eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
641 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله..
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ«۱۶ق» ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! +همین‌حضور‌تو‌سختی‌ها‌را‌آسان‌می‌کند‌ محبوبم ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani ۰
✅ بسیار دیده و شنیده شده که افراد برای امور مادی، مانند خرید خونه، و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می خواستند، آن بزرگوار می فرمود: 📖 سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امر می کرد صلوات برای حضراتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می دانست 💌 روح و ریحان ص ۹۳ آیت الله سید عبد الکریم کشمیری 🍃🍃🍃✨ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. ص
✍️ 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید. 💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار جیغم را در گلو خفه کرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!» 💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند که نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم و در این راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. از درماندگی‌ام لذت می‌برد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!» 💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید :«با پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!» پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از می‌لرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» 💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و فاصله‌ای نبود. 💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو چیزی هم پیدا میشه؟» 💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم بریدم!» احساس کردم بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. عباس برای چنین روزی این را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 💠 انگار باران و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، برای من می‌تپید و حالا همه شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... ✍️نویسنده: 🌸 @rkhanjani
😍 🌹 شاکر باشیم 🏝چراکه، کار سختی که تو داری : آرزوی هر بیکاری است 🏡 خانه ی کوچکی که تو داری: آرزوی هر کرایه نشینی است 💰 دارایی کم تو: آرزوی هر قرض داری است 😊لبخند تو: آرزوی هر مصیبت دیده ای است 🌺بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت، و بخاطرشان خدا را شکر کن 🤲 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پرسش: خانم کارشناس يزدي گفتن که براي برقراري عشق و عاطفه بين همسرتان از شير و آب وغيره استفاده کنيد که خيلي مورد تمسخر قرار گرفت ولي راهکار خوبي رو ارائه دادن از نظر ديني آيا حرف ايشان اشتباه بوده؟ 🌺پاسخ: شكي نيست؛ محبت و دوستي، گوهر گرانبهايي است؛ كه خداوند در نهاد زن و مرد قرار داده است. تنها مي‏بايست دو همسر اين امر فطري را ابراز نمايند تا رابطه دوستانه و صميمانه آنان بيش از پيش برقرار گردد. مرد در عرصه اجتماع با افراد گوناگون و سلايق مختلف مواجه مي‏شود و بسا اوقات مورد اهانت قرار مي‏گيرد. زن مي‏تواند با خوشرويي و اظهار محبت بهچ شوهر، از غم و اندوهش بكاهد و با چهره‏اي دل‏انگيز او را مسرور نمايد. حضرت رضاعليه السلام مي‏فرمايد: «بدان كه زنان گوناگونند؛ بعضي زن‏ها دستاوردي گرانبها و تاوان (رنج‏هاي آدمي) هستند و اين زن كسي است به شوهرش محبت مي‏كند و عاشق اوست». «اِعْلَمْ اَنَّ النِّساءَ شَتي‏ فَمِنْهُنَّ الْغَنيمَةُ وَ الْغَرامَةُ وَ هِيَ الْمُتَحَبِّبَةُ لِزَوْجِها وَالْعاشِقَةُ لَهُ»؛ (مستدرك‏الوسائل، ج 14، ص‏161). امام علي‏عليه السلام در باره رفتار حضرت زهراعليها السلام چنين مي‏گويد: «هرگاه به رخسارش نظاره مي‏كردم تمام غصّه‏هايم برطرف مي‏شد و دردهايم را فراموش مي‏كردم». بحارالانوار، ج 43، ص 123. بايد دانست كه همه چيز در زيبايي زن خلاصه نمي‏شود. زن هر چقدر هم زيبا باشد ولي اگر رفتارش با شوهر نامناسب و خشن باشد، نمي‏تواند دل او را به دست آورد، در حالي كه يك نگاه لبريز از عشق و يك رفتار محبت‏آميز از سوي زن مي‏تواند قلب مرد را تسخير نمايد؛ اگر چه از نظر زيبايي، در رتبه‏هاي كمتر باشد. مرد هنگامي كه با كوله‏باري از سختي‏ها به منزل مي‏آيد، دادن يك ليوان آب يا شربت به او از سوي همسرش، مي‏تواند بسيار آرامش‏بخش و لذت‏بخش باشد. امام صادق‏عليه السلام مي‏فرمايد: «هيچ زني نيست كه آب به همسرش بنوشاند، در حالي كه اين كار از عبادت يك سال كه روزهايش روزه باشد و شب‏هايش به عبادت بايستد بهتر است». «ما مِنْ اِمْرَأَةٍ تَسْقي‏ زَوْجَها شَرْبَةً مِنْ ماءٍ اِلاَّ كانَ خَيْراً لَها مِنْ عِبادَةِ سَنَة صِيامِ نَهارِها وَ قِيامِ لَيْلِها»؛ (وسائل‏الشيعه، ج‏14، ص 123). مردي خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمد و عرض كرد: همسري دارم كه هرگاه وارد خانه مي‏شوم به استقبالم مي‏آيد، و چون از خانه بيرون مي‏روم بدرقه‏ام مي‏كند و زماني كه مرا اندوهگين مي‏بيند مي‏گويد: اگر براي رزق و روزي (و مخارج زندگي) غصه مي‏خوري، بدان كه خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر براي آخرت خود غصه مي‏خوري، خدا اندوهت را زياد كند (-(و بيشتر به فكر آخرت باشي‏)-). رسول خداصلي الله عليه وآله فرمودند: «براي خدا كارگزاراني (-(در روي زمين‏)-) است و اين زن يكي از كارگزاران خداست كه پاداش او برابر با نيمي از پاداش شهيد است.» «انَّ للَّهِ‏ِ عُمَّالاً وَ هذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَها نِصْفُ اَجرِ الشَهيد»؛ (وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 17). احترام واقعي زن به شوهر به او نيرو و توانايي مي‏دهد و براي تلاش و كوشش آماده‏اش مي‏گرداند. سلام ابتدايي به او، جلوي پايش ايستادن، با ادب حرف زدن، گوش دادن به سخنان او و قطع نكردن كلامش و... از جمله اين امور است. زن سعي كند هنگام ورود مرد، خودش در را باز كند و با لب خندان و چهره باز و گشوده به استقبالش برود و هنگام رفتن از منزل او را بدرقه نمايد. همين عمل كوچك تأثير شايسته اي در روح و جان شوهر به جاي خواهد گذاشت. امام صادق‏عليه السلام مي‏فرمايد: «خوشا به سعادت آن زني كه شوهرش را بزرگ شمارد و به او آزار نرساند و هميشه مطيع همسرش باشد.» «سَعيدَةٌ سَعيدَةٌ اِمْرَأَةٌ تُكْرِمُ زَوْجَها وَلا تُؤْذيهِ وَ تُطيعُهُ فِي جَميعِ اَحْوالِهِ»؛ (بحارالانوار، ج 103، ص‏252). روحيه مردان به گونه‏ اي است كه در برابر محبت، نرم و دلبسته مي‏شود و هرچه در توان دارد و به دست مي‏آورد را به پاي محبوب خود مي‏ريزد و كانون گرم خانواده با محبت هر چه بيشتر شكل مي‏گيرد. اين‏جاست كه به اسرار سفارش بسيار درباره احترام زنان به مردان در روايات اسلامي مي‏توان پي برد. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه می‌خوای‌ سرباز باشی باید توانایی‌هات‌ رو بالا ببری‌. باید همه فن‌حریف باشه و از همه چی سر در بیاره. 🌹شھید ╭◇⊱━━━╮ @rkhanjani ╰━━━⊰◇