eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
443 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
2 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
کلاهدوز همیشه با ماشین شخصی خود رفت‌وآمد می‌کرد و از این‌که کسی را به عنوان رئیس دفتر با تشریفات خاصی در اتاق جداگانه‌ای قرار دهد، پرهیز می‌کرد. با مسئول دفترش در یک اتاق می‌نشست؛ به نحوی که مراجعانی که او را نمی‌شناختند، نمی‌توانستند تشخیص دهند که چه کسی مسئول است. میگفت: غذا به اتاق من نیاورید؛ خودم مثل دیگران، در غذاخوری حاضر می‌شوم. پس از این‌ که غذایش را می‌خورد، ظرف خود را می‌شست. شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رفته بودم بعلبک تا دکتر را ببینم. آن‌جا هتلی بود که در اختیار امام موسی صدر بود. امام موسی به من گفت: برو ببین دکتر مصطفی کجاست؟ چون هتل در اختیار امام موسی صدر بود، من درِ اتاق‌ها را باز می‌کردم، و حتی می‌رفتم بالای سر آن‌هایی که خواب بودند تا دکتر را پیدا کنم. هرچه گشتم او را پیدا نکردم. برگشتم و گفتم: خبری از او نیست. امام موسی گفت: کجاها رو گشتی؟ گفتم: اتاق‌ها رو دیگه. گفت: اون که توی اتاق نمی‌خوابه، برو روی نیمکت‌ها رو بگرد، یا بین اون‌هایی که روی زمین خوابیدن‌. آمدم توی سالن را دیدم. او را روی یکی از نیمکت‌ها پیدا کردم که خوابیده بود و کتش را هم روی سرش کشیده بود. بیدارش کردم و گفتم: دکتر پاشو، کارت دارن. شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
لبخند زدی دیده شد الماس لبت می بوسم از آن گوشه ی حساس لبت ممنوع نکن اگر چه که شرعی نیست می چینم از آن میوه ی گیلاس لبت حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری
یا فاطمه الزهرا س غلاف گفت که او بی دلیل افتاده زبانه گفت نه از ظلم ایل افتاده ز تازیانه شنیدم میان بلوا گفت پس از کشیدن آهی طویل افتاده به میخ در نرسیده به چشم گریان گفت ز رنج دوری طفلی قتیل افتاده ولی ز سقط جنین نه ز درد بازو نه ز شوق دیدن رب جلیل افتاده علی نداشت به زانو اگر رمق حق داشت کنار این همه هیزم خلیل افتاده پدر به صورت دختر چه قدر حساس است رسول در بغل جبرئیل افتاده ورم تمام تنش را گرفت اما باز غلاف گفت که او بی دلیل افتاده حسین جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
با خرج گران غم تورم داریم قحطی زده ایم و ذوق گندم داریم ای کاش عزیز مصر فکری بکند سوگند مگر نخورده //مردمداریم//!!! حسین جعفری حسین جعفری: jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری Hosein Jafari: eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
هر شیشه‌ای که گشت به سنگ آشنا، شکست غیر از دلم که تا ز دلت شد جدا، شکست
مشتری وقتی که بسیار است سرگرمی؛ ولی در کسادی تازه می‌فهمی خریدارِ تو کیست
قشلاق کرده ام به تو از دست زندگی چندی ست پایتخت جهانم اتاق توست @golchine_sher
بزرگان ادبیات فارسی🌺🌺🌺 رابعه بلخی رابعه، دختر کَعب قُزداری که به رابعه‌ی بلخی هم شناخته شده‌ است، بانوی شاعر پارسی‌گوی نیمه‌ی اول قرن چهارم هجری است. او هم‌دوره با سامانیان و رودکی بود و بسیاری، وی را نخستین زنِ شاعر پارسی‌گوی می‌دانند. اصل خاندان رابعه، به عربستان باز می‌گردد؛ اما زادگاه او در ناحیه‌ی قُزدار یا خضدار بلوچستان پاکستان در هشتاد فرسنگی بُست بوده است. از جزئیات زندگی رابعه، چیز زیادی در دست نیست؛ اما گفته می‌شود کعب، پدر رابعه که شخص فاضل و قابل احترامی بود، در دوره‌ی سلطنت سامانیان، در سیستان، قندهار و بلخ حکومت می‌کرد. این دختر شاعر و حکیم، در اثر توجه پدر، آموزشهای مفید آن دوران را فرا گرفت و شروع به سرودن اشعاری شیرین و شیوا نمود. یکی از رخدادهای مهم در زندگی رابعه، عشق پاک او نسبت به یکی از غلامان برادر خود بود که در دل داشت و چون طبق رسوم آن عصر، رابعه نمی‌توانست با غلامی ازدواج کند، فقط در اشعارش از او یاد می‌کرد. گویند برادر رابعه حارث، پس از اطلاع از دل‌باختن رابعه، او را کشت. گروهی رابعه را صاحب عشق حقیقی و عارف دانسته‌اند و او را با رابعه‌ی عَدَویّه بصری، عارف بزرگ قرن دوم هجری، اشتباه گرفته‌اند. از رابعه، اشعار زیادی باقی نمانده؛ اما همین ابیات اندک، نشان می‌دهد که وی غزل، قطعه و قصیده را استادانه می‌سروده است. این غزل رابعه، مشهور است: عشق او، باز اندر آوردم به بند کوشش بسیار، نامد سودمند عشق، دریایی کرانه ناپدید کی توان کردن شنا، ای هوشمند؟ عشق را خواهی که تا پایان بری بس که بپسندید باید ناپسند زشت باید دید و انگارید خوب زهر باید خورد و انگارید قند توسنی کردم، ندانستم همی کز کشیدن، تنگتر گردد کمند توسنی: سرکشی، عِصیان. با تلخیص از چهل چراغ، محمدجواد شکوری، ص ۳۷ - ۴۱.