#رامبد_جوان برای ساخت #قانون_مورفی هم انگیزههای فنی و تکنیکی جهت پاسخ به وسوسههای تکنیکی داشته (و موفقیتهایی هم کسب کرده) و هم دغدغههای فکری و محتوایی؛ او در فیلم جدیدش می خواهد به قول قهرمان داستان «از یه ور دیگه به قانون مورفی نگاه کند»! پس تفسیر خوش بینانه و کمدی وار از یک قانون بدبینانه را نشان می دهد. او با این قانون شوخی می کند تا به جنگ بدبینی برود اما در این شوخی ها عامدانه و آگاهانه خیلی افراط می کند.
#خندوانه یک برنامه سرگرمی خوشگذرانه بود که معمولاً جنبه آموزنده هم داشت. ترکیب سرگرمی و اندیشه در فیلم رامبد جوان هم وجود دارد اما این بار ناموزون و زننده از کار در آمده است.
جوان در یک مصاحبه در پاسخ به این پرسش که «واقعاً این دست شوخیهای به تعبیر خودتان دوپهلو در فیلم را قابل دفاع میدانید؟» می گوید: «بله. چه ایرادی دارد. این هم یک ابزار کمدیسازی است. یکی از گونههای جدی کمدی در همه دنیا شوخی جنسی است. ما اما از آنجا که میخواهیم خودمان را جامعهای اخلاقی نشان دهیم میگوییم که نه اینطور شوخی نمیکنیم!».
رامبد جوان با این موضع گیری خودش را تسلیم جوّ جامعهنشان داده نه در مقام یک هنرمند اصلاح گر.
او در فیلمش اندیشه دارد و قالب بیان این اندیشه (کمدی و اکشن) هم با آن متناسب است. اما اندیشه های مزاحم دیگری فیلمش را خراب کرده است؛ آنجا که معتقد است: «کتاب وموسیقی و فیلم میتواند کمک کند جهانبینی ما شکل بگیرد. این الزاماً به معنای آن نیست که ما باید در کلام مؤدبتر و بااخلاقتر باشیم»!
عجیب اینجاست که فیلم را برای بچه ها ساخته است و کارش را اینطور توجیه می کند: «بچهها هیچکدام از این شوخیهای دوپهلو را متوجه هم نمیشوند به همین دلیل هم برای آنها بدآموزی ندارد و بهراحتی میتوانند به تماشای فیلم بنشینند»!
خندوانه شکل پاستوریزه و سانسور شده قانون مورفی است. آیا با ساختن خندوانه مخاطب آماده پذیرش یک شکل جدید نمی شود؟ ما باید به فکر تولید برنامه و فیلم هایی متناسب با فرهنگ خود باشیم. وگرنه از #سلبریتی برون نتراود جز آنچه در اوست!
#تختی قهرمانی بود با مرگ ابهام آلود اما #بهرام_توکلی با نظر خانواده تختی همدل است نه با #جلال_آل_احمد و #بهروز_افخمی و طرفداران دوآتشه تختی. کارگردان نام فیلم را #غلامرضا_تختی می گذارد تا بخواهد تختی حقیقی را نشان دهد ولی علنا اعلام می کند که وارد اختلافات خانوادگی نمی شود و جمله ای از زبان تختی می شنویم که دوست ندارم کسی در زندگی خصوصی ام دخالت کند.
توکلی با وجود نمایش ظریف و باشکوه بعضی صحنه ها مانند فینال المپیک ملبورن، بسیاری از لحظات ورزشی را که توقع دیدنش را داشتیم نشان نمی دهد و در عوض چون می خواهد بگوید او اول انسان بود بعد قهرمان، پس کمکهای مردمی و #مصدق و #طالقانی را پررنگ می کند و از نماز خواندن و قبول نکردن تعارف الکل و نرقصیدن در کافه شبانه می گوید. او در کشتی به تماشاچی هایش بیشتر از بردن فکر می کند و همینجاست که برخی قهرمانان تیمملی با اودرگیر می شوند. تختی در این فیلمهمچنان قهرمان مردمی است که در سینما برخلاف #محمدعلی_فردین به حکومت «بله» نمی گوید. او فدایی مردم و عاشق آنهاست و در این راه هزینه های زیادی می دهد و حتی شاید بتوانیم بگوییم در انفاق افراط می کند. اما نهایتا قهرمان مغلوب می شود. در این فیلم او را یک قهرمان ناکام و تنها می بینیم که باید با صدای #محمد_معتمدی برای او گریست و در گوشه ذهن خود معترف باشیم که قهرمانی بود که روحیه مقاومت و ایستادگی کافی نداشت.
فیلم تختی می خواهد بگوید نوع زندگی تختی مهم است نه نوع مرگش. ولی اولاً تلاش می کند تا بگوید تختی تحت فشار و ظلم بود و به تعبیر برخی او را «خودکشی» کردند! ثانیاً گویا خودکشی کردن تختی را کاملا قطعی و بدیهی دیده است که آن را واضح و بی پرده نشان می دهد. اگر فیلمساز به همان اندیشه اش، وفادار می ماند و فقط از زندگی او می گفت و نه مرگش و در سکانس پایان فقط صحنه دورشدن از اتاقش در هتل را به تصویر می کشید... شاید فیلم دوست داشتنی تر بود. مبهم باقی نگذاشتن سکانس پایانی قهرمان، او را از اسطوره به یک تراژدی تبدیل کرد.
شاید هم هر کسی را باید در جای خود نشاند. ایران قهرمان کمندارد.
هدایت شده از استنطاق
دست خدا با جماعت است و خدا از تفرقه نهی کرده است اما گاهی جدایی و تفرقه و خلوت ناگزیر می شود. گاهی حکومت دستور می دهد هر اجتماعی ممنوع است و همه سرجایشان بمانند، دانشمندان این دستور را تبیین می کنند و علما آن را حمایت می کنند.
جدایی در قرآن حداقل دو معنای تزیّل و اعتزال دارد.
جدایی (تزیُّل) گاهی مقدمه عذاب است. خدا به خاطر وجود مؤمنین که در پیچ و خم اجتماع ناشناخته اند، عذاب بر کفار نمی فرستد ولی اگر جدایی صورت گیرد اقدام می کند: وَ لَوْ لاٰ رِجٰالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِسٰاءٌ مُؤْمِنٰاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اَللّٰهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشٰاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا اَلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ ...(فتح٢٥). در محشر هم به مشرکین و شرکایشان خطاب می رسد سرجایتان بمانید تا بین آنها جدایی صورت گیرد: وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكٰانَكُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَكٰاؤُكُمْ فَزَيَّلْنٰا بَيْنَهُمْ...َ (یونس٢٨).
از سوی دیگر جدایی و اعتزال وخلوت منشأ رحمت الهی است. اصحاب کهف از مردم خود فاصله گرفتند و گفته شد بهغاری پناه ببرید تا خدا از رحمتش برایتان بپراکند و گشایشی از امر خود برایتان فراهم کند: وَ إِذِ اِعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مٰا يَعْبُدُونَ إِلاَّ اَللّٰهَ فَأْوُوا إِلَى اَلْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً (کهف١٦).
چه خبر است؟ بیماری ضد اجتماع همه را تنها و جدا کرده است. اراده الهی بر چه قرار گرفته است؟ عذاب یا رحمت؟ تزیل یا اعتزال؟ هر چه هست خیر است و ما باید تسلیم باشیم و فقط مراقب ایمانمان باشیم.
@estentagh
اظهار نظر دکتر #رضا_داوری اردکانی در مورد کرونا فیلسوفانه و غرب شناسانه است.
او بین بیماری های واگیردار سنتی مثل طاعون و وبا و حتی بیماری قرن بیستمی تیفوس با نسل جدید این بیماری ها مانند #سارس و #کرونا فرق می گذارد. به نظر او اینها به کشتار اکتفا نمی کنند بلکه زندگی را به تعطیلی می کشند.
اکنون باید فخرفروشی مدرنیته را که مدعی نابودی طاعون و وبا بود پاسخ دیگری داد که در ازای آنچه برد چه چیزی به ارمغان آورد! او دیدگاه کسانی که کرونا را جنگ علیه سرمایه داری می دانند نقد می کند. مسئله فراتر از کاپیتالیسم و سوسیالیسم است. این ویروس، ویروس تکنولوژی است. این موضع توهمتوطئه نیست. داوری هوشمندانه از بیل گیتز که یکی از نمایندگان تکنولوژی عصر شاهد می آورد که گفته: تکنولوژی هم از عهده اش بر نمی آید! تکنیک حاصل تغییر در خلقت است و اینجاست که تکنولوژی با بلایای طبیعی آسان تر مقابله می کند تا با شروری که از خود آن زاده می شود!
با تکنیک چه باید کرد؟ پیشنهاد داوری مدد از پزشکان با مدد از نیروی اخلاق است. به عقیده او تنها گروهی که در میدان مقابله مانده است، گروه پزشکان و پرستاران و خدمتگزاران بهداشت و درمان است.
این راه حل داوری حداقل برای انسانهای معمولی گریز ناپذیر است. ولی ممکن است اضطرار بشر راه های تازه ای باز کند. نمی دانم تکنیک دقیقاً در چه راهی افتاده است ولی صدای نفس زدن هایش به گوش می رسد.
متن یادداشت:
بیماری های واگیردار همیشه بوده و با هجوم ناگهانی و ایجاد وحشت کشتار می کرده است. در قدیم طاعون و وبا بیشتر قربانی می گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم (در سال ١٣٢١) تیفوس به تهران آمد و بلای جان هزاران نفر شد.
این بیماری ها می آمدند و مصیبت به بار می آوردند ولی اکنون به جای آنها ویروس های سارس و مرس و کرونا ناگهان و ناخوانده سر می رسند و به جان مردم و زندگی شان می افتند. اینها به کشتار اکتفا نمی کنند بلکه زندگی را به تعطیلی می کشند و هر جا باشند نه کار هست، نه تفریح. تولید و داد و ستد و فرهنگ و سینما و ورزش و مدرسه و دانشگاه و شاید فکر کردن هم معلق می شود. ولی گمان نشود که کرونا ویروس، صرفاً ضد سرمایه داری است، کرونا با سوسیالیسم هم سروکار ندارد، بلکه این ویروس، ویروس تکنولوژی است و چنانکه بیل گیتز یکی از نمایندگان تکنولوژی عصر گفته است، تکنولوژی هم از عهده اش بر نمی آید (او خبر ندارد که در ایران، ویروس کرونا همدستان پلشت و پلیدی دارد که وسایل بهداشتی را پنهان می کنند تا مردم بیشتر مبتلا شوند و آنها آن وسایل را در بازار سیاه گران بفروشند).
ظاهراً تکنولوژی با بلایای طبیعی آسان تر مقابله می کند تا با شروری که از خود آن زاده می شود. تمدن تکنولوژیک چندان که از نیروهای مخرب درونش می ترسد، از قهر طبیعت نمی ترسد. ولی آدمی می تواند و باید بر این ترس غلبه کند. اکنون تنها گروهی که در میدان مقابله مانده است، گروه پزشکان و پرستاران و خدمتگزاران بهداشت و درمان است که از تکنولوژی نیز مدد می گیرند ولی آنچه آنها را در میدان نگاه می دارد نیروی اخلاق است که همیشه با پزشکی قرین و در آن عجین بوده است.
هدایت شده از استنطاق
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محکم_و_متشابه جلسه هفتم
با محکمات و متشابهات چگونه روبرو شویم؟ (۴)
تبعیت چیست؟
چهارشنبه ۱۴اسفند ۹۸
@estentagh
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
سالروز شکافتن دیوار کعبه گرامی باد؛ سالروز گذار از ظاهر دینبه باطن آن.
هر چقدر ظاهرگرایان تقلا کنند این شکاف پوشاندنی نیست. چون گذار از ظاهر به باطن ناگزیر است.
چه زیبا نوشته است:
«عجب تمثیلی است اینکه علی مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امامپیدا کن».
#فتح_خون
#شهید_آوینی
آیا اضطرار بشر در برابر ویروس تکنولوژی راهی می گشاید؟ #کرونا
https://www.mehrnews.com/news/4872461
خدا ودیگرهیچ
در دعای پانزدهم صحیفه سجادیه می گوییم: «خدایا! نمی دانم بیماری بیشتر شایسته شکر است یا سلامتی؟» (فَمَا أَدْرِي، يَا إِلَهِي، أَيُّ الْحَالَيْنِ أَحَقُّ بِالشُّكْرِ لَكَ). تفاوت این متن با ادعیه رفع حاجت و گرفتاری و بیماری این است که معرفت ما به بیماری را افزایش می دهد. چرا که می گوییم: در سلامتی روزی ات گواراتر است و برای تلاش در راهت نشاط به من می دهی و در بیماری خالصم می کنی و از آلودگی ها پاکم می کنی!
آیا در دوران ترس و اضطراب بیماری ترویج این مضمون مناسب است؟ آیا برای کسی که ترس از بیماری دارد خواندن این دعا شیرین است؟ بلکه این دعا سوءتفاهم برانگیز نیست؟!
حقیقت این است که اسباب و اراده ها به دست خداست و به خواست ما نیست که بخواهیم همیشه سالم باشیم. پس چاره این نیست که فقط به دنبال سلامتی باشیم. باید نگرش توحیدی را در زندگی جاری کنیم. باید تسلیم باشیم. اگر خود را با معرفت این دعا آشنا نکنیم در زندگی متوسط و با وسواس، مدام با بیماری می جنگیم و زندگی خود را در سطح تقلاهای مادی دنیا پایین می آوریم و از خدا غافل می شویم.
باید متوجه باشیم که این دعا دو سوءتفاهم احتمالی دارد:
اولاً هدف این دعا این نیست که از خدا عافیت نخواهیم و به دنبال سلامتی نباشیم. اینجا نگاه بالاتر از این است و این دعای طلب سلامتی نیست دعای توحید است و هدف این است که تسلیم باشیم برای همین در ادامه می خوانیم که خدایا آنچه تو راضی هستی را محبوب من بگردان (حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي). روانشناسان امروزه به دنبال درمان اضطراب هستند و بهترین راه حل تمرین تسلیم است که بهترین آمادگی را در زندگی به وجود می آورد.
ثانیاً این دعا نه طلب بیماری است نه طلب سلامتی! بلکه مثل مصیبت ،که در عین آثار مثبت آن کسی حق ندارد آن را از خدا طلب کند، کسی هم حق ندارد بیماری را به خاطر آثار مفیدش بطلبد. در واقع «طلب» بیماری غیر از «شکر» آن است. ما نمی دانیم رضایت خدا در چیست. برای همین امام باقر ع دیدگاه جابر را اصلاح کرد و فرمود: من این چنین نیستم که چیزى را بر چیز دیگر ترجیح دهم، پس ... اگر مرا مریض کند مرض را دوست دارم و اگر شفایم دهد شفا و سلامت را دوست مى دارم. به قول باباطاهر:
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد.
@rezakarimi
@estentagh
نقاشی #بزرگمهر_حسین_پور که با عزاداری برای گربه اش، پیشنهاد عقیم کردن گورخوابها و توصیفات زشت از پدرش، قبلاً خودش را معرفی کرده! چند اشکال دارد:
اولاً ناموقع است ثانیاً تحریف آمیز است ثالثاً نیست انگارانه است.
۱.در این ایام که همه به مقاومت و شکست #کرونا وحتی چالش رقص! دعوت می کنند انتشار این تصویر پراکندن یأس ناامیدی است.
۲. همه سال۹۸ در این تصویر نیست، همدلی مردمی با سیل، شهادت سردار و تشییع میلیونی و تاریخی او و شکستن هیمنه هفتادساله آمریکا هم در کنار تلخی ها و بحران ها و سوءمدیریت ها باید دیده شود.
۳. اینتصویر نیست انگارانه است. برای بار اول نیست که بشر چنین مشکلاتی را داشته است و باد استغنای خداوند وزیدن گرفته است اما این سختی ها، چه درد زایمان دورانی تازه باشد و چه عذاب اعمال بشر ، هر دو رحمت است و #خدا_نمرده است!
بگذریم...
این نقاشی را باید نقاشی خداشناس و مردم دوست پاسخ بدهد.
این یادداشت تقدیم می شود به فیلم #ترنج و #مجتبی_راعی
@rezakarimi
قرار است عذاب بیاید: فَلَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا جَعَلْنٰا عٰالِيَهٰا سٰافِلَهٰا...ٍ (هود٨٢). عذاب طبق این آیه وارونه شدن است؛ ر ه ش شدن شهر؛ باید از این شهر رهید: رهش از شهر. رهش از ر ه ش.
#رهش همچنان قلم گیرای #رضا_امیرخانی را در خود دارد. اما رمان، رمان نفرت و ناامیدی است. شهرآشوب است. عذاب در شهر است و پناه بردن به کوه.
فصل چهارم، قصه تکان دهنده زنی که در آستانه مرگی است که جلادان برایش تدارک دیدهاند. جلادانی که از جسمش میبُرّند و بر جانش میخورانند.
داستان وقتی به باغ قُلهک(سفارت انگلیس) می رسد ترجیح می دهد تا دست انگلیسی ها بماند تا اینکه شهردار تهران تنها نقطه سبز تهران را از بین ببرد! یا وقتی ترافیک رسیدن اورژانسی به بیمارستان را طولانی می کند مادر مجبور می شود در طبقة دوم #اتوبان_صدر، کودک را سرپا نگه میدارد تا در شهر ادرار کند! در پایان هم وقتی بر فراز شهر پرواز می کنند باز هم کودک بر سر مردم باران اسیدی می زند!! این شهر شایسته عذاب است!
ظرفیت و شأن اثر بالاتر از تسویه حساب شخصی با یک شخص و گروه در شهرداری تهران است اما گویا او از یک شهردار بیشتر عصبانی است و امیرخانی نخواسته این موضع پنهان باشد.
امیرخانی سبقه و صبغه مذهبی اش همچنان مورد توجه است و آیات بلد (شهر) را در رمانش می آورد و از انبیاء سخن می گوید اما نهایتاً در مورد شهر و سرزمین بیشتر به آیات عذاب توجه دارد و اساساً امیرخانی با توسعه شهری مشکل دارد و در مقابل ایده شهر آرمانی اسلامی از خانه مادربزرگ یاد می کند. پس نمی تواند یا نمی خواهد برای یک مدیرشهری راهی پیشنهاد کند؛
تحلیل جامعه در این کتاب شهردارانه است. علت وعده عذاب و نفرین شهر فقط معماری نیست اما گویا همه چیز به آن گره خورده... حالا که امیرخانی داستان- مقاله کمحجم نوشته کاش بیشتر سخن انبیاء و اولیاء را در مورد شهر می کاوید.
با این حال رهش باز هم یک غنیمت است. #اصغر_فرهادی از زبان شخصیت فیلم فروشنده می گوید این شهر را باید خراب کرد و دوباره ساخت. بعد از زبان دیگری می گوید یک بار خراب کرده اند و دوباره ساخته اند! امیرخانی می گوید ارمیای سلیمانی به بیرون شهر رفته است و خبری در راه است... یکی سکولار است و دیگری به صورت کلی دل به سنت نبوی و ولایی بسته است.
امیرخانی یک مذهبی انقلابی است که به حزب اللهی ها می تازد، نقد را نفی نمی کنم اما این قلم قدرتمند باید دشمن مشترک را فراموش نکند. بازگشت به سنت و ظهور منجی با نفرین و ادرار محقق نمی شود. باید کاری کرد.
متن کامل #نقد_کتاب:
http://r1001.blog.ir/1398/12/27