eitaa logo
ریشه‌ها
51 دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
8 فایل
رهیافتی بر افول استعمار و ظهور حکومت مستضعفان جهت ارتباط با مدیر: @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
ریشه‌ها
ذی‌القعده ۱۲۶۳ ه.ق: «در این سال حاجی #ملا_محمدتقی_برغانی که در شتم بابیه مُصر بود، در سن هشتاد سالگی
«مرحوم شهید در قزوین بر اثر ریاستی که داشت، در امر به معروف و نهی از منکر جُهدی تمام می‌فرمود. تا دعوی میرزا علی‌محمد باب بلند شد و جماعتی بدو گرویدند، از آن جمله: دختر مرحوم ملا محمدصالح برادر شهید [که عروس وی نیز بود]. از این‌رو شهید بیشتر در مقام نهی از منکر برآمد و همواره مردم را از متابعت باب و بابیه تحذیر و تخویف و منع می‌فرمود و در منابر و مجالس، کفر و ضلالت و طغیان این فرقه را بیان می‌نمود. تا این‌که شبی در مسجد به نماز شب و دعا و گریه و زاری مشغول، و مناجات خمسةعشر را می‌خواند که ناگهان چند نفر از بابیه وارد مسجد شده و ضربتی بر گردنش زدند، ضربتی هم دهنش زدند. ... او تا دو روز زنده بود و در هفدهم ماه ذی‌القعده وفات کرد. ... گشت او قتیل و گفت به تاریخ او خِرد:/ گردید آه و داد، تقی قطب دینْ شهید» (مکارم الآثار در احوال رجال دوره‌ی قاجار، ج ۵، صص ۱۷۰۷-۱۷۱۵.) https://eitaa.com/risheh
ریشه‌ها
«مرحوم شهید در قزوین بر اثر ریاستی که داشت، در امر به معروف و نهی از منکر جُهدی تمام می‌فرمود. تا دع
«در [ربیع‌الثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوق‌العاده‌ای در دشت «بٙدٙشت» کرده‌اند که موضوع عمده‌ی آن دو چیز بوده: یکی چگونگی نجات و خلاصیِ نقطه‌ی اولی (باب)، و دیگر در تکالیف دینیه و این‌که آیا فروعات اسلامیه تغییر خواهد کرد یا نه. مجمل قضیه آن‌که: چون اصحاب از طهران به جانب خراسان ره‌فرسا شدند یک دسته به ریاست (محمدعلی بابی) و بابُ‌الباب ( ) از جلو، دسته‌ی دیگر به ریاست و از عقب می‌رفتند. دشت به دشت رفتند تا به دشت رسیدند. در آن‌جا چادرها زدند و خیمه‌ها بر پا کردند و بدشت محل خوش آب‌وهوایی است بین شاهرود و خراسان و مازندران و نزدیک است به محلی که آن را هزارجریب می‌گویند. ...» (ادامه دارد) (پایگاه جامع فرق و ادیان، به نقل از: بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة) https://gap.im/risheh
ریشه‌ها
«در [ربیع‌الثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوق‌العاده‌ای در دشت «بٙدٙشت» کرده‌اند که موضوع
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قدر مسلّم این است که عمده‌ی مقصود اصحاب در این اجتماع... آن دو مطلب بوده که ذکر شد، چه، از طرفی بابُ‌الباب به ماکو رفته، محبوسیّتِ را دیده و آرزو می‌نمود که وسیله‌ی نجات حضرتش فراهم شود، و نیز در این اواخر بابِ مکاتبه با باب را گشوده، همواره مراسله می‌نمود و از توقیعات صادره از ماکو چنین دانسته بود که وقت حرکت و جنبش است، خواه برای تبلیغ و خواه برای انجام خدمات دیگر، و در هر صورت خاموش نباید نشست. و اما مکاتباتش با باب استمرار داشت و ... اکثر اصحاب پایه‌ی قدرتش را برتر از ادراک خود شناخته و مشاوره با حضرتش را در هر امر لازم‌تر از هر چیز می‌شمردند. و از طرف دیگر اکثر تکالیفْ مبهم، و امور در هم بود. بعضی امر جدید را امری مستقیم و شرعی مستقل می‌شناختند، و بعضی دیگر آن را تابع شرع اسلام در جزئی و کلی می‌دانستند و حتی تغییر در مسائل فروعیه [را] نیز جایز نمی‌شمردند. ...» (ادامه دارد) https://eitaa.com/risheh
ریشه‌ها
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قد
«... پس در باب نجات تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هرکس برای زیارت حضرت به ماکو سفر کند و هرکسی را هرچه مقدور است بردارد و ماکو را تمرکز دهند و از آن‌جا نجات باب را از بطلبند. اگر اجابت شد فبها، و الا به‌قوه‌ی اجبار، باب را از حبس بیرون آورند؛ ولی حتی‌المقدور بکوشند که امر به تعرض و جدال و طغیان و عصیان با دولت نکشد، و چون این مسأله خاتمه یافت و از تصویب گذشت در موضوع احکام فرعیه سخن رفت. بعضی را عقیده بر آن بود که هر ظهورِ لاحِق، اعظم از سابق است و هر خٙلٙفی، اکبر از سلٙف، و بر این قیاس، اعظم از انبیای سلف، و مختار است در تغییر احکام فرعیه. بعضی دیگر معتقد شدند که در شریعت اسلام تصرف جایز نیست و حضرت باب، مروّج و مصلح آن خواهد بود. و از قسم اول بوده...» (ادامه دارد) @risheh
ریشه‌ها
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هر
« ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که دارای مقام شارعیّت است و حتی شروع شود بعضی تصرفات و تغییرات از قبیل افطار صوم رمضان و امثالُها. و اگرچه هم مخالف نبود ولی جرأت نداشت این رأی را تصویب نماید، زیرا هم خودش در تعصبات اسلامیه متعصب بود و به سهولت نمی‌توانست راضی بشود که مثلاً صومی را افطار کند و هم توهم از دیگران داشت که قبول نکنند و تولید نفاق و اختلاف گردد. ولی می‌گفت این کار بالاخره انجام‌شدنی است و این سخنْ گفتنی، پس هرچه زودتر بهتر، تا هرکس رفتنی است برود و هرکس ماندنی و فداکار است بماند. پس روزی این مسأله را طرح کرد که به قانون اسلام ارتداد زنان سبب قتل ایشان نیست بلکه باید ایشان را پند داد تا از ارتداد خود برگردند و به اسلام بگرایند؛ لهذا من در غیاب این مطلب را گوش‌زد اصحاب می‌کنم، اگر قبول افتاد مقصدْ حاصل، و الا سعی نماید که مرا نصیحت کند که از این بی‌عقلی دست بردارم و از کفری که شده توبه نمایم.» (ادامه دارد) @risheh
ریشه‌ها
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و ح
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که به‌عنوان سردرد حاضر نشده و هم تب و زکامی عارضشان شده بود [و] از حضور معاف بودند، پرده برداشت و حقیقت مقصود را گوش‌زدِ اصحاب نمود. همهمه در میان اصحاب افتاد...» (بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة.) @risheh