ریشهها
«مرحوم شهید در قزوین بر اثر ریاستی که داشت، در امر به معروف و نهی از منکر جُهدی تمام میفرمود. تا دع
«در [ربیعالثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوقالعادهای در دشت «بٙدٙشت» کردهاند که موضوع عمدهی آن دو چیز بوده: یکی چگونگی نجات و خلاصیِ نقطهی اولی (باب)، و دیگر در تکالیف دینیه و اینکه آیا فروعات اسلامیه تغییر خواهد کرد یا نه. مجمل قضیه آنکه: چون اصحاب از طهران به جانب خراسان رهفرسا شدند یک دسته به ریاست #قدوس (محمدعلی بابی) و بابُالباب ( #ملا_حسین_بشرویه_ای ) از جلو، دستهی دیگر به ریاست #بهاءالله و #قرةالعین از عقب میرفتند. دشت به دشت رفتند تا به دشت #بدشت رسیدند. در آنجا چادرها زدند و خیمهها بر پا کردند و بدشت محل خوش آبوهوایی است بین شاهرود و خراسان و مازندران و نزدیک است به محلی که آن را هزارجریب میگویند. ...» (ادامه دارد)
(پایگاه جامع فرق و ادیان، به نقل از: بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة)
https://gap.im/risheh
ریشهها
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هر
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و حتی شروع شود بعضی تصرفات و تغییرات از قبیل افطار صوم رمضان و امثالُها. و اگرچه #قدوس هم مخالف نبود ولی جرأت نداشت این رأی را تصویب نماید، زیرا هم خودش در تعصبات اسلامیه متعصب بود و به سهولت نمیتوانست راضی بشود که مثلاً صومی را افطار کند و هم توهم از دیگران داشت که قبول نکنند و تولید نفاق و اختلاف گردد. ولی #قرةالعین میگفت این کار بالاخره انجامشدنی است و این سخنْ گفتنی، پس هرچه زودتر بهتر، تا هرکس رفتنی است برود و هرکس ماندنی و فداکار است بماند. پس روزی #قرةالعین این مسأله را طرح کرد که به قانون اسلام ارتداد زنان سبب قتل ایشان نیست بلکه باید ایشان را پند داد تا از ارتداد خود برگردند و به اسلام بگرایند؛ لهذا من در غیاب #قدوس این مطلب را گوشزد اصحاب میکنم، اگر قبول افتاد مقصدْ حاصل، و الا #قدوس سعی نماید که مرا نصیحت کند که از این بیعقلی دست بردارم و از کفری که شده توبه نمایم.» (ادامه دارد)
@risheh
ریشهها
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و ح
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و زکامی عارضشان شده بود [و] از حضور معاف بودند، #قرةالعین پرده برداشت و حقیقت مقصود را گوشزدِ اصحاب نمود. همهمه در میان اصحاب افتاد...»
(بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة.)
@risheh