eitaa logo
رباعی_تک بیت
4.3هزار دنبال‌کننده
212 عکس
6 ویدیو
0 فایل
کانال اول ما @golchine_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
می خورد یک راست بر پیشانی ام از بخت بد سنگ غم وقتی که پای لنگ را گم می کند @robaiiyat_takbait
فلک همیشه به کام یکی نمی‌گردد که آسیای طبیعت به نوبت است ای دوست @robaiiyat_takbait
مُعلم کیست ؟ تا بر من خُدایم را شناساند که درسِ اوّل ست این در دبستانِ خود آموزی @robaiiyat_takbait
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود @robaiiyat_takbait
دل‌های شکسته را نمی‌فهمی، عشق! بختِ بدِ بسته را نمی‌فهمی، عشق عمری‌است که از فراق تو می‌سوزم حال منِ خسته را نمی‌فهمی، عشق! @robaiiyat_takbait
احســـــاس جریـــحه‌دار را می‌فهمم حـــــال دل بـــی‌قـــــرار را می‌فهمم حالا که نشسته‌ای به جانم؛ ای عشق زیبـــــایــــی انـتـــظــار را می‌فهـمم @robaiiyat_takbait
عطارهای کلِّ جهان هم به صف شوند عطری شبیه عطرِ تو حاصل نمی‌شود @robaiiyat_takbait ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدم که چه بی درنگ زد بر مویت نقشی چِقَدر قشنگ زد بر مویت ایکاش که مُرده بودم آن وقتی که آقای نسیم چنگ زد بر مویت @robaiiyat_takbait
لرزد از بیمِ جدایی استخوانم بند بند... هر کجا بینم فلک سازد دو یار از هم جدا @robaiiyat_takbait
گریه کردم اثر نکرد آخر اشک ها هم تقلبی شده اند @robaiiyat_takbait
در دست من «تسبیحی از سنگ حرم» بود یعنی؛ «دلم» بود و «دلم» بود و «دلم» بود @robaiiyat_takbait
اگر در کشورِ هفت آسمان، گُم کرده ای او را خُدا را در مسیرِ کوچه هایِ عشق، پیدا کُن @robaiiyat_takbait
گمان مبر که سکوتم نشانِ بی‌خبری‌ست که آنچه از تو به گوشم رسیده بسیار است ... @robaiiyat_takbait
زیبا تویی قشنگ تویی دلربا تویی؛ شعرم فقط ادای تو را در می آورد @robaiiyat_takbait
سیاه پوش عزای کدام آینه ای که موج اشک پری خانه کرده چشمت را @golchine_sher
منی که نام شراب از کتاب می شُستم، زمانه کاتب دکان مِی فروشم کرد @robaiiyat_takbait
دل تنگ و‏ دست تنگ و ‏جهان تنگ و ‏کار تنگ ‏از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ @robaiiyat_takbait
باخبر باش از رَه و بیراهه ها هر به چاه افتاده ای یوسف نشد! @robaiiyat_takbait
دلخوش نشسته ام ‏که شاید گذر کنی ‏لعنت به شایدی ‏که مهیّا نمیشود! @robaiiyat_takbait
آغوش بگیر و پر تب و تابم کن مانند رکود محض ،مردابم کن از دست خودم سیر شدم آه ای مرگ لطفا تو میان بازویت خوابم کن @robaiiyat_takbait
در پی عشقم ولی نفرت نشانم می دهند یک نفر آیینه ها را دستکاری کرده است @robaiiyat_takbait
به دور افکنده‌ام غم‌ها و شادی‌های کوچک را تویی رمزِ بزرگِ انتخابِ من، سلام ای عشق! @robaiiyat_takbait
بارها رفتم کنار آینه شاید که تو ذره ای جا مانده باشی و تماشایت کنم @robaiiyat_takbait
اسیرِ خشمِ آتش کرده، گندمزارِ جانم را چرا دست از سرم، برقِ نگاهت بر نمی دارد @robaiiyat_takbait
در دامنه ات شکوفه ها جاری شد چشمان تو خُمخانه ی هوشیاری شد تا رفت عقب روسریِ طنّازت گیسوی تو جنگل گرفتاری شد @robaiiyat_takbait