چون زلیخا امتحانم کرد، در را بست، لیک...
من که یوسف نیستم آغوش او را رد کنم
گفتم شراب وصل به "اوباش "می دهند
خندید و گفت بنده "او" باش می دهند
#عطار
.
فارغ التحصیل درس دلبری هستی جناب!
من هم از بخت بدم مشروط چشمان توام.....
.
.
کس را به خلوتِ دلِ من جز تو راه نیست
این در به روی غیر ِ تو پیوسته بسته باد...
.
شبهای هجر را گذرانديم و زندهايم
ما را به سختجانی خود اين گمان نبود
#شکیبی_اصفهانی
.
من دلم پیش کسی نیست، خیالت راحت
منم و یک دل دیوانه خاطر خواهت..! ࣫͝
.|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چو خدا تمام هستی سوی نیستی کشاند
که وجود آفرینش به عدم فرو نشاند
به مشیت حق از او علی اش بنا تواند
،،یخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرچشمه ی بقارا،،
محزون
ما در چه شماریم که خورشید جهان تاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است ...
شاید دری از غیب به روی تو گشایند
چون خال درآن کنج دهن گوشه نشین باش...
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
در وقت طلوع دیده ام قامت صبح
با شعر شدم شبانه هم صحبت صبح
تا فجر رسید خلوتم شد پر نور
گفتم به ادب سلام بر حضرت صبح
حسین جعفری
ای زلفِ یار باز پریشانیت گزید
گویا شگون نداشت ملاقاتِ شانهات ...
#طالب_آملی
Ali_Rostamian-Tasnife_Khaneh_Soda-(WWW.IRMP3.IR).mp3
2.44M
علی رستمیان
خانه سودا
شد ز غمت خانهٔ سودا دلم..!!
در طلبت رفت به هر جا دلم...!!!
_تک بیت:
شاید دری از غیب به روی تو گشایند
چون خال درآن کنج دهن گوشه نشین باش...
#صائب_تبریزی
ما اگر مکتوب ننویسیم، عیب ما مکن
در میان راز مشتاقان، قلم نامحرم است
#فیضی_دکنی
گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم
عشق ، گاهی مادر است و گاه هم نامادری
#حسین_دهلوی
دو نفر از مأمورین حکومت، سواره در زمین زراعی تاختند و مقداری از آن مزرعه را پایمال کردند.
زارع بیچاره گفت آخر چرا به این کشت و زرع خرابی می آورید؟
گفتند از کدخدای ده، دست خط داریم.
گفت باکی نیست.
سپس سگش را رها کرده و به طرف آن دو مأمور اشاره کرد.
سگ نیز به آن دو پرید و لباسشان را درید.
التماس کردند که بیا سگت را بگیر.
گفت دست خط کدخدا را نشانش بدهید می رود.
👳 @molla
هر مصرعی جوانه زد از باغ خاطرم
دیدم گل خیال تو کرده است شاعرم
بهرام احدی
عشق میخواست مرا صید کند اما من
برخلاف جهت آب شنا می کردم
شکوه کردی که چرا با دگران میخندی
غافلی با همه تعریف تو را می کردم
#سید_تقی_سیدی
مثل تهران که بغل کرده دماوندش را . .
حل شدن در دل ِمعشوق، که ایرادی نیست
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم
بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بار ها