در خبرگزاری فارس
هدایت شده از استنطاق
نامه۵۳-۲.mp3
11.34M
حقایقی درباره خلخالی در مستند جنجالی ضدقهرمان
مستند ضدقهرمان جسارت و شجاعتی دیگر از جوانان انقلابی در سازمان اوج است تا از منظری متفاوت به یکی از شخصیتهای جنجالی تاریخ انقلاب بنگریم.
لینک یادداشت
دانلود رایگان مستند ضدقهرمان
@rezakarimi
هدایت شده از استنطاق
نامه۳۱-۵۱.mp3
15.51M
چرا فردید بدبین بود؟
فردید در گفتگو با میبدی گفته:" گشت فکری هیدگر، گشت از قرب نوافل به قرب فرائض است. روی به حق داشتن و پشت به خلق همان قرب فرائض است. روی به خلق داشتن و پشت به حق داشتن هم قرب نوافل. البته قرب نوافل و فرائض به تعبیرات دیگری هم بیان شده مانند کثرت در وحدت و وحدت در کثرت. در قرب نوافل خلق را در حق می بینیم. پس حق آینه میشود و صورت منعکس در آینه، خلق است. در قرب فرائض خلق آینه میشود و صورت حق در این آینه مشهود و معلوم میگردد. یعنی خلق غائب میشود و حق ظاهر میگردد. بایزید گفته است من سی سال خود را در حق میدیدم. اینک حق را در خودم می بینم. معنی این جمله این است که من سی سال در قرب نوافل بودم و حق آینه بود، یعنی غائب بود و حضور نداشت و من که از خلق بودم، خودم را در این آینه مشاهده میکردم یعنی در حق میدیدم:
فکر خود و رای خود در مذهب رندان نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرائی
اکنون پس از سی سال گشت عظیمی برای من دست داده است که خود را درحق می بینم. من آینه شدم. پنهان شدم و حق بدون واسطه برای من ظهور کرد. قرب نوافل پشت کردن به حق و فرعونیت مطلق است. در سیر تفکر غرب اینک قرب نوافل به حد نهائی خود رسیده است."
نظر: اینکه گشت هیدگر از دازاین به وجود و گشت بایزید از خود به خدا را گشت از قرب نوافل به قرب فرائض بدانیم سخنی بيراهه نیست. قرب نوافل مقام قرب ولیّ خدا و مقام مؤمن مستجابالدعوه است. چنین کسی گرچه به آخرین مرتبه قرب نرسیده ولی نمیتوان او را خودبین و خودرای دانست و گفت حق از او غایب شده است بلکه او حق را در آینه خود میبیند پس برای توصیف قرب نوافل با استناد به حافظ باید به سخن دیگرش رجوع کرد؛ آنجا که سخن از خودباشی است: به شهر خود روم و شهریار خود باشم. جالب اینجاست که هایدگر هم اشکال روزمرگی را نفی خودباشی میدانست و با گشت خود از این اشکال برنگشت. تفاوت خودباشی و خدابینی تفاوت مقتصدین و سابقین است. مقتصد گرد قلب خویش میگردد و سابق گرد رب خویش میگردد. این تفاوت رتبه نباید سبب شود تفکر غرب را اهل قرب یا مقتصد دانست و گفت قرب نوافل پشت کردن به حق و فرعونیت مطلق است. کسی که قرب نوافل را فرعونیت مطلق مینامد، بدبینیاش تقویت میشود. در حالی که خلوصگرایی نباید به نفی مراتب سیر الیالله بینجامد. این روحیه خالصگرایانه فردید بود که او را بر همه علمای مسلمان مانند ملاصدرا و حتی ابنعربی شورانید و هرگز نتوانست بگوید: منم که دیده نیالودهام به بد دیدن.
کلمه مناسب برای توصیف پشت کردن به حق کلمه ادبار است نه قرب نوافل. تفاوت غرب و توحید تفاوت ادبار و اقبال عقل و جهل است. عقل و جهل هر دو با اطاعت از امر الهی ادبار کردند ولی فقط عقل اقبال کرد. عقل و جهل هر دو مخلوق خداوند هستند و هر دو بخشی از امر الهی را اطاعت کردند و از این جهت به خداوند منتسب هستند ولی این انتساب برای قرب کافی نیست و فقط احاطه الهی بر همه جنود عقل و جهل را میرساند: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ كَرَّمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِيّاً فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَكْبَرْتَ.
@rezakarimi
هدایت شده از استنطاق
عهدنامه۳.mp3
7.95M