eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
673 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #استاد_رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 قسمت 12 آخر شبی طبق معمول توی کتابخونه مشغول مطالعه بودم. یک اتاق سی متری از طبقه دوم رو به کتابخونه اختصاص دادیم. توش همه جور کتابی پیدا میشه... از رمان و روانشناسی گرفته تا کتاب های تخصصی مربوط به درسای دانشگام. کتابخونه با صفائیه... یه فضای دنج و نقلی و جمع و جور. دور تا دور قفسه های چوبی قهوه ای رنگ... با دو سه تا پنجره قدی بزرگ رو به باغچه حیاط.. که مدام وسوست میکنن بازشون کنی و مقاومت در برابرشون خیلی سخته.. امون از زمانیکه این مقاومت شکست بخوره و پنجره باز بشه.. اونوقته که بوی عطر گل ها دیوونت میکنن و عمراً بذارن تا صبح بخوابی! چه لاله چه ارکیده چه نیلوفر چه یاس چه رز... واقعا همشون محشرن. خلاصه بساط مستیِ علم و مطالعه همه رقمه جوره البته اگه رفیقای ناباب بذارن.. سعی میکنم حداقل هفته ای یکی دوتا کتاب بخونم. البته بستگی به حجم کتاب ها هم داره ولی خب میانگین همین حدوداست.. خیر سرم مثلا تندخوانم! البته نه اینکه فکر کنید خیلی چیز خونم و یکسره سرم توی کتابه ها! نه. اما همین که برنامه مطالعه داشته باشی و زمان های پِرتت رو که کنار هم بذاری خودش خیلی میشه. بیشتر از زمانی کتابخون شدم که متوجه شدم یکی یه کتابی نوشته به اسم "پنج دقیقه های قبل از غذا"! این شکلی کتاب بنویسی خیلی خفنه دیگه! اگه فائزه بود حتما یه فحشی بهش میداد! فکرشو بکنین... طرف فقط از وقت های پِرت و هرز قبل غذاش استفاده کرده تونسته یه کتاب بنویسه نه همه وقت های پرت ها! فقط قبل غذاها! یعنی همین فاصله ای که تا سفره پهن بشه و غذا سر سفره بیاد! انصافا دمش گرم! من یکی که کفم برید...! از اون زمان بود که تصمیم گرفتم رئیس وقت خودم باشم و نذارم وقتی ازم هدر بره. یه ربعی میشد غرق مطالعه بودم که تک آلارم گوشی دم گوشی میگفت که پیامک اومده! معمولا زمان مطالعه گوشی رو سایلنت میکنم که تمرکزم از بین نره ولی این بار فراموشم شده بود. حس فضولی هم حس عجیبیه ..! سعی کردم محلش نذارم و به مطالعه م ادامه بدم ولی نشد که نشد...! وسوسه خوندن پیامک مثل طنابی فکرم رو بسته بود و تلاش بی فایده بود. دستم رو دراز کردم و گوشی رو برداشتم وای به حالشون اگه از این پیامک های تبلیغاتی باشه! از اونایی که نصف شبی پیامک میزنه و میگه باور کنید فرش ننه قمر شعبه دیگری ندارد! پیامک رو باز کردم.. حسرت اینکه کاش تبلیغاتی میبود حتی فرش ننه قمر به دلم موند! خدا بخیر بگذرونه.. الناز بود... از بچه های دانشگاه.. از اونایی که مدام سر و گوشش میجنبه... آدم میمونه این بشر اصلا چه جوری دانشگاه قبول شده! هر دومون دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول بودیم و فقط رشته تحصیلیمون با هم فرق میکرد الناز بیهوشی میخوند و من و فائزه مغز و اعصاب. ساعت دوازده شب هم دست بردار نبود..! مجتبی مختاری 🌸@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رئیس بازی ممنوع! با همسرتون اصلا دستوری صحبت نکنین! اولا اینکه مردها از اینکه از خانم شون دستور بشنون خوششون نمیاد. دوما اینکه دستوری صحبت کردن از لطافت زنانه تون کم میکنه. از حرف هایی مثل؛ عزیزم، ممکنه ، میشه،لطف میکنی ... استفاده کنین. استفاده از این کلمات حرفتون رو موثر میکنه.. @rkhanjani
🕺🏻افرادی که می‌خواهند اداره همه امور را در دست بگیرند، برای ازدواج مناسب نیستند. 🕹افراد کنترل‌ کننده، کسانی هستند که دوست دارند همه چیز بر وفق مرادشان باشد و همه چیز را مدیریت و کنترل کنند. ❌ آنان کمتر از زندگی خوب لذت می‌برند، به شدت اهل برنامه‌ریزی هستند و اگر خلاف برنامه عمل شود، عصبانی‌ می‌شوند. 🔸از افراد برای کنترل شرایط استفاده می‌کنند، رفت‌آمد و تماس‌های همسرشان را مدام کنترل می‌کنند و موجب آزار همسرشان می‌شوند. 👈 این افراد در زندگی زناشویی همه چیز را منظم و دقیق می‌خواهند. ساعت خواب، وقت غذا خوردن، زمان مهمانی رفتن، شرایط مهمان پذیرفتن و هر چیز دیگری باید بر وفق مرادشان باشد . @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام امام خمینی در۱۲فروردین سال ۵۸ بسم الله الرحمن ارحیم وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ... من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک می‌گویم. خداوند تعالی بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود، و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدانان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام می‌کنم..... صبحگاه 12 فروردین که روز نخستین حکومت الله است از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره‌های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست..... هان! ای ملت عزیز که با خون جوانان خود حق خود را به دست آوردید، این حق را عزیز بشمرید و از آن پاسداری کنید، و در تحت لوای اسلام و پرچم قرآن عدالت الهی را با پشتیبانی خود اجرا نمایید. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوران رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه با رنج ها و مصائب فراوان همراه بود. زندگی آن حضرت پر از آزار و اذیتی بود که حتی در انبیای قبل مانند نداشت و در تمام این فراز و نشیب ها خدیجه بود که در کنار پیامبر بود و با تمام وجود او را یاری می کرد و تلاش می کرد رنج روز و خستگی از انجام رسالت را از دل و جان حضرت دور کند. او دلداده پیامبر و یار و مونس او و عامل آرامش حضرت بود، نوازش های کریمانه اش نگرانی های رسول خدا را برطرف می کرد و او را قدرت می بخشید تا به ادامه کار رسالت بپردازد. بی شک بخشی مهم از موفقیت های پیامبر در گرو دل داری های حضرت خدیجه بود همراهی و هم دلی که از کمک های مالی او بالاتر بود. پیامبر همواره در حیات و ممات آن بانو به او عشق می ورزید چنان که روایت شده کان لها محبا و بها وامقا ، پیامبر نسبت به خدیجه محب و عاشق بودند. درباره محبوبش می فرمود: مثل خدیجه پیدا نخواهد شد ! حضرت خدیجه آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق نمود و مرا با ثروت خود برای پیشرفت دین خدا یاری نمود . خدا به من بشارت داد حضرت خدیجه را به قصری زمرد در بهشت.
🏞 | 🔰 رسالت رسول(ص) و ثروت خدیجه (س) 📚 #️⃣ @rkhanjani
‍ 🌸سیره علامه طباطبایی(ره) در ماه مبارک رمضان : ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بودند. مقید بودند دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند و پیش از ماه رمضان از همسایه ها اجازه می گرفتند که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند. ایشان در درس تفسیرشان فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شب های ماه رمضان را خوابیده باشم. علامه حسن زاده آملی می نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی(ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا دعای سحر حضرت امام باقر(ع) را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است. روزه اش را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه(س) افطار می کردند. پیاده به حرم مشرف می شد و ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه برمی گشت و غذا می خورد. شب های ماه مبارک در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت می کرد و گاهی با تمام وجود گریه می کرد به طوری که بدنش می لرزید. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹گرامیباد دوازده فروردین روز همه پرسی و رای قاطع ملت به جمهوری اسلامی ایران. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️ _کتاب کتاب صوتی ماجرای عشق من ( شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ) 🔸️ با صدای نجم الدین شریعتی به قلم‌ انسیه سادات هاشمی ✅ در دو قسمت تقدیم حضورتان می شود 👇 💠@rkhanjani
track 1 - Hazrat Khadije .mp3
40.63M
🔸️ کتاب صوتی ماجرای عشق من ( شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ) 🔹️ { قسمت اول } با صدای نجم الدین شریعتی به قلم‌ انسیه سادات هاشمی 💠@rkhanjani
track 2 - Hazrat Khadije .mp3
39.73M
🔸️ کتاب صوتی ماجرای عشق من ( شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ) 🔹️ { قسمت دوم } با صدای نجم الدین شریعتی به قلم‌ انسیه سادات هاشمی @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر زنهای انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط خواهند رسید. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 قسمت13 - بیداری ؟! خب الان این موقع شب چی باید به این بشر بگم! پیام الناز یعنی مطالعه تعطیل! کتاب رو بستم و رفتم توی فاز پیامک بازی.. - نه خوابم اگه تو بذاری! دارم رویای خواستگاری رو میبینم که با اسب سفید اومده دنبالم. موندم بهش جواب مثبت بدم یا نه! تا جواب بده مشغول چک کردن مابقی پیام ها شدم... یک دقیقه نشد که زنگ زد و فاز پیامک بازی پرید. بعد سلام و خوش و بش با تیکه گفت: - دختر بلا... میبینم که توی خواب هم دست از خواستگار و شوهر برنمیداری!» با خنده گفتم: - وقت و بی وقت زنگ میزنی، پیام میدی همین میشه دیگه! آدم خواب بد میبینه! - آها! چه قدرم که بدت میاد! توی بیداری که خبری نیست.. حیف شد...کاش زنگ نمیزدم... لااقل توی خواب به آرزوت میرسیدی! بلکه به این بهونه یه شیرینی بدی ما بخوریم! - از دست تو...! اولا ازدواج توی خواب که شیرینی نداره شکمو.. دوما کم تا حالا بهت شیرینی دادم بی معرفت؟! آخرین بار همین هفته پیش بودا... یادت رفته...؟! که دولپی میخوردی! کم مونده توی جیباتم جا کنی! - خب حالا یه شیرینی دادی خوردیما! میشمردی که چند تا میخورم؟! عجبا - نه نمیشمردم ولی تو میگی ندادی خواستم بگم کوفتت بشه! - نوش جونم هر چی خوردم... خنده هاش که تموم شد گفت: - هانیه یه قول به من میدی؟ - چه قولی؟ - حالا تو قول بده میگم.. پشیمون نمیشی.. - خب اول تو بگو چی... - میگم حالا... تو قول بده.. - نمیدم... بهت اعتماد ندارم. - خیلی لوسی. بده دیگه... به نفع خودته.. - واااای به حالتا... خب... بگو... با حالت مضطربی ادامه داد.. - من بدجوری نگرانتم هانیه! از حالت نگرانش منم نگران شدم.. - چرا؟ - حالا میگمت. ولی یه خواهشی ازت دارم. خدا به خیر بگذرونه... - بگو دیگه جون به لبم کردی؟! چیه؟ چیزی شده ؟ - چیز که شده.. دندون رو جیگر بذار میگمت.. سراپا گوش بودم ببینم چی شده... بعد کلی مِن مِن کردن دهن باز کرد و گفت: - ازت میخوام تخصصت رو که گرفتی اول از همه بیماری مغزی خودت رو درمان کنی! اوائل فکر میکردم شوخی میکنی.. بعد به حرف فائزه رسیدم که رسما مشکل داری و به قول فائزه یه تختت کمه!! دختره چشم سفید! من رو بگو از ذات خبیثش غافل شده بودم! - دارم برات... که من مشکل دارم هااا؟! نه اینکه دوستای سالمی و بکری دارم! خیلی خشک و بدون خنده در جوابم گفت.. - جدی میگم هانی... لااقل من یکی که نمیفهممت...! ماشین پورشه، پول، خونه، رفاه، همه چی تمومی. بابات هم اونقدری که تا آخر عمرت هرچی خرج کنی تموم نشه داره، چند وقت دیگه هم تخصصت رو میگیری. ولی یه عیب داری که نمیدونم دقیقا به کجای مغز مربوط میشه؟ من که میدونم این هم شونش به شونه فائزه خورده و مرض واگیر دار اون به اینم سرایت کرده. ولی لحن جدیش کنجکاو میکرد ببینم دردش چیه که داره به من تیکه میپرونه... حرصم رو توی کلامم ریختم و گفتم: - اونوقت دقیقا مشکلم چیه؟! خیلی جدی و بدون مکث جواب داد: - شوهر! مشکلت شوهره! دقیق نمیدونم... ولی فکر میکنم بابت خوشی بیش از حد باشه.. شنیدم که میگن به زیر دل یا یه همچین جاهایی میزنه..! البته گمونم ریشه اصلی این بیماری به تشعشعات مغزی مربوط میشه! قبلا سابقه بیهوشی یا ضربه مغزی نداشتی؟! با من راحت باش. بهم بگو! مجتبی مختاری 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 قسمت14 دختره فلان فلان شده هر چی به دهنش رسید بارم کرد! حیف کنارم نیست و الا یه لگد که کار دخترا نیست... ولی یه چندتا نیشگون ریز ازش میگرفتم تا نیم ساعت به خودش بپیچه! - نه اینکه خودت خیلی سالمی! الان این موقع شب زنگ زدی به گفتگوی ویژه خبری مریضی من رو تحلیل و بررسی کنی؟! اونوقت میدونی من چرا مریضم؟ چون دو تا دوست دارم که نمونشون توی دنیا نیست!تک تکن! صدای خندش از پشت تلفن میومد ولی سعی میکرد به روی خودش نیاره... ادامه داد..: - ببین هانی جون. من دوستتم. رفیق غارتم. من بهت نگم کی بهت میگه! بقیه شوهر میکنن تا آویزون یکی دیگه بشن...! تو چی؟! دردت چیه؟! روی صندلی جابه جا شدم و گفتم: - نمیخواد تو وکیل وصی دیگران بشی و جاشون حرف بزنی! تو دقیقا زندگی رو چی میدونی؟! چه جور زندگی ای رو میپسندی الناز! همش بخوری بخوابی، کار کنی! خب بعدش که چی؟! این زندگی ایده آلته واقعا؟! معرکست؟! خفنه؟ عشق و محبتش کو؟ ناز و نیازش کو؟ اصلا هیجان داره؟ حال میده؟ سکوتش فرصت خوبی واسه حرف زدنم بود..: - نمیدونم چرا شماها همه چیو توی عشق و حال فردی میبینین! عشق و حال خوبه هااا... نمیگم نباشه... باشه ولی نه تنهایی... باور کن به نظرم اونایی که ازدواج کردن و طعم مادر و پدر شدن رو چشیدن از زندگی بیشتر لذت میبرن تا اونایی که.. مهلتم تموم شد! پرید وسط حرفم و گفت: - پس حتما ده تا بچه هم بیار تا عشق و حالت تکمیل بشه عزیزم! چون تنهایی مزه نمیده! - حالا ده تا که نه ولی واسه روی گل تو هم که شده چشم.. حتما چند تا میارم. سفارش دیگه ای هم اگه داری بگو.. تو هم اینقدر حرص نخور! فرصت کردی یه نگاه به خودت توی آینه بنداز همین چهار تار موی نداشتت هم داره میریزه کچل میشی، زشت هستی زشت تر میشیا..! حیف پیشم نیست حرص خوردنش رو ببینم خنک بشم! هر چی گفتم حقش بود! تا اون باشه دیگه سر به سر من بذاره. نفسش رو بیرون داد و گفت: - حرص من از توئه! از این دیوونه بازی هات! از اینکه آینده خودت رو داری دو دستی به باد میدی! دنبال چی هستی هانیه؟ چته؟ - هیچ چیمم نیستم. خودت مشکلت چیه؟ همه عاشق بچه ها هستن خب منم بچه دوست دارم.. تو چرا اینقدر حتی از اسم بچه هم آلرژی داری و باهاشون زاویه داری؟ شیرینی زندگی همیناست دیگه.. - آره! که شب تا صبح و صبح تا شب دم گوشت ویز ویز و جیغ جیغ کنه نذاره یه قُلُپ بخوابی! خمیازه ای کشیدم تلفن رو بین دو گوشم جا به جا کردم مکثی کردم و گفتم: - بگذریم از اینکه واحد اندازه گیری خواب قلپ نیست نابغه! چرا همه چیو تلخی و تندی میبینی! بله بچه سر و صدا هم داره. ولی قرار نیست که همیشه بچه بمونه... یه روزی بزرگ میشه و عصای دست پدر مادرش میشه. این طبیعیه که هر چیز خوبی سختی هم کنارش داشته باشه. من درس میخونم تا به جایی که میخوام برسم. خب درس خوندن سخته..اذیتی داره. حال گیری داره ولی میخونم. چرا؟ چون اون هدفه برام مهمه. سختی هم اگه داره به جون میخرم واسه اون هدفم. تو میگی بچه أخّه و جیزّه. من میگم چرا فقط حال گیری هاش رو میبینی! خوبی هاش رو هم ببین. آره... شاید خیلیا حسرت خونه و ماشین من و امثال من رو بخورن ولی خداییش من یکی حسرت داشتن یه دونه داداش یا آجی رو دارم که باهاش درد و دل کنم ولی ندارم که ندارم و این چیزی هست که عمرا بفهمی! مجتبی مختاری 🌸 @rkhanjani